رفتن به مطلب

مشاعره با کلمه پیشنهادی


ermia_rooz

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

مشقم کن

وقتی که عشق را زیبا بنویسی

فرقی نمی کند

که قلم

از ساقه های ترد نیلوفر باشد

یا از پر کبوتر....

 

معما....:icon_gol:

  • Like 1
  • پاسخ 656
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند

عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش

زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

 

معشوق

  • Like 1
ارسال شده در

داد معشوقه به عاشق پیغام

که کند مادر تو با من جنگ

هر کجا بیندم از دور کند

چهره پر چین و جبین پر آژنگ

 

شکوه....( شکوه نه ها شکوه یعنی گلایه.....:ws3:)

  • Like 2
ارسال شده در

داور دارا شکوه‌ای آن که تاج آفتاب

از سر تعظیم بر خاک جناب انداختی

نصره الدین شاه یحیی آن که خصم ملک را

از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی

 

ویران...........................

  • Like 1
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

دریغ است ز ایران که ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود

ارسال شده در

ببخشید

با (سایه)

ارسال شده در

درختم گر چه گاهی چشم با افلاک دارم من

همیشه ریشه اما در نهاد خاک دارم من

بگو در سایه سارم دوست یا دشمن بیاسایند

نگویی تا که از ایثار خود امساک دارم من

 

آتش....

ارسال شده در

یارب این آتش که بر جان من است

سرد کن زان سان که کردی بر خلیل

 

جان...

ارسال شده در

شسته ام دست در وصال از جان

ندهد دست اگر ، بشویم باز

 

یادگاری

  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

عمر سعدی گر سرآید در حدیث عشق شاید

کاو نخواهد ماند بی شک وین بماند یادگاری

ارسال شده در

دوباره شرمنده

با(حقیقت)

ارسال شده در

مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد

این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده برفت

 

شمال

ارسال شده در

خوش خبر باشی ای نسیم شمال

که به مه می رسد زمان وصال

با(عطار)

 

ارسال شده در

هر چيز كه خواهي تو ز عطار بيابي

دكان محيط است و جز اين نيست دكاني

 

غافل

ارسال شده در

غافل است او از من و دردم شود هر روز بیش

اندکی زین درد بیش از پیش می گویم به ام

لؤلؤ

ارسال شده در

صدف وار گوهرشناسان راز

دهان جز به لؤلؤ نكردند باز

 

آرام

ارسال شده در

بسی کس به گفتارش آرام یافت

از آرام او هر کسی کام یافت

خدنگ

  • 7 ماه بعد...
ارسال شده در

نازم خدنگ غمزه ی آن دل‌پذیر را

 

کر وی گزیر نیست دل ناگزیر را

 

*کهکشان*

 

 

  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

نازم خدنگ غمزه ی آن دل‌پذیر را

 

کر وی گزیر نیست دل ناگزیر را

 

*کهکشان*

 

 

ای خدا ای برتر از اندیشه ها

ای عیان در شاخه ها و ریشه ها

ای همه عالم پر از آوای تو

وی بیانم عاجز از معنای تو

عقل ما را عشق تو

دیوانه کرد

جان ما را باده ات میخانه کرد

آسمان ها در خط پرگار تست

نقش گل ها پرده پرده کار تست

رنگ ها زد نقش تو بر کهکشان

آسمانها از تو شد اخترنشان

اختران گلهای باغ آسمان

 

سهیلی

 

اسمان.............

ارسال شده در

 

آسمانــــی شدن از خاک بریدن می خواست

 

بی سبب نیست که فوّاره فروریختنی ست

 

 

*اِسکله*


×
×
  • اضافه کردن...