sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۵ پیله شب پَره ای بودم که آرزوی پروانه شدن داشت... اما لباس شدم بر تنِ پروانه کُشان! 1 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۵ … ﻭ ﭼﺎﯼ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺳﺖ 4 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۵ به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم... 2 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۵ شعر های مینیمال را دوست دارم کوتاهند و در پایان ضربه میزنند مثل تو که تا بفهمم آمده ای، رفته ای ... 3 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۵ من و دریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید 3 لینک به دیدگاه
luhrasp.kashvad 445 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۵ میهمان من باش . بی کم و کاستی ، به رویاهایت گره می خورم . نشان مرا ، از تمامی خواب هایت بجو . من به تاریکی گیسوانت گره خورده ام . ..شادی هایم را ، در برق نگاهت می یابی . وغم هایم را ، در زردی سیمایت خواهی یافت . من اهل ، تمامی لحظات خاطراتت هستم . آندم که ،کوتاهی لحظاتش شوقی صد چندان به ارمغان می آورد . من لحظه لحظه با تو بودنم ....... فاصله فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 1 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۵ زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک میکنی و میبریش 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۵ زندگی همان چمدان بسته شده به وقت رفتن... باز شدنش به وقت آمدن است... زندگی لحظه های کوچک... اما ادامه دار در رفتن و آمدن است... 1 لینک به دیدگاه
abs.h 15 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۵ کجایی ؟ حالا که نمیشناسمت به راحتی ارام و با فریاد میگویم دوستت دارم تقدیم به همونی که نمیدونم اصلا کی هست هر کی هست خودشو معرفی کنه 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۵ آدم ها هرگز كسانى را كه دوست دارند فراموش نمى كنند فقط عادت مى كنند كه ديگر كنارشان نباشند.. لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۵ کاش یکی بیاید که وقت رفتن نَرَود...! لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۵ تنهایی بد است ، اما بد تر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی آدم هایی که بود و نبودشان، به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد … لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۵ تنهایی که طولانی میشه، معیار دوست داشتن آدما هم عوض میشه...! یهو میبینی اون آدم, گلدونِ شمعدونی گوشه اتاقشو, با کل دنیا هم عوض نمیکنه...! 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۵ برایِ هرکس که دست در دست از کنارت گذر می کند آرزویِ تا به همیشه بودن داشته باش لبخند بزن و ببخش ببخش تمامِ کسانی را که روزی میانِ تنهاییت جایِ پا گذاشتن خاطره برایت ردیف کردند کنارِ طاقچه ی خیالت ببخش و باور کن خوب بودن خوب ماندن همان چیزیست که آن ها به خیالِ خامشان از تو گرفته اند 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۵ بارها و بارها دوست داشتنت را بغل گرفتم و دویدم! کاشکی آدم ها با دور شدن شان ، دوست داشتن شان را هم می بردند 1 لینک به دیدگاه
sun-shine 7672 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۵ دلم احساس می خواهد تبِ طولانی و ممتد نگاهی نافذ و گیرا نوازش های بیش از حد صدایی گرم و آرامش نگاهی، بوسه ای، دستی چراغِ روشنِ راهی نه برگشتی، نه بن بستی دلم احساس می خواهد ازین حال و هوا سیرم درین دنیای بی منطق بدونِ عشق می میرم خزان را دوست می دارم چه با باران ، چه بی باران لبانم خنده می زاید درآن آرامشِ پنهان دلم مغرورِ احساس است همانکه می خورد افسوس همان کوچک ، ولی دریا همان آبیِ اقیانوس دلم احساس می خواهد لطیف و پاک و پنهانی نگو عاشق شدن جرم است که حالم را نمی دانی شعری برای دلم 2 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۵ دلم احساس می خواهدتبِ طولانی و ممتد نگاهی نافذ و گیرا نوازش های بیش از حد صدایی گرم و آرامش نگاهی، بوسه ای، دستی چراغِ روشنِ راهی نه برگشتی، نه بن بستی دلم احساس می خواهد ازین حال و هوا سیرم درین دنیای بی منطق بدونِ عشق می میرم خزان را دوست می دارم چه با باران ، چه بی باران لبانم خنده می زاید درآن آرامشِ پنهان دلم مغرورِ احساس است همانکه می خورد افسوس همان کوچک ، ولی دریا همان آبیِ اقیانوس دلم احساس می خواهد لطیف و پاک و پنهانی نگو عاشق شدن جرم است که حالم را نمی دانی شعری برای دلم عاشق این مثنوی کوتاهم ولی چند وقت بود نخونده بودمش ممنون sun-shine:icon_gol: تمام کرده خدا در لبت ملاحت را دمیده است درآن لببهلب لطافت را شکرتر از شکری و گلابتر ز گلاب خودت بیا! که کند آب کار شریت را پُرم ز عشقت و هر روز نیز عاشقتر اضافه کردهای اکنون به عشق، عادت را سپید شانهی تو صبح محشر است و باز به شانه ریختهای موبهمو قیامت را هوای خانه غزلبیز و من غزلبازم تو نیز کرده غزلریز قدّ و قامت را غزل هنوز هزاران غزل بغل دارد اگر نگیری از این بیقرار فرصت را بهمن صباغ زاده 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۵ زنها معروفند به اینکه سخت عاشق میشوند.. سخت ولی عمیق آنقدر عمیق که آخر خودشان در آن غرق میشوند! 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۵ مسافرم اما هیچ مقصدی ندارم وقتی تو نباشی جادهها فقط ادامه دارند.. 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۵ پنجره را باز کن همه چیز را به باد گفتهام.. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده