رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

دوستم داری , می دانم , باز

دوست دارم که بدانم گاهی

دوست دارم که بدانم امــروز

مثل دیروز , مرا می خواهی

مهربانی ست و یا بی مهـری ست ؟

تـُنگ ِ بی آب ، برای ماهی ؟!

فرصتی تا بسـراییم از هم

بس کن از فلسفه های واهی

عشق ، عشق است , چه بر لوحی زر

بنویسـند ،چه بــرگ ِ کـاهی

پرسش از عقل چه جایی دارد ؟

تا جنون می دهدت آگاهی

غیر از آن کوچه که دیوارش نیست

خانه ی دوست ندارد راهــی

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

فقط یه پلک با من باش

نمی خوام از کسی کم شی

ازت تصویر میگیرم

که رویای یه قرنم شی

فقط یه پلک با من باش

بگم سرتاسرش بودی

به قلبم حمله کن یک بار

بگم تا آخرش بودی

نمی شی عشق سابق

پس بیا و اتفاقی باش

یه فصل و که نمی مونی

تو یک لحظه اقاقی باش

نمی شه با تو که خوبی

به ظاهر هم کمی بد شد

به آدمهای شهرت هم

علاقه مند باید شد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من آن افتاده در موجم سفر را دوست می دارم

به دریا دل زدم ، اما ، اگر را دوست می دارم

 

نه دیگر جای من در ساحلی آرام خالی نیست

شدم مجنون بی پروا ، خطر را دوست می دارم

 

من اینجا دل خوشی دارم چو مردابی نمی پوسم

من این دیوانگی ِ بیشتر را دوست می دارم

 

نه پروا دارم از اینکه دوباره برنمی گردم

نه می ترسم چرا که درد سر را دوست می دارم

 

توگفتی بگذرم از تو منم اینگونه رفتم تا ...

گذر کردم از این دنیا ، گذر را دوست می دارم

 

توگفتی برحذر باشم از عشقت تا که فرصت هست ...

من از قلبم حذر کردم ، حذر را دوست می دارم

 

نه اینجا جای من بود و نه دریا جای آرامش

من این امواج از خود بی خبر را دوست می دارم

 

شدم از عشق تو یک تک درخت خشک پوسیده

تبر دادی به دستم من تبر را دوست می دارم ...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

همه دنیارو گشتم تا تو رو پیدا کنم

تو نباشی نمیشه عشقی دیگه پیداکنم

پس ازم نگیر نگاتو

پس نگیر ازم صداتو

جونمو میدم براتو میمیرم

به عشق عشق تو زنده ام و عشق تو برام همه چیزمو نبودنت برام مرگه

من به جز عشق تو عشقی رو عشق نمی دونم و فقط معنیه عشق و تو چشم تو میدونم و بدون تو هرگز.

پس ازم نگیر نگاتو

پس ازم نگیر صداتو

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تكيه به شونه هام نكن من از تو افتاده ترم ،

ما كه بهم نميرسيم بسه ديگه بذار برم ،

كي گفته كه به جرم عشق يه عمري پرپرت كنم ،

حيف تو نيست كنج قفس چادر غم سرت كنم ،

من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها ،

نه بنده حلقه بگوش نه ناجي فرشته ها ،

من عاشقم همينو بس،

غصه نداره بي كسيم،

قشنگي قصه ماست،

كه ما به هم نميرسيم.

_______________________________________

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مدادی دارم با چند تکه کاغذ که هر شب از مشق دلتنگیم

سطربه سطربه دنیای تیره ام قدم می گذارد و ناگاه چون

نسیمی صورتک های خیالی ام را نوازش می کند و گاه

میان همهمه ی خشم دستانم پاره پاره می شود . . .

  • Like 6
لینک به دیدگاه

در این سکوت شبانگاهان،به مهتاب چشم دوخته ام

و از ستاره ها،در باره ی تو می پرسم.

قاصدکهای خیالم به آسمانها که آسمان خاطره هاست ،

پرواز می کنند.زندگی قطره قطره ذوب می شود

و آنچه که می ماند ،خاطره هاست.

آری سرزمین خاطرات من و تو،جایی است

که طلوع و غروب در آن رنگ دیگری دارد.

پس همراهم بمان و در این تیرگی تنهایم مگذار.

من نیز منتظر می مانم تا اینکه بگویی

تا کی باید در انتظارت بمانم .

ای تنها بهانه ی زندگیم

  • Like 5
لینک به دیدگاه

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

 

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

 

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست

 

خم شد ، شکست پشت دل نازکم ولی

بار غمت ، عزيز تر از جان ، کشيدنی ست

 

من در فضای خلوت تو خيمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست

 

تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا

با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست

  • Like 6
لینک به دیدگاه

حکایتـــــ من

 

حکایت** ماهی تُنگ شکستـــه ایســـت

 

که روی زمین دل دل می زند ..

 

و حکایتــــــ تو

حکایت پسرک شیطان تیر کـــــمـان به دستی

 

که نفس های او را شـــــماره می کند ..

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یکـــــــ حبه قنــــــد ،

درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..

شیرین نمیشـــود ..

دو حبه قنــــد ،

در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..

شیرین نمیشــــود ..

سه حبـــه ، چهار ، پنج ..

.

.

اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،

در این دنیای تلخــــــــ ،

نه ..

اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ،

شیرین نمیشـــــود ... !

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دوش می امد و رخساره بر افروخته بود

تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود

رسم عاشق کشی و شیوه شهر اشوبی

جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود

جان عشاق سپند رخ خود میدانست

واتش چهره بدین کار بر افروخته بود

  • Like 4
لینک به دیدگاه

مي‌نويسم از تو اي زيباي من

مي‌سرايم از تو اي روياي من

اي نگاهت سبزتر از سبزه زار

مي‌نويسم بي قرارم بي‌قرار

 

پشت ديوار بهار

مي‌نويسم مانده‌ام در انتظار

اي که چشمت خواب را از من گرفت

مي‌نويسم خسته‌ام از انتظار

مي‌نويسم مي‌نويسم يادگار

 

من نمي‌دانم چه داده‌اي به من؟

که چنين دل را سپردم دست تو

يا چه بود در آن نگاه آتشين

يا چه کرد بامن دو چشم مست تو

من نمي‌دانم نمي‌دانم چرا؟

اين چنين آشفته‌ام

آشفته‌ام

با خيالت روز و شب در آتشم

شعرهايي نيمه شب‌ها گفته‌ام

 

من نمي‌دانم... ولي اينک بهار

با دو صد گل مي‌رسد

باغ تا گل مي‌دهد

گل به بلبل مي‌رسد

باز مي‌آيد بهار

باز مي‌آيد بهار

 

من نمي‌دانم چرا؟

کس نمي‌آرد مرا پيغام يار

اي ستمگر روزگار

بي‌قرارم بي‌قرار

باز مي‌بارم

چو باران بهار

  • Like 4
لینک به دیدگاه

روزهای سخت نبودن ِ با تو

خلا امید رو تجربه کردم

داغ دلم که بی تو تازه می شد

همنفسم شد سایه سردم

تو رو می دیدم از اونور ابرها

که میخوای سر سری از من رد شی

آسمونو بی تو خط خطی کردم

چه جوری می تونی اینقده بد شی

چه جوری می تونی اینقده بد شی

 

سکوت قلبتو بشکن و برگرد

نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی

دوباره آخر قصه همین شه

سکوت قلبتو بشکن و برگرد

نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی

دوباره آخر قصه همین شه

 

روزهای سخت نبودن با تو

دور نبودنت رو خط کشیدم

تازه می فهمم اشتباهم این بود

چهره عشقم رو غلط کشیدم

عشق تو دار و ندار دلم بود

اومدی دار و ندارم رو بردی

بیا سکوتت رو بشکن و برگرد

که هنوزم تو دل من نمردی

که هنوزم تو دل من نمردی

 

سکوت قلبتو بشکن و برگرد

نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی

دوباره آخر قصه همین شه

 

سکوت قلبتو بشکن و برگرد

نزار این فاصله بیشتر از این شه

نمیخوام مثل گذشته که رفتی

دوباره آخر قصه همین شه

  • Like 4
لینک به دیدگاه

اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ،

و تمام فکر و زندگی من تو شده ای

به خدا بدان که این دست خودم نیست!

اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است

و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت

و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!

دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و

به یاد تو می باشم.

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...