Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۸۹ در جامعه ی ما ویروسی است به نام خودسانسوری. دردی است که همه ما کم و بیش بدان دچار هستیم و در ناخودآگاه خود از آن رنج میبریم. در بیان اعتقاداتمان ضعیف هستیم. برای اعتراض و گرفتن حقوق شهروندیمان ترسو هستیم. دوست داریم همواره وابسته به یک نفر باشیم و همواره سایه او را بالای سر خود داشته باشیم اما در عین حال از برخی دستورات او زجر میکشیم (خانواده های پدرسالار) قدرت نه گفتن نداریم و بیماری خاصی به نام تعارف بیخودی در جامعه مان وجود دارد. برای گرفتن مسئولیت هایی که شایستگی شان را داریم خود را پس میکشیم. و مثال های از این قبیل... عده ای بر این باورند که این خودسانسوری در طول تاریخ به دلیل استبدادی که بر این جامعه وجود داشته و سیستم حاکم سالاری و پدر سارلانه ای که در جوامع قومی و قبیله ای ما وجود داشته بوجود آمده است و حتی با مدرنیزاسیون ناقصی که در جامعه ما بوجود آمده هنوز سایه آن در پس ذهن هایمان سنگینی می کند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا راهکاری میتوان برای رفع این مشکل پیشنهاد میکنید؟ خود شما آیا انسان خود سانسوری هستین؟ 24 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۸۹ من اسمش را خود سانسوری نمیذارم. اسمش را جان دوستی و خویشتن محوری میذارم. ایرانیها به مرور زمان به خاطر عدم وجود یک فرهنگ مناسب در جامعه،دارند تنها به موفقیت خودشان فکر میکنند. حاضرند مثلا با خوردن یک ساندیس،تو سر مخالفشان بکوبند. پس عملا،یک گروه خاص مجبوره خودش را سانسـور کنه. اون گروهی که قدرتی نداره،تو سری میخوره،بهش توهین میشه و...... پس برای جلوگیری از بدبختی های بیشتر با کمال تاسف باید لال شد. . . . چون نه رحمی در آسمان هست و نه در زمین از سوی نمایندگان آن آسمانی !!!! 12 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۸۹ اسمش را جان دوستی و خویشتن محوری میذارم. اینکه هر کدوم از ما ایرانی ها خودمحور هستیم و خودمان یک دیکتاتور کوچولو هستیم موافقم. اما در مقابل دیکتاتور های قوی تر از خودمان معمولا لال می شویم تا زمانی که کارمان به جای باریک برسد. سپس اون رو سرنگون می کنیم منتظر دیکتاتور دیگه ای می شویم ... تاریخ ایران همین بوده ... منحنی سینوسی حکومتی در ایران همین بوده ... 8 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ میتونه خیلی بحث خوبی بشه. من فک میکنم یک دلیلش شاید ترس از قضاوت شدن باشه .اینکه ماها معمولا رضایت از زندگیمون تا حد بسیار زیادی به نظر دیگران بستگی داره . 6 لینک به دیدگاه
ایناز 981 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ اسپس اون رو سرنگون می کنیم منتظر دیکتاتور دیگه ای می شویم ... تاریخ ایران همین بوده ... منحنی سینوسی حکومتی در ایران همین بوده ... افرین دقیقا 4 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ میتونه خیلی بحث خوبی بشه. من فک میکنم یک دلیلش شاید ترس از قضاوت شدن باشه .اینکه ماها معمولا رضایت از زندگیمون تا حد بسیار زیادی به نظر دیگران بستگی داره . حالا که میگی میتونه بحث خوبی باشه، پس خودت هم باید بحث کنی،اینطوری نیست که زنگ بزنی و در بری. به نظرت بین خود سانسوری نکردن و شجاعت چه رابطه ای وجود داره؟ چی باعث میشه یکی ترسو بشه یکی شجاع؟ 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ افرین دقیقا اینم یه نوع خودسانسوریه دیگه. دی: مرسی جالب بود. 3 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ حالا که میگی میتونه بحث خوبی باشه، پس خودت هم باید بحث کنی،اینطوری نیست که زنگ بزنی و در بری. به نظرت بین خود سانسوری نکردن و شجاعت چه رابطه ای وجود داره؟ چی باعث میشه یکی ترسو بشه یکی شجاع؟ باشه اول از همه باید تعریف درستی از اینا داشته باشیم : خود سانسوری نکردن یعنی اینکه بتونی راحت نظرو عقیدت و اون چیزی که باعث رضایت باطنت میشه رو بگی بدون ترس از حقارت .قضاوت دیگران . مواخذه نشدن و البته دونستن اینکه با ابراز عقیدت چه بلاهایی میخواد سرت بیاد . شجاعت یعنی اینکه توقتی میدونی چی میخواد پیش بیاد و تو اوج ترس هات کم نیاری . ادامه بدی ( ویکی پدیا :شجاعت در لغت به معني قوت قلب داشتن به هنگام سختي است.) خوب حالا اون قسمتی که قرمز کردم ربط این دو تا با هم هست . ادم ترسو تحمل رنج نداره . نمیتونه رنجی رو که به واسطه شجاعت شاید به وجود میاد رو تحمل کنه . یا شایدم دلیلی برا تحملش نمیبینه . یا به اینی که هست قانع هست . 5 لینک به دیدگاه
Ali Akbar.J 3914 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ حالا که میگی میتونه بحث خوبی باشه، پس خودت هم باید بحث کنی،اینطوری نیست که زنگ بزنی و در بری. به نظرت بین خود سانسوری نکردن و شجاعت چه رابطه ای وجود داره؟ چی باعث میشه یکی ترسو بشه یکی شجاع؟ با اجازه، قبل از کلاس موجودی 1 با چندتا از بچه ها هماهنگ کردیم که استاد یه کلاس رفع اشکال بزاره یا نیم ساعت آخر کلاس رو تمرین حل کنه که برای پایان ترم و ترم بعد که موجودی2 را می خواهیم باهاش برداریم ،موجودی1 را کامل متوجه شده باشیم.همه گفتن خوبه و باید به استاد بگیم ،اخر کلاس که شد من گفتم استاد چندتا مسئله حل کنید و یه جلسه برای حل مسئله وقت بزارید در همین حین که منتظر بودم دیگران هم بگن، دیدم کلاس ساکت و من فقط دارم میگم (تازه یکسری گفتن وقت نیست و باید بریم ناهار. کلاس از 10:30 تا 12:45) ،دیگه اخرش یکی از بچه ها به استاد گفت که یه جلسه کامل بزارید برای حل تمرین، استاد هم دید که کسی موافق نیس به جز دو سه نفر گفت نه . وقتی بهشون میگم چرا نگفتید ،این حالتو به خودشون میگیرن . جالب این جاست که بعد از کلاس هم میگن استاد درس نداد تمرین حل نکردو... این خودسانسوری به نظر من از بچگی در وجود ماهاست.یعنی عادت کردیم حرفمون رو نزنیم بعد شاکی هم باشیم که چرا نگفتیم یا بهانه بیاریم. 4 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ موافق نیستم خیلی مواقع خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی مواقع برعکسه فکر میکنی اینایی که به ما حکومت میکنن و پیروانشون این شکلی ان!!!!؟؟؟؟ 2 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ ضمن اینکه یادم رفت بگم . بنده هم در بعضی موارد خود سانسورس میکنم 5 لینک به دیدگاه
ایناز 981 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ اینم یه نوع خودسانسوریه دیگه. دی: مرسی جالب بود. خب حوصله نداشتم تکرارکنم 2 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ اقلیت که باشی , دیگران به خودشون اجازه میدن هر توهینی بهت بکنن! خودت رو سانسور میکنی تا آرامشکی داشته باشی! 4 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۱ گاهی اوقات از دست خودم خسته میشم! خسته میشم بس باید جلو زبونم رو بگیرم و نمی گیرم. خسته میشم بخاطر من یک عده تو دردسر می افتند! گاهی باید سعی کرد خفه شد! 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد، ۱۳۹۱ خود سانسوری؟ از برآیند حرف ها من حس رودربایستی رو گرفتم تا خود سانسوری.... خود سانسوری برای من یک معنای عام تر داره.... وقتی میاد تو قالب بک هنجار جمعی و اجتماعی برام تازه ملموس می شه و قابل درک... مثلا وقتی میاد تو یک ناهنجاری مثل قومی گری....من می فهمم که خودسانسوری یعنی اینکه هم قومیت یا هم قبیله ات هر اشتباهی بکنه تو یا نمی بینی و یا این حس تو وجودت هست که نباید ببنی.. و حتی جلو تر از اون اگه کسی ببینه هم تو دهنش می زنی که تو اشتباه دیدی وقتی میاد تو این مصداق من راحت تر می تونم وارد بحثتون بشم نوترون جان خود سانسوری فرصت نقد و اصلاح رو می گیره....خودسانسوری به جای اینکه یک خرابی رو درست کنه،ماست مالیزیشن می کنه.یک اصطلاح انگلیسی هست به جان خودم (mast malisation:ws3:) راه درمانش به نظرم یک راه همه جانبه است.منظورم اینه که،مثلا سرما خوردگی نیست که بخواد با قرص سرماخوردگی درمان بشه.این یک مجموعه از بیماری هاست که باید از سر تا به ذیل شخصیت طرف مورد درمان قرار بگیره. اینکه ذهن و شخصیت یک انسان رو که شکل گرفته بخواهین تغییر بدین،بسیار سخت تر از آموزش یک نوزاد تا بزرگسالی هست. به نظر من در کنار یک برنامه ی درست برای تلاش برای تغییر این اندیشه مخرب،هم زمان باید نسل بعد رو دریابیم که پیشگیری بهتر از درمان است! آها راستی خودم هم خود سانسور بودم،ولی جدیدا دارم سعی می کنم با حفظ همه ی شعونات و احترام ها...این خودسانسوری رو بشکونم (پی نوشت خطاب به خود نویسنده:برو بابا وعده ی سرخرمن می دی به ما) 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده