MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۲ اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری هیچ صدایی نخواهی شنید ... قلبِ من طاقت این همه خوشبختی رو نداره ! (اما میدونم که دیگه نمیشه.....) 9 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۲ دیدی که سخــــت نیســـــت تنها بدون مــــــــــن ؟!! دیدی صبح می شود شب ها بدون مـــــــــن !! این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند… فرقی نمی کند با مــــــن …بدون مــــــن… دیــــــروز گر چه ســـــــخت امروزم هم گذشت …!!! طوری نمی شود فردا بدون مــــــن 7 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۹۲ این سکوت ......گویای همه چیز است ...... با قلبم احساست میکنم.....از بازدم نفسهایت نفس میکشم .... احساس میکنم ..حرارت اغوشت را .... این منم .......که در اغوش توست .....و تو .......همان قلب من ... مرا احساس کن ...به مانند .....شاخه های درختانی که در هم میپیچند ... مرا احساس کن ... میخواهم عاشقانه هایم را در این سکوت با قلبم در گوشهایت زمزمه کنم ... مرا احساس کن ... من تاهمیشه در کنارت خواهم بود ... من بی قرار تر از همه ی شب ها ......امشب ....تو را میکاوم .... تو هر کجا که باشی ......حضور دلم همانجا خواهد بود .... من تو را در اغوش میکشم ....همه ی لحظه ها.. مهربانم .......حضورم را باور کن .......من نو را در خود دارم ... مرا احساس کن ....من با تو یکی هستم .. مرا احساس کن ..... 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۹۲ [TABLE=width: 100%] [TR] [TD=align: left]ای دلبر ما مباش بی دل بر ما[/TD] [TD][/TD] [TD=align: right]یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما[/TD] [/TR] [TR] [TD=align: left]نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما[/TD] [TD][/TD] [TD=align: right]یا دل بر ما فرست یا دلبر ما[/TD] [/TR] [/TABLE] 2 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۲ چگونه بگذرم از ازدحام تو وقتی بودنت همه جا هست؟ 3 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۲ مـــرآ از دور نــگاه کـــــن مــَــن از نـــزدیـک غمگیــــ ــنم . . . 4 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۲ تو بمان تو در این شهر بمانو.....تو در این شهر بمان تا که پرستو ها از سفر برگردندو لب پنجره ات بنشینند و غریبانه ترین نغمه تنهایی را در غروب تو بیاغازند ! تو بمان تو در این شهر بمان......تو در این شهر بمان تا که نسیم صبح وقتیکه از جنگلها برمیگردد لحظه ای پیش تو بنشیند تا نفس تازه کند وچو برخیزد عطر گلهای بیابانی را با نفسهای دل آویز تو در هم ریزد . تو گلی ! تو گلی کوچک و رنگینی که هزاران صبح ...که هزاران شام در فراموشی یک باغچه متروک میتوان زیست میتوان ماند و به پرواز عجولانه یک پروانه که سبک از بر هر شاخه گل میگذرد ...میتوان دل خوش کرد و من آن رود خروشانم که شکوه ( دریا ) که غریو امواج که غزل های مرد ماهیگیر در دلم وسوسه می انگیزد و مرا جانب خود میخواند آه دریا آه دریا آه دریا ....... من در شهر نخواهم ماند ...من در اینجا نتوانم ماند من از این غمکده خواهم کوچید و به دریاها خواهم پیوست تا که آن عصمت مواج عظیم تا که آن پاکی آب روح غمگین مرا در خود جاری سازدوتنم را که سرا پرده دیوان است به صدف های پراکنده ساحل بخشد ! آه دریا 5 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۲ اینــــ بـــــار ڪــــہ آمــــدے دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ … بــــا دیــــد نــــ تــــــــو نــمــے تــپـــد مــے لـــــــرزد 5 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۲ قصه ام از انجاشروع شدکه بی هوا آمدی...! بی آنکه بخواهمت..! و غصه ام از شبی که نیامده رفتی...! هیچ گاه نمی توانم خاطراتت را دفن کنم با این دستها که روزی تمام آرزویش جای گرفتن در دستان تو بود 6 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۲ من عادتــ ـــ ـ کردم نگاه کنــم به آدمهايي کـــه از دور مي آيند تا آن زمان که ثابت شود "تـــو" نيستنـــد ... / 7 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۲ سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم کــ ــه دیــدم مترسکـــــ بـه کــلاغ میــ ــگویــد: هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن فقـــط تنهــام نــذار!! 8 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۲ در میان نوشته هایم اگر باشی یعنی تمام من شده ای، گرچه مرا نخواهی شناخت؛ فریادی هستم محکوم به سکوت که به گوش هیچ کس نخواهم رسید! 5 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۲ کلافه کرده ای مرا... چرا همیشه لبخندهای تو از شعرهای من زیباتر است!؟ 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۲ فیِ بازار چَندَست؟! می بینم این روزها نگاهت را می فروشی... می خواهم نگاه بخرم... فی بازار چَندَست؟! 9 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۲ می شنوی ؟ دیگر صدای نفسم نمی آید ، به دار کشیده مرا بغض نبودنت ! 5 لینک به دیدگاه
Gandom.E 17805 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۲ لحظه دیدار نزدیک ست. باز من دیوانه ام،مستم. باز میلرزد،دلم،دستم. باز گویی در جهان دیگری هستم. های!نخراشی به غفلت گونه ام را،تیغ! های!نپریشی صفای زلفکم را،دست! و آبرویم را نریزی،دل! -ای نخورده مست- لحظه دیدار نزدیک ست... 6 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۲ همه زندگیمو بگیری ازم بازم پای عشق تو وامیستم یه آدم تو دنیا نشونم بده بتونه بگه عاشقت نیستم همه عمر من سجده کردم به تو من از حسرت غیر تو خالی ام هنوزم زمان پرستیدنت برام هیچ فرقی نداره کیَم هوایی رو که تو نفس میکشی دارم راه میرم بغل میکنم تو با من بمون تا ته این سفر من این ماهو ماه عسل میکنم 4 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ در چشم هاي تو هزاران فال قهوه است ! که تعبیر میکند بی خوابی های مرا ... 4 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ به من نگاه میــــکنی دوباره زنده می شوم از حس با تـــو بودنم لبریز خنـده می شوم به من نــگاه میــکنی شبیه نــور مـی شوم در سرزمینِ قلـب تو زنده به گورمی شوم به مــن نـگاه مـیکنی بوسه جـوانه می زند ساز دلم به شــوق تو شور تـرانه مـی زند ....................... به من نگاه میکنی ....................... (شایان نجاتی) 3 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۲ یاد دارم که شبی همدم پروانه شدم فارغ از زمزمه مطرب و میخانه شدم همچو پروانه پریشان شدم و خانه خراب او چو ما گشته غزل خوان و پی باده ناب 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده