هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش.. خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون .. هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!! اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) .. اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!! 31 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر......... اگه به خودت تلقین کنی،به نظر من موثره،بستگی داره چه قدر بتونه بر وجودت سیطره پیدا کنه....... کلا ترک عادت موجب مرض است،حالا این عادت از مواد افیونی باشه تا نماز و اینترنت و...... 16 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر......... اگه به خودت تلقین کنی،به نظر من موثره،بستگی داره چه قدر بتونه بر وجودت سیطره پیدا کنه....... کلا ترک عادت موجب مرض است،حالا این عادت از مواد افیونی باشه تا نماز و اینترنت و...... درست اما ماجرايي كه برام اتفاق افتاد خيلي بد بودا ادم همون لحظه دلش ميخواست زمين باز شه بره زير...!!! خودت تصورشو بكن !!! 7 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ ای وای حالا دو شب نماز می خوندی چی می شد؟ 10 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش..خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون .. هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!! اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) .. اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!! شب اول نگفت کجا وضو گرفتی 10 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ این دین نیست که مجبورت کرده شایدتو موقعیت های دیگم اینطور بوده ولی دین در کار نبوده ..... نماز یه تکرار برای عهدیه که اگر بستی با خدات ....... وقتی عهدی نباشه این تکرارش بی فایدست ....... ولی البته که تکرار عادت میشه و عادت خصلت ..... 10 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ درست اما ماجرايي كه برام اتفاق افتاد خيلي بد بودا ادم همون لحظه دلش ميخواست زمين باز شه بره زير...!!!خودت تصورشو بكن !!! تقصیر خودته،باید گربه را دم حجله میکشتی...... شاید این قضیه تا چند سال پیش ممکن بود برای من هم رخ بده،اما الان دیگه رخ نمیده..... 8 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش..خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون .. هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!! اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) .. اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!! ربطی به نماز نداره خجالتت کار دستت داد 10 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش..خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون .. هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!! اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) .. اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!! :ws28: 4 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ نماز از منکر باز میدارد اگه واقعا به نماز اعتقاد داشته باشه اون که میخونه...نه از روی عادت و خجالت و رودربایستی و اجبار بخونه 13 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ ای وای حالا دو شب نماز می خوندی چی می شد؟ با همه احترامي كه براي ادماي نماز خون قايلم اماخيلي سخت مجبور باشي كاري رو انجام بدي كه دلت نميخواد ؟؟ در ضمن اين نماز خوندن بدترين نوع دروغه شب اول نگفت کجا وضو گرفتی همون جايي كه خودش ميگرفت ديگه دس شويي این دین نیست که مجبورت کرده شایدتو موقعیت های دیگم اینطور بوده ولی دین در کار نبوده ..... نماز یه تکرار برای عهدیه که اگر بستی با خدات ....... وقتی عهدی نباشه این تکرارش بی فایدست ....... ولی البته که تکرار عادت میشه و عادت خصلت ..... گفتم كه خيلي خوبه معتقد باشي چون اون اعتقاد به ادم نيرو ميده اما وقتي نباشي نميشه كاريش كرد زوركي نيست كه 8 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ اما چقد جالبید من همیشه خجالت میکشدم جلو جمع نمار میخوندم چون انگار جذامی دیدن کجا وضو گرفتی 3 لینک به دیدگاه
Atishpare_Shahi 1736 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ خوب حالا دو شب پا میشدی نماز میخوندی دیگه... اون اشناتون ازت نمیپرسید کجا وضو گرفتی :w58: 5 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ با همه احترامي كه براي ادماي نماز خون قايلم اماخيلي سخت مجبور باشي كاري رو انجام بدي كه دلت نميخواد ؟؟ در ضمن اين نماز خوندن بدترين نوع دروغه همون جايي كه خودش ميگرفت ديگه دس شويي گفتم كه خيلي خوبه معتقد باشي چون اون اعتقاد به ادم نيرو ميده اما وقتي نباشي نميشه كاريش كرد زوركي نيست كه بنده خدا سر صبح تا دسشویی رفتی یه دو رکعتم میخوندی دیگه 3 لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ نماز از منکر باز میدارد اگه واقعا به نماز اعتقاد داشته باشه اون که میخونه...نه از روی عادت و خجالت و رودربایستی و اجبار بخونه فک کنم این بیشتر به خود "اعتقاد" برگرده تا "نماز" 4 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ بنده خدا سر صبح تا دسشویی رفتی یه دو رکعتم میخوندی دیگه گیر دادیا میگه نماز دروغیه قبول نداره مگه میشه آدم یه کاریو قبول نداشته باشه انجام بده؟ البته زیر پتوشم نباید الله اکبر میگفت 4 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ فک کنم این بیشتر به خود "اعتقاد" برگرده تا "نماز" آوره دیگه نماز که مهم نیست اصلا نماز یه وسیلست فقط 4 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ گیر دادیا میگه نماز دروغیه قبول ندارهمگه میشه آدم یه کاریو قبول نداشته باشه انجام بده؟ البته زیر پتوشم نباید الله اکبر میگفت گفتم کمرش نگیره اینقد میخوابه 2 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ گفتم کمرش نگیره اینقد میخوابه انقدر سخته صبح بیدار شدن برای نماز آب به صورتت بخوره دیگه خوابت نمیبره فکر کن نماز خونم نباشی 1 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ فعلا كه تو ي شك اون لحظه باز شدن درم چشام پر خواب پتو هم رو سرم كشيده بوم كلا!! 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده