رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

عشـق...

 

گوش کن جاده صــدا می زند از دور قــدم های ترا

 

چشــم تو زینت تاریکــی نیست

 

پلــک ها را بتکــان

 

کفــش به پاکن و بــیا

 

و بیا تا جایی که پر مــاه به انگشت تو هشدار دهد

 

و زمانی روی کلــوخی بنشیند با تو

 

و خرامیده شــب اندام ترا

 

مثل یک قطــره آواز به خود جذب کند

 

پارسایی است در آنجــا که ترا خواهد گفت

 

« بهترین چیز رسیدن به نگـاهی ست که از حادثه ی عشــق تر است »

  • Like 4
لینک به دیدگاه

قلمــــت را بردار

 

بنويس از همـــه خوبيها

 

زندگــــي، عشــــــق، اميــد

 

و هر آن چيز که بر روي زمين زيبا هست

 

گل مريــــم، گــــل رز

 

بنويس از دل يک عاشق بي تاب وصال

 

از تمنــــــا بنويــــس

 

از دل کوچک يک غنچه که وقت است دگر باز شود

 

از غروبـــــي بنويس

 

که چو ياقوت و شقـــــايق سرخ است

 

بنــــويس از لبـــــخند

 

از نگاهـــــــي بنويـــــس

 

کـــــه پــــــر از عشــــــــق

 

به هر جاي جهـــــــان مي نگرد

 

قلمــــــت را بردار

 

روي کاغــــــذ بنويس

 

زندگي با همـــه تلخي ها

 

باز هــــم شيـــــرین اســـت...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

قایقی خواهم ساخت

 

تا ته وسوسه ها خواهم رفت

 

دل به دریا خواهم داد

 

از تماشای افق با نوازشهای نور

 

سینه پر ز طپش های امـید خواهم کرد

 

و صدا خواهم کرد

 

ماه و دریا را

 

به تمنای محبت ، به فراموشی اندوه

 

به همان راه که مرا

 

به حوالی نگاه عشــق خواهد برد..

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هــر شــــب به خودم قـــــول میدَهـــَــم

 

که ،

 

غمت رآ فَـــرامــوش کـُــنـــَـم ..

 

وقتـی قـاب عکســَــــت رآ که میبینـــَــم ،

 

تــــو رآ که نه

 

قولــَــم رآ فــَــراموش میکـُــنـــَــم !!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دلتنگی هایم را چگونه گویم وقتی قلم نیز نمی نویسد.....!

 

 

تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد من هم ادامه خواهم داد و تو را فراموش نخواهم کرد

 

تا وقتی که دریا ساحل را فراموش نکرده

 

کاش میدانستی در دل شیشه ای من چه میگذرد؟؟؟

 

کاش میدانستی غروب های زندگی ام دیگر طلوعی ندارد...

 

کاش نسیم غروب درد دل مرا به تو بگوید

 

دلتنگت هستم

 

این خط غریب

 

این چشمان خسته

 

این دست های منتظر

 

عجیب بیقراری می کنند

 

دردها و اشک هایم را از تو پنهان می کنم

 

خنده هایم را به تو هدیه می دهم و شادی هایم را با تو قسمت می کنم

 

عجیب دلتنگت هستم و میدانم اگر لبخند بر لب های تو بدرخشد

 

قدم هایم پرواز می آموزند و دلتنگ تر میشوم از این انتظار فرسوده کننده

 

که گریزی ندارد.......

 

خیلی دلتنگم عشقم

 

درکم کن

  • Like 3
لینک به دیدگاه

جاودان من

 

در خلوت شبانه ام

 

در لحظه های اشک و سکوت و تنهایی ام

 

و در تمام ثانیه هایی که نامت بر زبانم جاری است

 

یاد و خاطره توست که مرا زنده نگه می دارد

 

تمام قلبم لبریز از مهر توست

 

و من این میراث را تا ابد زنده نگه خواهم داشت

 

تا آخرین نفس

 

من در این روزهای با تو بودن

 

به زیر سقف نگاهت رشد کردم و بالیدم

 

و آسمان قلبت را

 

تا بی نهایت عشق پیمودم

 

و رسیدم به آرامشی ابدی

 

به رؤیایی حقیقی

 

من دوست دارم از تو بگویم

 

ای جلوه یی از آرامش

 

من دوست دارم از تو شنیدن را

 

تو لذت نادر شنیدن باش

  • Like 2
لینک به دیدگاه

همیشه باش

حضور داری

 

در تمام روزهایی که من فکر می کنم زندگی زیباست

 

و زیبایی حضورت لحظه هایم را چه عاشقانه کرده

 

و من با تو زندگی را دوست دارم

 

وقتی هستی آسمانم آبی ست...خالی از طوفان دلتنگی

 

و گنجشکها هم صدای عشقند و آواز خوشبختی می خوانند

 

گلها به رویم لبخند می زنند و نسیم چه مهربان است با من

 

شمعی هستی برای پروانه ای که بی قرار طواف می کند تو را

 

و مهمانی لبخند هاست بر لبهای خاموش

 

چشمهایم را بسته ام و حضورت را با همه وجودم حس می کنم

 

و در سینه فریاد دوستت دارم سر می دهم

 

تا کسی نشنود و نداند راز بودنت را...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ocq12baeq6zucze4xnqi.jpg

 

وقتی برای از تو گفتن. . .

 

واژه ها کم می آورند. . .

 

وقتی دیگر گنگ و گیج و مبهوت. . .

 

پی توصیفی از توام. . .

 

زیبا . . . کوتاه . . . عاشقانه. . .

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ابرها مثل من در کوچه پس کوچه های شهر سرگردانند!

 

باران میبارد و من غرق در زیر قطره های بارانم ،

 

دستهایم را بر روی گونه ام گذاشته ام تا کسی نفهمد که گریانم!

 

با دلهره از کوچه ها میگذرم ، نمیخواهم کسی بفهمد که در جستجوی یارم!

 

چه آرام میبارد باران بر تن نا آرامم ،

 

چه زیبا میریزد اشکهایم همراه با قطره های باران!

 

چه سخت میسوزد تن خسته ام ، به خدا مثل یک پرنده با بالهای شکسته ام!

 

کسی نمیداند که همراه با خود یک قلب شکسته دارم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هوایت که به سرم می زند

 

دیگر در هیچ هوایی،

 

 

نمی توانم نفس بکشم!

 

عجب نفس گیر است

 

هوایِ بی توئی!

 

zpfdsiwewoprgvm6cwvs.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه

شبهایی به تنت ختم می شوم

 

که تب از نقطه ی یک در میانت بالاتر می رود

 

تنیده ام در تو

 

انجمادم را که سحر

 

چشمهایت را زنده به گور است

  • Like 4
لینک به دیدگاه

یه هوا بغض نفس گیر

راه حنجرم رو بسته

بی صدا موندم و تنها

بی صدا موندم و خسته

زیر رگبار غریبی

تو خیابونای این شهر

داره پرسه میزنه دل

تلخه این روزا مث زهر

حسرت یه هم زبون که

من و از خودش بدونه

همیشه باهام بمونه

داره به دلم میمونه

گریه های گاه و بی گاه

می شینه بازم سر راه

تا به گریه می رسم من

گریه تبدیل میشه به آه ه ه ه ه

آخ چقد اینجا غریبم

میرسه پشت سر هم

قطره قطره چیکه نم نم

روزای سرد پر از غم

می رم از خدا بپرسم

چی می خواد بیاد به روزم

چه گناهی کرده بودم

که همش دارم می سوزم

  • Like 4
لینک به دیدگاه

مـی دانــی مــن آدم حســودی نیستم!!!

فقـــط...

فقـــط به کســی که قـــراره بعــــد از مــن وارد زندگیــت بشـــه و اون بشــــه نفــــســـت , حســادت میکــنم !

 

به کســـی که قـــراره بـــه جـــــــای مــن تـــوی چشـــــمای نوازشــگرت نــــگاه کـــنه...

 

به کســـی که قــــراره بـــه جـــــــای مــن دســـتای مهــــــربونت رو لمــس کـــنه و گـــــــرم بشــــــه...

به کســی که آغــــوشت میــــشه امنیـــتش...

به کســـی که "تو " میــــشی " گـــل نــازش "!

به کســـی که تو میــشی آرامشــش!!

 

فقــط...

فقــط کــــاش مثــــل مــن قـــــدرت رو بـــــدونه!

مثـــل مـــن دوســتت داشــــته باشـــه...

مثـــل مــن دلـــــتنگت بشــــــه!

مثـــل مـــن غـــــــرور بــــــراش معــــنا نداشــته

باشــــه...

مثـــل مــن .....

مثــل مـــن شبــــا دلـــش بهــونه " تــــ و " رو بگــیره و بـــدون آغــوشت حتــی ,فرضــی ,

خوابــــش نبره ...

مثـــل مــن "تــ ـو " بشـــی تمـــــام زندگیــش!

مثـــل مــن مراقبــــت باشــــه...

مثـــل مـــن نــــگرانت باشـه!!

مثـــل مـــن با "تـــ ـــو " بــودن بـــراش هــمه چـی باشــــــه!!

مثــــل مـــن .....

 

خـــــدا کـــنه برات سنـــگ تـــموم بــــذاره و

خوشــبختت کنـــــه..

تنــــــها آرزومــــ " آرامـش" و " خوشــبختی" توئــــه! a%20%288%29.gifa%20%288%29.gifa%20%288%29.gifa%20%288%29.gif

" دو ستت دارمـــ

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تنها دلیل این که خدا هست و این جهان زیباست

 

وین حیات عزیز و گرانبهاست

 

لبخند چشم توست

 

هر چند با تبسم شیرینت

 

آن چنان از خویش می روم

 

که نمی بینمش درست!

 

لبخند چشم تو

 

در چشم من وجود خدا را

 

آواز می دهد

 

در جسم من تمامی روح حیات را

 

پرواز می دهد

 

جان مرا که دوریت از من گرفته است

 

شیرین و خوش

 

دوباره به من باز می دهد...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی

 

تو را با لهجه گلهای نبلوفر صدا کردم

 

تمام شب برای با طراوت بودن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم

 

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های ابی احساس

 

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم

 

و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی

 

دلم سرگردان و حیران چشمانیست رویایی

 

و من تنها برای دیدن ان چشمان

 

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

 

همین بود اخرین حرفت

 

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشم هایم را

 

به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

 

نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم

 

و تو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی

 

نمیدانم کجا ؟ تا کی ؟برای چه

 

ولی رفتی.....

 

و بعد رفتنت باران چه معصومانه میبارید

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دور نشو

حتي براي يك روز

زيرا كه …

زيرا كه …

- چگونه بگويم –

يك روز زماني طولاني ست

براي انتظار من

چونان انتظار در ايستگاهي خالي

در حالي كه قطارها در جايي ديگر به خواب رفته اند !

 

تركم نكن

حتي براي ساعتی

چرا كه قطره هاي كوچك دلتنگي

به سوي هم خواهند دويد

و دود

به جستجوي آشيانه اي

در اندرون من انباشته مي شود

تا نفس بر قلب شكست خورده ام ببندد !

 

آه !

خدا نكند كه رد پايت بر ساحل محو شود

و پلكانت در خلا پرپر زنند !

 

حتي ثانيه اي تركم نكن ، دلبندترين !

چرا كه همان دم

آنقدر دور مي شوي

كه آواره جهان شوم ، سرگشته

تا بپرسم كه باز خواهي آمد

يا اينكه رهايم مي كني

تا بميرم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان

از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم

من نوشتم از تو:

که اگر با تو قرارم باشد

تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد

که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی

من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!

تو نوشتی از من:

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم

با تو گریه کردم

با تو خندیدم و رفتم تا عشق

نازنیم ای یار

من نوشتم هر بار

با تو

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

ولی افسوس

مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ادعا نكن هنوز نيستي و هنوز خاطرخواه خاطره هايم نشدي . هنوز مانده تا برسي .هنوز زود است تا سايه ام شوي روبه روي افتاب . براي گفتن حرف هاي زيبا همه عاشقند . براي گرفتن عكس با پروانه همه مشتاقند . براي خواندن بهترين ترانه با توهمه صدايشان رساست .... اما من هميشه تنهام...!!!

 

 

 

مي شنوم صداي اين بارونو من

توي اين شب هاي با غصه و درد

گوش مي دم ترانه ي دلتنگي ماه

به صداي رهگذر تاريك غم

مي باره اشك هاي آسمون غم

ستاره از غم دوريت مي شه محو

مي گم اين قصه ي تنهايي باد

مي خونم براي تنها ستاره ي شب

دل من حسرت اون روزارو داشت

حسرت همسفر با تو اي يار

دل من تنها تو اين سكوت شب

راز خود مي كنه فاش براي قاصدك

دل من دلش مي خواد نمونه باز

تو اين غربت شب تك وتنها!!!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه

همون لحظه همون لحظه همون موقع با اون احوال خیلی بد

درست وقتی که میرفتی دلم شوره تو رو میزد

همون وقت که تو رو داشتم یهو از دست میدادم

از اون شب به خودم هر شب چقدر لعنت فرستادم

چه کاری بود که من کردم تو رو سوزوندم از ریشه

این آتیش همون روزه که دامن گیر من میشه

رفتی که تنها بمونم با خودم هیزمه آتیش تنهایی شدم

باعث اون همه تنهایی منم عاقبت باید که تنها میشدم

 

توی این خونه ی متروک دلم جون میده و میمیره

شباشم بی ستارستو غروباشم نفس گیره

به تو بد کردمو الان ببین عاقبتم اینه

که تنهامو دله تنگم دیگه ساکت نمیشینه

به تو بد کردم اون روزا که عشقت رو نفهمیدم

که هر کاری باهات کردم دارم تاوانشو میدم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...