Yamna 1 17420 ارسال شده در 18 آذر، 2015 ادعایِ بی تفاوتی سخت است.... آن هم نسبت به کسی که زیباترین حس دنیا را با او تجریه کرده ای.... 4
Yamna 1 17420 ارسال شده در 18 آذر، 2015 بي حس شده ام از درد ! از بغــض ! فقط گاهـی خـط ِ اشکی… میسـوزانـد صـورتـم را. 4
Tamana73 28835 ارسال شده در 19 آذر، 2015 چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…! این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…! 5
Samira Naderi 386 ارسال شده در 20 آذر، 2015 تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم . تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو بسان قایق، سرگشته، روی گردابم! تو در كدام سحر، بر كدام اسب سپید؟ تو را كدام خدا؟ تو از كدام جهان؟ تو در كدام كرانه، تو از كدام صدف؟ تو در كدام چمن، همره كدام نسیم؟ تو از كدام سبو؟ من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه! چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه! مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه! كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟ كه ذره های وجودم تو را كه می بینند، به رقص می آیند، سرود میخوانند! چه آرزوی محالی است زیستن با تو مرا همین بگذارند یك سخن با تو: به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر! به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر! بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف! ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟ ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه. كه صبر، راه درازی به مرگ پیوسته ست! تو آرزوی بلندی و، دست من كوتاه تو دوردست امیدی و پای من خسته ست. همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است. 4
Samira Naderi 386 ارسال شده در 20 آذر، 2015 من که در تنگ برای تو تماشا دارم با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟ دل پر از شوق رهاییست، ولی ممکن نیست به زبان آورم آن را که تمنا دارم چیستم؟! خاطرهی زخم فراموش شده لب اگر باز کنم با تو سخنها دارم با دلت حسرت هم صحبتیام هست، ولی سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟ چیزی از عمر نماندهست، ولی می خواهم خانهای را که فروریخته برپا دارم فاضل نظری، آنها 4
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 23 آذر، 2015 زنی که صاعقه وار اینک ردا و خرقه به تن دارد فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد 2
Samira Naderi 386 ارسال شده در 26 آذر، 2015 بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم 3
Samira Naderi 386 ارسال شده در 26 آذر، 2015 صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو . 2
Samira Naderi 386 ارسال شده در 26 آذر، 2015 رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود سرفه هایم تازگی ها آن چنانی می شود انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد رفته رفته عینکم ته استکانی می شود هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند شانه های مرد عاشق استخوانی می شود گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد گاه جسمت مثل عیسى آسمانی می شود شب به شب جنگست بین عقل من با عشق تو نقش من هم این وسط پا در میانی می شود چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تـــو گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود صفحه ای از دفترم را باد با خود برد و رفت داستان عشق ما فردا جهانی می شود بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده بر نگردی شاعرت قطعن روانی می شود کار و بار آدم عاشق ندارد اعتبار مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود 2
Samira Naderi 386 ارسال شده در 26 آذر، 2015 با من آن جور که با دیگران حرف می زنی ، حرف نزن من با همه فرق دارم آنها برای خودشان دیوانه اند من دیوانه ی تـــو ام 3
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 1 دی، 2015 شادی بوییدنِ موهـــآی توستــــ وقتی که رهـــا میشـــوی در دست های من! 3
دختر باران 18625 ارسال شده در 4 دی، 2015 گاهی مثل باران باید بارید،زندگی بخشید،طراوت داد . . . و رفت... 3
Samira Naderi 386 ارسال شده در 9 دی، 2015 تــو آن شــعری که مــی خــوانم تــو را و زود مــی آیــی کــنار اشــک هــایــم! بـــی صـــدا؛ آرامــــ و پــنهانــی ... 2
Samira Naderi 386 ارسال شده در 9 دی، 2015 آشوب جـهان و جَنگ دنیـا به کنـار بُحـران ندیدن تـو را من چه کـنم ..؟! 2
Samira Naderi 386 ارسال شده در 9 دی، 2015 من ندانم که کی ام من فقط می دانم که تویی شاه بیت غزل زندگی ام. 3
vergil 11695 ارسال شده در 11 دی، 2015 از من رفتی همچون مرغ مهاجر از آبگیر پیر در تو شوق رفتن بود در من هم بال هایش در تو بود آرزویش در من ... / 3
sarevan 9753 ارسال شده در 12 دی، 2015 . . . ... و تو سال هاست... حوای بی آدمی ... حواست نیست.. افشین یداللهی 4
ارسال های توصیه شده