رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار شاعر پيشنهادی


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

جز كوي تو جاي من آواره ندارم

جولانگه برق است ولي چاره ندارم

يك جلوه كند ماه در آيينه صد موج

جز نقش تو بر سينه صدپاره ندارم

 

پروين اعتصامي

با سپاس از انتخاب شما و احترام کامل به این انتخاب نوشی جونم:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

حتی یه بیت هم ازش بلد نیستم...:icon_redface:

از شعراش بدم میاد...هیچی لطافت و ظرافت نداره...مثل سنگه...البته این نظر منه...دیوانشو کامل خونده ام اما دوست نداشتم....:icon_pf (34):نظر کامل شخصی است:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بعد از اين از تو دگر هيچ نخواهم

نه درودي نه پيامي نه نشاني

ره خود گيرم و ره بر تو گشايم

زان كه ديگر نه تو آني نه تو آني

 

 

سهراب سپهري

  • Like 1
لینک به دیدگاه

اي شب هجران كه يك دم در تو چشم من نخفت

اينقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا ؟

سعدي

اخ جون....سعدی عشقمه!!!!:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

تو چه دانی که برتو نگذشته است

شب هجران و روز تنهایی

سعدی:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

منم عاشق سعدي ميباشم :icon_gol::icon_gol:

 

اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز

كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

اين مدعيان در طلبش بي خبرانند

آن را كه خبر شد خبري باز نيامد

 

 

به دلخواه...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

حکایت شب هجران که باز داند گفت

مگر کسی که چو سعدی ستاره:ws3: بشمارد

اسم منو سعدی پیش هم اومده!!!!!:ws37::ws3:

مهدی اخوان ثالث:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
حکایت شب هجران که باز داند گفت

مگر کسی که چو سعدی ستاره:ws3: بشمارد

 

اسم منو سعدی پیش هم اومده!!!!!:ws37::ws3:

 

 

مهدی اخوان ثالث:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

:ws3::icon_gol:

 

منم من ميهمان هر شبت لولي وش مغموم

منم من سنگ تيپا خورده رنجور

منم دشنام پست آفرينش نغمه ناجور

نه از رومم نه از زنگم همان بيرنگ بيرنگم

بيا بگشاي در بگشاي دلتنگم

خيام :icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

افسوس که نامه جوانی طی شد

وان تازه بهار زندگانی طی شد

حالی که ورا نام جوانی گفتند

معلوم نشد که او کی آمد کی شد

ابوسعید ابوالخیر:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ابوسعید ابوالخیر:icon_gol:

ما كشته عشقيم و جهان مسلخ ماست

ما بي خور و خوابيم و جهان مطبخ ماست

ما را نبود هواي فردوس از آنك

صد مرتبه بالاتر از آن دوزخ ماست

مشیری

رفت در ظلمت شب آن شب و شبهاي دگر هم

نگرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم

نكني دگر از آن كوچه گذر هم

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم

 

سيمين بهبهاني :icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

دل من با چه اصراری تو را خواست

ومی دانم چراخواست

ومی دانم که چه پوچ هستی واین لحظه های پژمرنده

که نامش عمر ودنیاست

اگر باشی تو بامن، خوب وجاویدان وزیباست

 

شهریار

  • Like 1
لینک به دیدگاه

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

"بیدل دهلوی"

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...