رفتن به مطلب

نماز انسان را از منكر باز ميدارد ايا ؟؟!


ارسال های توصیه شده

داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش..

خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم

شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم

يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون ..

هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!!

 

 

 

 

اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) ..

اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!!

  • Like 31
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 49
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر.........

 

اگه به خودت تلقین کنی،به نظر من موثره،بستگی داره چه قدر بتونه بر وجودت سیطره پیدا کنه.......

کلا ترک عادت موجب مرض است،حالا این عادت از مواد افیونی باشه تا نماز و اینترنت و......

  • Like 16
لینک به دیدگاه
ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر.........

 

اگه به خودت تلقین کنی،به نظر من موثره،بستگی داره چه قدر بتونه بر وجودت سیطره پیدا کنه.......

کلا ترک عادت موجب مرض است،حالا این عادت از مواد افیونی باشه تا نماز و اینترنت و......

 

درست اما ماجرايي كه برام اتفاق افتاد خيلي بد بودا ادم همون لحظه دلش ميخواست زمين باز شه بره زير...!!!

خودت تصورشو بكن !!!

  • Like 7
لینک به دیدگاه
داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش..

خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم

شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم

يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون ..

هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!!

 

 

 

 

اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) ..

اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!!

شب اول نگفت کجا وضو گرفتی:icon_redface:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

این دین نیست که مجبورت کرده شایدتو موقعیت های دیگم اینطور بوده ولی دین در کار نبوده .....

 

نماز یه تکرار برای عهدیه که اگر بستی با خدات .......

 

وقتی عهدی نباشه این تکرارش بی فایدست .......

 

ولی البته که تکرار عادت میشه و عادت خصلت .....

  • Like 10
لینک به دیدگاه
درست اما ماجرايي كه برام اتفاق افتاد خيلي بد بودا ادم همون لحظه دلش ميخواست زمين باز شه بره زير...!!!

خودت تصورشو بكن !!!

 

تقصیر خودته،باید گربه را دم حجله میکشتی......

 

شاید این قضیه تا چند سال پیش ممکن بود برای من هم رخ بده،اما الان دیگه رخ نمیده.....

  • Like 8
لینک به دیدگاه
داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش..

خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم

شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم

يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون ..

هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!!

 

 

 

 

اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) ..

اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!!

 

ربطی به نماز نداره خجالتت کار دستت داد

  • Like 10
لینک به دیدگاه
داستان از اينجا شروع ميشه كه چند شب پيش رفته بودم شيراز خونه يكي از اشنايان اخر شب اشنامون گفت سحر موقعه نماز بيدارت ميكنم تا خداي ناكرده خواب نموني ....منم كه روم نميشد بگم كلا نماز نمي خونم و تو عمل انجام شده قرار گرفته بودم چيزي نگفتم اخه بدجور رودبايستي داشتم باهاش..

خلاصه رفتم اتاق از پشت گيره كشويي در را زدم .. سحر صداي تق تق در بلند شد .. بااجازه همون زير پتو يك الله اكبر كش داري وبلندي گفتم همونايي كه بعد از نيت ميگن ، ..كه هركه باورش ميشد درام سجاده اب ميكشم

شب بعدش دوباره همون ساعت در زد اتفاقا اون شب يادم رفته بود گيره درو ببندم دوباره از همون زير پتو با حالت يه ور يك قل هوالله احدي از ته حلق تلاوت كردم كه خودم داشت باورم ميشد نماز ميخونم

يك مرتبه صداي باز شدن در اومد نگو هنوز دو دقيقه تا اذان مونده بوده ...هيچ ديگه ابروم كيلويي شد و كنف يكون ..

هاجي هم كه دهنش وا مونده بود شديد گفت ظاهرا شما زير پتو هم ذكر ميگيد !!!!

 

 

 

 

اينكه همون اولش اشتباه كردم كه نگفتم جاي هيچ شكي نيست (البته با اونهايي كه راحتم ميگم مثلا خياي از دوستان و اقوام ) ..

اما واقعا ببيند همين دين ادمو مجبور به چكارايي ميكنه ..!!!!!!!

:ws28::ws28::ws28:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

نماز از منکر باز میدارد :icon_redface:

اگه واقعا به نماز اعتقاد داشته باشه اون که میخونه...نه از روی عادت و خجالت و رودربایستی و اجبار بخونه

  • Like 13
لینک به دیدگاه
ای وای :ws28:

حالا دو شب نماز می خوندی چی می شد؟ :ws28:

 

با همه احترامي كه براي ادماي نماز خون قايلم اماخيلي سخت مجبور باشي كاري رو انجام بدي كه دلت نميخواد ؟؟ در ضمن اين نماز خوندن بدترين نوع دروغه

 

شب اول نگفت کجا وضو گرفتی:icon_redface:

 

 

همون جايي كه خودش ميگرفت ديگه دس شويي

 

این دین نیست که مجبورت کرده شایدتو موقعیت های دیگم اینطور بوده ولی دین در کار نبوده .....

 

نماز یه تکرار برای عهدیه که اگر بستی با خدات .......

 

وقتی عهدی نباشه این تکرارش بی فایدست .......

 

ولی البته که تکرار عادت میشه و عادت خصلت .....

 

گفتم كه خيلي خوبه معتقد باشي چون اون اعتقاد به ادم نيرو ميده

اما وقتي نباشي نميشه كاريش كرد زوركي نيست كه

  • Like 8
لینک به دیدگاه

اما چقد جالبید من همیشه خجالت میکشدم جلو جمع نمار میخوندم چون انگار جذامی دیدن:banel_smiley_4:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کجا وضو گرفتی :ws28:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
با همه احترامي كه براي ادماي نماز خون قايلم اماخيلي سخت مجبور باشي كاري رو انجام بدي كه دلت نميخواد ؟؟ در ضمن اين نماز خوندن بدترين نوع دروغه

 

 

 

 

همون جايي كه خودش ميگرفت ديگه دس شويي

 

 

 

گفتم كه خيلي خوبه معتقد باشي چون اون اعتقاد به ادم نيرو ميده

اما وقتي نباشي نميشه كاريش كرد زوركي نيست كه

بنده خدا سر صبح تا دسشویی رفتی یه دو رکعتم میخوندی دیگه:banel_smiley_4:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
نماز از منکر باز میدارد :icon_redface:

اگه واقعا به نماز اعتقاد داشته باشه اون که میخونه...نه از روی عادت و خجالت و رودربایستی و اجبار بخونه

 

 

فک کنم این بیشتر به خود "اعتقاد" برگرده تا "نماز"

  • Like 4
لینک به دیدگاه
بنده خدا سر صبح تا دسشویی رفتی یه دو رکعتم میخوندی دیگه:banel_smiley_4:

گیر دادیا میگه نماز دروغیه قبول نداره

مگه میشه آدم یه کاریو قبول نداشته باشه انجام بده؟

البته زیر پتوشم نباید الله اکبر میگفت

  • Like 4
لینک به دیدگاه
گیر دادیا میگه نماز دروغیه قبول نداره

مگه میشه آدم یه کاریو قبول نداشته باشه انجام بده؟

البته زیر پتوشم نباید الله اکبر میگفت

گفتم کمرش نگیره اینقد میخوابه:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
گفتم کمرش نگیره اینقد میخوابه:ws3:

انقدر سخته صبح بیدار شدن برای نماز

آب به صورتت بخوره دیگه خوابت نمیبره

فکر کن نماز خونم نباشی

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...