bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۲ تو اندازه ی من غرورت نریخت نموندی تو چنگ بگیر و ببند سر اعتمادت به سنگی نخورد پروبالتو همچراغت نکند.... اگه جای من هرکس دیگه بود نمیشست که دنیا عذابش بده اگه جای تو هر کس دیگه بود نمیموندم اینجا خدا شاهده...خداشاهده...خداشاهده... شعر از علی ضیا 6 لینک به دیدگاه
bande khoda 899 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۲ زندگی دیکته گفتو ما همش غلط پشت غلط عشقو نوشتیم با الف نقطه گذاشتیم ته خط منو از اول همه جا نشوندن اخر کلاس حالا میگن یه کاری کن میگن حسابت با خداست خدا اجازه من دلم وصل به زنجیره غمت نگاه نکن به جرم من ،نگاه بکن به کرمت خونه ی بی چراغ من از تو همیشه روشنه بخشش چندم توئه توبه چندم منه تو بهترین رفیقمی نمیشه از تو دل جدا گمم نکن تو تاریکی دستمو ول نکن خدا خدا اجازه من دلم وصل به زنجیره غمت نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت شعر از علی ضیا 5 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۲ می دانم ! آخر یک روز ... خسته می شود از نیامدنش ! شوخی که نیست ! مگر آدم ... چقدر می تواند نیاید !! "آرش نژادی" 10 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۲ این من هستم که وفادار خواهم ماند این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند ! این من هستم که آخرش میسوزم این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم … 7 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۲ پنهان کن در آغوشت مرا مرا در نهانی ترین گوشه ی آغوشت پنهان کن آن سوی تاریکی بر پهنه ی زندگی آن جا که هوا از رویای بهار شفاف تر است و باران سرود آفتاب را تکرار می کند... راز چشمهایت ستاره ی بختم بود که درخشید و مهتاب را در نگاهم زمزمه کرد لبهایت خنده را که سال ها در گلو گم شده بود را در چهار سوی زمان دوباره فریاد کشید و آمدنت کویر دستانم را شکوفه باران کرد پنهان کن مرا در آغوشی که نامش دوست داشتن است ... 4 لینک به دیدگاه
reza.dd 194 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۲ در لحظه های آخر دیدار بنشین ای تا همیشه زنده در پندار بنشین بنیشن که از چشمت سلامت یابم امشب ای جان من از رفتنت بیمار بنشین خوش می روی اما درنگی کن به رفتن ما را به دست گریه ها مسپار بنشین ای چهره ات خرم ز گلزار جوانی ما را به پیری در خزان مگذار بنشین از پا نشستم تا تو بخیزی به صد کام خواهی که برخیزم ز جان یک بار بنشین من بی تو هرگز خواب را باور ندارم 4 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بهار که می شود زخمهای کهنه ام فقط نو می شود تو نیستی خاطره ها شکوفه داده اند وبهار بوی بارانی چشمهای تو را آورده ست... تو گناه ساده هستی و من معصومانه به تو مرتکبم...! "مینا آقازاده " 10 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ با اینکه شاعر در متن به خزان و شب اشاره میکنه و الان هم نه خزان هست و نه شب، ولی حس گوش کردنش بود. متن موزیک هوس از شهرام شکوهی رو قرار میدم: تو فصل برگای زرد تو شبهای ساکت و سرد قصه بودن تـــــو ، هیچ دردی رو دوا نکرد شبم سیاهه و بس آخه این عشق بود یا قفس میون عشق و هوس ، زدی تـــــو ساز دل ، یه نفس وای از هوس ، وای از هوس ، ای داد ، ای وای از هوس وای از هوس ، وای از هوس ، ای داد ، ای وای از هوس سکوت زخم زبون سهم همین رابطه شد تموم روح و تنم زخمی این رابطه شد صدا نداره یه دست ، فقط من عاشق بودم و بس تـــــو در هوی و هوس ، فقط یه بار از خدا بترس وای از هوس ، وای از هوس ، ای داد ، ای وای از هوس وای از هوس ، وای از هوس ، ای داد ، ای وای از هوس 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اردیبهشت، ۱۳۹۲ صاحب خانه ی من شدی چند وقتِ... اما بی خبری... قرارداد را تمدید کردم... باز بی خبری... بی خبری هم عالمی داره.... 14 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اصلا" حواست هَسـتـــ كــِــه نیستـمــــ ...؟! 7 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۲ وقتی که قطره ها .. می شویند غبار .. از شاخ و برگِ درختان .. از برگ برگِ گُل وقتی هوا .. تازه می شود .. وقتی آسمان .. لبخند می زند به روی من وقتی گنجشکِ عاشقی در کنارِ چشمه سار .. خنده می کند وقتی هوا .. لبریز از عطرِ عاشقیست نفس می کشم تو را در ذره ذره یِ هوا با .. یادِ تو .. و .. دلت .. دلم را .. زنده می کنم و ( تو ).. تا همیشه در نفسهایِ دلم می مانی .. حتی اگر که ( من ) .. برایِ تو و دلت .. تا همیشه کم باشم .. 5 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۲ يادش بخير... شعر ميگفتم براي تو شايد...گاهي...رهگذري ميگذشت و شعرهايم را ميخواند... اما اين روزها...حتي كوچه شعرهايم هم بي رهگذر شده است! اما تو ناراحت نباش نازنين من! باز هم اگرچه كم،اما شعر ميگويم برايت... همه را در صندوقچه قلبم ميگذارم براي روزهاي بودنت! ...اگر اين روزها برسد!!! 8 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بخدا می دانم که تو هم شوق فریبنده نگاهی داری که توخود دل خونی که تو خود حسرت دلبسته نگاری داری ولی ای خسته از این عاشق مست سهم من چیست بگو؟ شوق آن پیچش چون نیلوفر؟ حسرت خیره گی آن نگه معصومت؟ سهم من شاید همین حسرت توست. 7 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ این روزها کسی حوالی من پرسه نخواهد زد بغضم شبیه نارنجکیست که عمل نکرده باشد اما تو با خنده هایت مرا خنثی می کنی. دانیال رحمانیان 8 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۲ همیشه وقتی می آیی فوجی از کبوتران سفید در پیشِ قدم هایت پر می کشند همیشه وقتی می نشینی فوجی از قناری ها در کنار صندلی ات بر زمین می نشینند همیشه وقتی می روی خطی رقیق از شبنم و خزه و پروانه بر جا می ماند و من در عطر گیج ابدیت مه آلود می شوم. صابر امامی 6 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۲ دیدار با نازنین فاطمه جمشیدی نویسنده رمان "رها" روز پنجشنبه در نمایشگاه کتاب امسال 2 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۲ متــــــــاسفم… نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست… نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم…. متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را…. از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم…. تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم…. 7 لینک به دیدگاه
reza.dd 194 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۲ صدای قلب نیست صدای پای توست که شب ها در سینه ام می دوی کافی ست کمی خسته شوی کافی ست بایستی 7 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۲ در شبانه های من پر از صدای توست اگرچه دست من دور ز دست تو زنگ صدای تو در گوش جاده های دل صدا می زند مرا مدام و لبخند می زند دلم از این صدا همیشه صدا بزن مرا همیشه بخوان مرا به نام صدای تو می پاشد بر دلم رنگ زندگی 5 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سکوت میکنم چرا که لایق عشقم را نداشتی برایت مینویسم "تنفر تنفر تنفر" 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده