رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

باز کن پنجره را و به مهتاب بگو

 

صفحه ذهن کبوتر آبی است

 

خواب گل مهتابی است

 

ای نهایت در تو، ابدیت در تو

 

ای همیشه با من، تا همیشه بودن

 

باز کن چشمت را تا که گل باز شود

 

قصه زندگی آغاز شود

 

تا که از پنجره چشمانت، عشق آغاز شود

 

تا دلم باز شود، تا دلم باز شود

 

دلم اینجا تنگ است، دلم اینجا سرد است

 

فصلها بی معنی، آسمان بی رنگ است

 

سرد سرد است اینجا، باز کن پنجره را

 

باز کن چشمت را، گرم کن جان مرا

 

ای همیشه آبی ای همیشه دریا

 

ای تمام خورشید ای همیشه گرما

 

سرد سرد است اینجا باز کن پنجره را

 

ای همیشه روشن، بازکن چشم به من

  • Like 4
لینک به دیدگاه

در سایه روشن عشق نام تو از همه چیز ماندنی تر است

 

ای آسمانی ترین ستاره.

 

ترانه ام را از عطر عبور عاشقانه ی تو انباشته ام

 

ترانه ام پلی است که دلهای خفته را به سرزمین آفتاب پیوند می دهد.

کوچه های این شهر گواه حرفهای روشن من است.

 

گواه نگاه محبت که پیوسته

به سمت توست.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ببين چگونه مرا از خودم جدا کردند

غريبه ها که مرا با تو آشنا کردند

غريبه هاي عزيزي که از نهايت ذوق

مرا به کوه نفس گير عاشقي بردند

و از بلندترين قله اش رها کردند

هنوز چشم من از خواب صبح سنگين بود

که از ميان سياهي مرا صدا کردند

به پشت پنجره سبز و ساده اي بردند

و پلک پنجره را رو به باغ وا کردند

به چشم من گل روي تو را نشان دادند

خلاصه، کاش به فردا نمي کشيد آن شب

شبي که چشم مرا عاشق شما کردند

  • Like 4
لینک به دیدگاه

هَــوس کردم بازم امشَــب زیربــارون توخیــابون

به یادت اشک بریزم طبق معمول همیــشه

آخه وقتی بــارون میادروصــورت یه عـاشق مثل من

حتی فرق اشـک وبــارون دیگه معلوم نمیشه

امشـب چشــم های من مثل ابــرای بهاره

نخندبه حــال من که حالم گریه داره

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ای شبانگاه نوازشگر تو

تا سحر چشم تو در خواب ولی

به تما شای تو من بیدارم

به سفر باید رفت

من ولی منتظر حادثه ی دیدارم

 

همسفر پشت سر من اشک مریز

من برای شب تنهائی تو

گل شب بو

گل سرخ

قاصدک می چینم

 

تا بیائی به كنارم هر روز

من برایت گلی از باغ خدا خواهم چید

چیست دلتنگی تو؟

روز دیدار كه از راه رسد

بین صدها گل شب بو ، گل سرخ

من تو را خواهم یافت

من تو را خواهم دید

  • Like 5
لینک به دیدگاه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

گاه دلتنگ میشوم

 

گوشه ای مینشینم

 

وحسرت ها را میشمارم

 

باختن ها را

 

وصدای شکستن

 

 

 

نمیدانم کدامین امید را ناامید

 

وکدامین خواهش را نشنیدم

 

به کدامین دلتنگی خندیدم

 

که این چنین دلتنگم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

امشب به صدای باران گوش میدهم

 

امشب دلهای خسته را جوش میدهم

 

امشب میان اینهمه فریاد و صدا

 

تنها به ندای دل گوش میدهم

 

امشب در هیاهوی زندگی

 

سکوت سینه خسته را

 

امشب شراب خمار مستانگی

 

زدستان پر مهر ساقی نوش میکنم

 

امشب بیاد آنان که رفته اند

 

سراسر با خاطرها خروش میکنم

 

شباهنگ و شب و سکوت ودرد

 

تا سحر یکریز دل به سروش میدهم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دیگر نمیگویم...

حرفهای ما هنوز ناتمام...تا نگاه میکنی...وقت رفتن است!

بلکه میگویم...

حرفهای ما تمام...شد!

تا به سمتت برگشتم که عاشقی کنم...

بی بهونه رفتی...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

کم کم یاد خواهی گرفت

تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست

و زنجیر کردن یک روح را

اینکه عشق تکیه کردن نیست

و رفاقت اطمینان خاطر

ویاد می گیری که بوسه ها قرارداد نیستند

و هدیه ها معنی عهد و پیمان نمی دهند

کم کم یاد می گیری

که حتی نور خورشید هم می سوزاند

اگر زیاد آفتاب بگیری

باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه

منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد

یاد می گیری که میتوانی تحمل کنی

که محکم باشی پای هر خداحافظی

یاد می گیری که خیلی می ارزی

  • Like 3
لینک به دیدگاه

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

 

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست

خم شد شکست پشت دل نازکم ولی

بار غمت عزيز تر از جان کشيدنی ست

 

من در فضای خلوت تو خيمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست

تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا

با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هر زمان که بخواهی از کنارت خواهم رفت

 

تا بفهمی چه باشم چه نباشم ، عاشقم

 

هر کجا باشم در قلبم خواهی ماند و به عشق تو،

 

با یاد تو، با عکسهای تو، با مهری که از تو در دلم جا مانده زنده خواهم ماند

 

تا زمانی که نفس میکشی ، نفس میکشم به عشق نفسهایت

 

که هر نفس آرامش من است ، هر نفس امیدی برای زندگی عاشقانه ی من است

 

وقتی نیستی گرچه سخت است سرکردن با اشکهایی که میرزد از چشمانم

 

اما این عشق تو است که به من شوق اشک ریختن را ،

 

شوق غم و غصه لحظه های دور از تو بودن ، شوق دلتنگی و انتظار را میدهد

 

این عشق تو است که به من فرصتی دوباره میدهد

 

میترسم ، میترسم ، میترسم ! یک سوال در دلم مانده که میترسم از تو بپرسم!

 

میخواستم بپرسم که :

 

عزیزم هنوز مرا دوست داری؟

  • Like 5
لینک به دیدگاه

بوی دلتنگی می آید...

 

بوی فشرده شدن دلی

 

که از اندوه تنهایی

 

مثل بغضِ سنگینِ نشکسته ای

 

باد کرده است...

 

باید که منفجر شود

 

تا هم از این اندوهِ بی درمان خالی شود

 

و هم این اندوه

 

از دست این دلِ صبور

 

خلاص!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

در به سماع آمده است از خبر آمدنت

خانه غزلخوان شده است از زمزمه ی در زدنت

خانه بی جان ز تو جان یافته جانا نه عجب

گر همه من جان بشوم بر اثر آمدنت

حافظ شیراز مگر وصف جمال تو کند

وصف نیاراست یقین ورنه غزل های منت

با تو ای جان غزل ای همه دیوان غزل

لب بگشایی که سخن وام کنم از دهنت

از همه شیرین دهنان وز همه شیرین سخنان

جز تو کسی نیست شکر هم دهنت هم سخنت

بی که فراقت ببرد روشنی از چشم تنم

یوسف من چشم دلم باز کن از پیرهنت

عشق پی بستن من ، بستن جان و تن من

بافته زنجیری از آن زلف شکن در شکنت

آینه شد غزلم آینه کوچک تو

خیز و در آینه بین جلوه ای از خویشتنت

 

  • Like 5
لینک به دیدگاه

قبل از هر چيز برايت آرزو ميكنم كه عاشق شوي ،

 

و اگر هستي ، كسي هم به تو عشق بورزد ،

 

و اگر اينگونه نيست ، تنهاييت كوتاه باشد ،

و پس از تنهاييت ، نفرت از كسي نيابي.

 

آرزومندم كه اينگونه پيش نيايد .......

اما اگر پيش آمد ، بداني چگونه به دور از نااميدي زندگي كني.

 

برايت همچنان آرزو دارم دوستاني داشته باشي ،

از جمله دوستان بد و ناپايدار ........

 

برخي نادوست و برخي دوستدار ...........

كه دست كم يكي در ميانشان بي ترديد مورد اعتمادت باشد .

 

و چون زندگي بدين گونه است ،

برايت آرزو مندم كه دشمن نيز داشته باشي......

 

نه كم و نه زياد ..... درست به اندازه ،

تا گاهي باورهايت را مورد پرسش قراردهند ،

 

كه دست كم يكي از آنها اعتراضش به حق باشد.....

تا كه زياده به خود غره نشوي .

 

و نيز آرزو مندم مفيد فايده باشي ، نه خيلي غير ضروري .....

تا در لحظات سخت ،

 

وقتي ديگر چيزي باقي نمانده است،

همين مفيد بودن كافي باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .

 

همچنين برايت آرزومندم صبور باشي ،

نه با كساني كه اشتباهات كوچك ميكنند ........

 

چون اين كار ساده اي است ،

بلكه با كساني كه اشتباهات بزرگ و جبران ناپذير ميكنند .....

 

و با كاربرد درست صبوريت براي ديگران نمونه شوي.

و اميدوارم اگر جوان هستي ،

 

خيلي به تعجيل ، رسيده نشوي......

و اگر رسيده اي ، به جوان نمائي اصرار نورزي ،

و اگر پيري ،تسليم نا اميدي نشوي...........

چرا كه هر سني خوشي و ناخوشي خودش را دارد و لازم است

 

بگذاريم در ما جريان يابد.

اميدوارم سگي را نوازش كني ، به پرنده اي دانه بدهي و به آواز يك

 

سهره گوش كني ، وقتي كه آواي سحرگاهيش را سر ميدهد.....

چراكه به اين طريق ، احساس زيبايي خواهي يافت....

 

به رايگان......

اميدوارم كه دانه اي هم بر خاك بفشاني .....

 

هر چند خرد بوده باشد .....

و با روييدنش همراه شوي ،

 

تا دريابي چقدر زندگي در يك درخت وجود دارد.

به علاوه اميدوارم پول داشته باشي ، زيرا در عمل به آن نيازمندي.....

 

و سالي يكبار پولت را جلو رويت بگذاري و بگويي :

" اين مال من است " ،

 

فقط براي اينكه روشن كني كدامتان ارباب ديگري است !

و در پايان ، اگر مرد باشي ،آرزومندم زن خوبي داشته باشي ....

 

و اگر زني ، شوهر خوبي داشته باشي ،

كه اگر فردا خسته باشيد ، يا پس فردا شادمان ،

 

باز هم از عشق حرف برانيد تا از نو بيآغازيد ...

 

اگر همه اينها كه گفتم برايت فراهم شد ،

 

ديگر چيزي ندارم برايت آرزو كنم

  • Like 4
لینک به دیدگاه

کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت

چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت

دعاترین دعاها همین دعای نگار است

امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت

  • Like 4
لینک به دیدگاه

مــــے گــُــویـَـنــد ســـــآدِه ام،،

 

مـــے گـُــویــَـنـــد تــُــومَــــرا بآ

 

یــِک جُمـــــلـــﮧ

 

یـِــک لَبـــــخـنـــد،،،

 

بـِـــﮧ بــازےمیـــــگیــــرے ... ... ...

 

مــــــے گـُــــوینــــد تـَــرفنــد هـــآیت، شِـــیطنـــتهــــآیت

 

و دروغ هآیـــت را نمــــے فَهمَــــم ... !!

 

مــــــے گویند ســــآده ام

 

اما تــــُـوایــטּرا باوَر نَکـُـטּ

 

مـــَـــــטּ فـــــقــــــط دوســـتـــَــت دارم،

 

هَمیـــــــــטּ!!!!

 

و آنــــها ایــــטּ را نِمـــــــے فـَـــهمنــــد...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،

 

حرف هایم حرف است،

 

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

 

کاش می دانستی،

 

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

 

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

 

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،

 

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

 

من کمی زودتر از خیلی دیر،

 

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

 

تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

 

کاش می دانستی،

 

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

 

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

 

تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بیا ای مرگ امشب راحتم کن سخت دلگیرم

 

ملول از ننگ هستی هستم و از زندگی سیرم

 

 

اگرجان از تن انسان چو بیرون رفت میمیرد

 

ندارم جانی اندر تن چرا آخر نمیمیرم

 

 

گریزانی چرا ای مرگ ای صیاد دام افکن

 

شکارآمد به پای خود چه غم داری بزن تیرم

 

 

بیا دستم به دامان تو دستم را بگیر امشب

 

وگرنه انتقام زندگی را از تو می‌گیرم

 

 

بیا و دست بردار ای فلک از بازی جانم

 

ورق برگشت بازنده تویی در دور تقدیرم

 

 

اگرچه عمر کوتاهم برای عاشقی کم بود

 

بیا ای زندگی بگذر دم آخر ز تقصیرمبیا ای مرگ امشب راحتم کن سخت دلگیرم

 

ملول از ننگ هستی هستم و از زندگی سیرم

 

 

اگرجان از تن انسان چو بیرون رفت میمیرد

 

ندارم جانی اندر تن چرا آخر نمیمیرم

 

 

گریزانی چرا ای مرگ ای صیاد دام افکن

 

شکارآمد به پای خود چه غم داری بزن تیرم

 

 

بیا دستم به دامان تو دستم را بگیر امشب

 

وگرنه انتقام زندگی را از تو می‌گیرم

 

 

بیا و دست بردار ای فلک از بازی جانم

 

ورق برگشت بازنده تویی در دور تقدیرم

 

 

اگرچه عمر کوتاهم برای عاشقی کم بود

 

بیا ای زندگی بگذر دم آخر ز تقصیرم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

روزی از روزها جزیره ای بود.

 

جاییکه همه احساسات اونجا زندگی می کردند.

 

روزی طوفانی شدید در دریا رخ داد.

 

و جزیره داشت زیر آب می رفت.

 

هر احساسی ترسیده بود الا عشق

 

 

یکهمه احساسها سوار قایق شدند.

 

قایتنها یکی از آنها ترک کرد

 

عشق پیاده شد ببیند اون چه کسی است؟

 

ان غرور بود.

 

عشق تلاش کرد و تلاش کرد اما غرور هیچ تکانی نخورد.

 

آب بالاتر می اومد.

 

همه از عشق می خواستند که ولش کنه و سوار قایق بشه اما عشق برای عشق ساخته شده.

 

 

بالاخره همه احساسها فرا کردند و عشق با غرور در جزیره مردند.

 

 

عشق بخاطر غرور مرد!

 

 

بنابراین غرور را بکش و عشق را نجات بده ...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

خداحافظ نگو دیگه که بی تو خسته تر میشم

تو هرچی دورتر میشی به تو وابسته تر میشم

به اشکایی که میریزم به روزایی که سر کردی

نگاه کن باورت میشه هنوزم میشه برگردی

خداحافظ نگو وقتی میدونی بی تو میمیرم

خودم این راهو میبندم خودم دستاتو میگیرم..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شاید فراموشت شدم ، شاید دلت تنگه برام

شاید بیداری مثل من ، به فکر اون خاطره ها

شاید تو هم شب که می شه ، می ری به سمت جاده ها

بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها

 

با هر قدم برداشتنت ، فاصله بینمون نشست

لحظه ای که بستی در رو ، شنیدی ، قلبم شکست

یادت بیاد که من کی ام ، همون که می میره برات

همونی که دل نداره برگی بیفته سر رات

 

 

نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام

تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام

 

آرزو شدی

 

 

در ابهام خاکستری ام

 

 

آن هم به وقت باران ...

 

 

حالا با اینکه روزها از دلتنگی مان می گذرد ...

 

 

باز هم هوایی ات شدم !

 

 

به وقت باران ...

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...