رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

چقدر دلم برايت تنگ شده

آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد

عزيز من ، قلب من

اي کاش مي شد اشک هاي طوفاني ام را قطره قطره جمع کرد

تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني

اي کاش مي شد فقط يک بار

فرياد بزنم

دوستت دارم

و تو صدايم را مي شنيدي

نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟

اي کاش به جاي عکس زيبايت

وجود نازنينت پيش رويم بود

و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی

به راستي که تو اولين عشق راستينم هستي

شايد در گذشته هرگز اينچنين عاشق نشده بودم

اما؛

حال خوب مي دانم که فقط با شنيدن نام زيبايت

چشمانم بي اختيار مي بارد

اي اميد آخرينم

بدان که هر روز ، هر ساعت و هر لحظه

به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم

تا فقط يک بار بتوانم

چشمانم را زنداني نگاهت کنم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

پشت پنجره باد زندگی میکند.

 

گاهی وقتها زوزه کنان به در میکوبد.

 

گاهی وقتها قاصدکی را باخود می آورد.

 

گاهی وقتها گل سرخی را پرپر میکند.

 

پشت پنجره باد گیسوهای بلند دخترک را به میهمانی چشمها میبرد.

 

پشت پنجره باد میرود گاهی وقتها به شالیزار سر میزند.

 

پشت پنجره بیدها مجنون میشوند.

 

بادبادک بازیچه ی باد

 

اسیر شاخه های خشک

 

با حسرت به آبی چشمهای خدا مینگرد.

 

باد میرود گاهی آفتابی میشود.

 

میرود گاهی بارانی میشود.

 

بعضی وقتهاعشقی رامی آورد زود میبرد.

 

بعضی ازشبها ملایم میشود از عطر شب بوها.

 

بعضی شبها دلگیر میشود.

 

گاهی فراموش میکند پنجره ی ما را در آغوش بگیرد.

 

باد برکت آسیابها میشود.

 

باد خوشه های برنج را میرقصاند.

 

پشت پنجره باد زندگی میکند.

 

پشت پنجره باد به آزادی زندگی میکند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تــلـخ مـی نــوشَــم

 

تـلـخ مـی نــویسَـــم

 

در آستــانــه فـصـل سَــرد

 

کــه مهتــاب نشسـتــه بَــر مــوهــایَــم

 

و کــودکــ بــازیگــوش زمــان

 

خـط کشـیــده بَــر پـیشــانــی ام . . .

  • Like 4
لینک به دیدگاه

نمیدانم..

 

 

نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟

 

نمي خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم

 

چه خواهد ساخت ؟

 

ولي بسيار مشتاقم ،

 

که از خاک گلويم سوتکي سازد.

 

گلويم سوتکي باشد به دست کودکي گستاخ و بازيگوش

 

و او يکريز و پي در پي ،

 

دَم گرم خوشش را بر گلويم سخت بفشارد ،

 

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .

 

بدين سان بشکند در من ،

 

سکوت مرگ بارم را

  • Like 2
لینک به دیدگاه

کنار بزن سیاه لشکر جدایی هارا

بوسه ها را صف کن

میخواهم قیامت کنی

دوباره در دلم میخواهم

دوباره عاشق شوم

وجان دهم در هوای تو

فقط کمی واقعی تر باش که خیال من باورش بشود

حضورت خیالی نیست

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ببینمت. . .

 

گونه هایت خیس اســـت . . .

 

باز با این رفیق نابابت . . نامش چه بود؟ هان! باران. . .

 

باز با باران قدم زدی ؟

 

هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .

 

همدم خوبی نیست برای درد ها . . .

 

فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .

  • Like 1
لینک به دیدگاه

از وقتی تو رفتی

باید خودم را ببرم تا کمی استراحت کند

دلداریش بدهم که فکر نکند

بگویم خدا بزرگ است و آخر یه روز برمیگردد و همدمی برای تو وتنهاییت می شود

بگوییم این نیز بگذرد

غم فراق غم شیرینی است و بهتر است زیاد غصه نخورد:w16:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریابود ، اما قایق نداشت ...

دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...

حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...

زخم داشت و ننالید...

گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...

حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !

حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود .

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دارم به انتهای تو نزدیک می شوم

در طول و عرض های تو باریک می شوم

 

بگذار شعر آخر من باشد این غزل

حالا که با تمام تو تحریک می شوم

 

حیف از تو که دوباره سپیدم نمی کنی

حیف از منی که این همه تاریک می شوم

 

وقتی برای قافیه راهی نمانده است

من هم دچار طرح ترافیک می شوم

 

باشد، ترانه های مرا ریز ریز کن

من هم به درد های تو تفکیک می شوم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

باران کـه می بـارد......

 

دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود.....

 

راه می افـتم ...

 

 

بـدون ِ چـتـر ...

 

من بـغض می کنـم ...

 

 

آسمـان گـریـه ...!!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

آمدی ، قول بده ، زود نرو

برهانم ز مه و دود ، نرو

لحظه ای دست بکش روی شبم

می رسد لحظه ی موعود ، نرو

 

دل آتش زده ام را بر دار

بکش این آتش نمرود ، نرو

صبرکن تیغ شوم ، ناو شوم

بشگافم دل هر رود ، نرو

شبی از جنس لبت محو بساز

شبی از جرعه ی نابود ، نرو

بنشین شعر بگو ، آهنگی

و لبی تازه کن و زود نرو....

  • Like 5
لینک به دیدگاه

از وقتی دیگه جواب نامه هامو نمیدی

حس کردم واسه همیشه پریدی

نمیدونم گناهم چی بود

آخه چی شد مگه از من چی دیدی

اگرچه دلت دیگه منو نخواست

ولی هنوزم دوست دارم بی کم و کاست

درسته نیستی پیشم ولی

یادت هنوز پیش ماست

  • Like 5
لینک به دیدگاه

چـــــــه رنج آورست…

 

می ســــــــابم با سوهــــــــانی…

 

 

تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را

 

تا شـــاید پاک کنم…

 

 

اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را از اعــماقِ تار و پــــــــودم.....

  • Like 4
لینک به دیدگاه

نه ، شاعـــــــــــــــر نیستـــــــــــــــم

اما

نگاه و خنده های تــــــــــــــــــــــــــو

به جزر و مد و طوفان میکشــــــــــد

گاهی

تمـــــــــــــــــــــــــــــام واژه هایم را

  • Like 4
لینک به دیدگاه

يادش بخير روزايي كه گل ياست بودم

يادش بخير قديما هوش و هواست بودم

 

حالا ازم رنجيدي رفتي از من بريدي

 

ديگه تو قهري با من جوابمو نميدي

 

تو يه قدم بذاري ميام به پيشواز تو

ميشم مثل گذشته دلبر طناز تو

حيفه من و تو از هم برنجيم و جدا شيم

مثل يه عكس كهنه رنگ گذشته ها شيم

دو روز دنيا عزيزم ارزش نداره

فاصله بين من و تو سردي مياره

خونه رو گلخونه ميكنم برات

تا كه باز عشقو ببينم تو چشات

از راه بيا امشب بيا به ديدارم

با انتظار تو هميشه بيدارم

هنوز تويي دار و ندارم

بگو مگه دوسم نداشتي چرا رفتي تنهام گذاشتي

ديگه بسه برگرد كنارم عزيزم آشتي آشتي

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من همیشه پُشتِ سکوتم...

 

هزاران حرف نگفته دارم به تو...

 

تو هم انگار از روی دستِ من نوشته ای

 

که سکوت همساز و هم دم تو شده...

 

این میان یکی باید از خود بگذرد...

 

به دیگری اولین کلام را بگوید...:icon_redface:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دير زماني نيست كه من پاييز را فراموش كرده ام .

 

رنگ لهجه تو مرا به خوش آب و هوا ترين روزگاران زمين سوق مي دهد . مي داني؟

 

روزهاي مديدي است كه به انتظار صداقت نشسته ام هر چند كه پاييزي باشد .

 

يادت هست كه گفتي پاييز را بسيار دوست مي داري ؟

 

اي ماندگارترين واژه مهرباني ... ماندني ترين تنهايي و سكوت شادي آفرين .. اكنون قلب روشن من به

 

... شفافترين مرحله خويش نزديك شده است و تنها براي تو مي خواند .

 

. باور كن و دست در دست من بگذار ! من و تو در پيچ يك جاده با هم گم خواهيم شد ... بيا و دست گرم

 

خود را عاشقانه با دست من يكي كن كه دلم بسيار تنگ است و پاهايم را هوس جاده به التهاب

 

كشانيده است .. دو دست مهربان و دو چشم شيشه اي ..

 

بيا پاييز را با هم تجربه كنيم...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چقــدر باید بگذرد؟؟

 

تا مـن

 

در مـرور خـاطراتم

 

وقتی از کنار تــو رد می شوم.

 

تنـــم نلــرزد…..

 

بغضــم نگیــرد…..

 

 

6.jpg

  • Like 4
لینک به دیدگاه

هنوز هم عطر نفسهایت در زندگی ام جاریست

 

چشمانت بیقرارت پیش رویم است و تلالو ستاره های نگاهت اسمان سرد دلتنگ ام بر باد می دهد و مرا به این

 

زندگی امیدوار میکند.

 

هنوز هم دستان نوازشگر توست که گرد وغبار دلتنگی را از روی شانه هایم می زادید و اشکهایم بی پناهیم را

 

می بوسد و بهم میگوید که آرام باشم.

 

دیر یا زود غم فراق به پایان میرسد و ماه نازنین به مامن آغوش اسمان تنهایش بازمیگردد:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...