رفتن به مطلب

بزرگترين افتخار تو در زندگي چيست ؟ ( به چيت مي نازي ؟! )


ارسال های توصیه شده

انیشتن و نیچه هیچوقت تاکید نمیکرد من به خودم افتخار میکنم،اما شما امروز میگی من به او افتخار میکنم.

 

برای همین اونها میشن آدم های قابل افتخار از نظر شما.......

 

پس اگر من هم به تو افتخار کنم،تو قابل افتخاری.

 

من بهت افتخار میکنم. :a030:

 

قربون تو حضرت اسی... :icon_redface:

ببین این شد دقیقا حرف من... :ws3:

اونها هرگز نگفتند ما انسان های بزرگی هستیم... هرگز نگفتند ما کسی هستیم...

اگر کتاب های اولیه ی نیتچه رو بخونید میبینید چقدر دنیا رو با تمام چیزهایی که توش هست بی ارزش میدیده... بعد شده بزرگترین و روشن ترین ذهن قرن 19 که هنوز که هنوزه ملت کتاب هاش رو میخرند و میخونند بلکه بتونند از گوشه ای از تفکرش استفاده کنند (که البته شک دارم... وگرنه دنیا خیلی بهتر بود)

هیچ انسانی نیست که به بزرگی و مقام والای انسانی به شکل واقعی رسیده باشه و به خودش افتخار بکنه و متن های 40 خطی در مورد خودش بنویسه...

 

من به نیتچه خیلی افتخار میکنم... حتی افتخار میکنم که امکان این رو داشتم که کتابش رو بخونم... حتی در این حد هم برام ارزش داره... ولی اگر روزی خودش اینجا بود مطمئنم از چیزی که از تفکرش میدونم میگفت افتخار تو به من باعث افتخار من به خودم نمیشه...

 

 

شاید متوجه منظورم من نشید... ولی دوستان گفتند من اعتماد به نفس ندارم... شاید درست باشه... شاید غلط...

ولی من میگم همه چیز تصویری هست که انسان از خودش ساخته... من یک انتظاراتی از خودم دارم... یک تصویر ذهنی دارم... شناختی از خودم دارم... هر زمان به چیزی که فکر میکنم باید برسم و میتونم برسم رسیدم اونوقت دلیلی برای افتخار کردن به خودم پیدا میکنم...

شاید خیلی ها حتی به نفس کشیدن خودشون هم افتخار کنند... شاید یکی هم جان هزاران نفر رو نجات بده ولی باز هم به خودش افتخار نکنه...

 

فکر میکنم افتخار کردن یا نکردن بستگی به چیزی داره که ما از خودمون در ذهن داریم... من الان خیلی کمتر از اون چیزیم که میتونستم باشم... و در این افتخاری نمیبینم...

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 49
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

به چيم مينازم سوال اينه؟

 

خوب به موفقيتام ....موفقيتايي كه آرزو ي خيلي از كساييه كه ميشناسم....و از جمله ارزوي خودم بوده .......

 

..به شكستا و تجربه ها م كه باعث شده فوق العاده دقيق باشم....

 

 

به تلاش ،اراده ، خودسازي ......و سخت كوشيم.......

 

به پيله بودنم :ws3:كه اگه به يه چيزي گير بدم تا خودمو اونو بيچاره نكنم ...ول كن نيستم!!!

به منطقم....به هوشم.....

 

به هدفم....

به همنوع دوستيم....

 

به اينكه ميتونم مشكلي از يه انسان و حل كنم يا حلشو آسانتر كنم.... و بعدش يه حس رضايت ......هم از خدام ممنون باشم هم از خودم......

 

به صداقتم.....(به تنفرم از دروغ .....چون از اولين چيزاييه كه ازش متنفرم.....)

 

به دوستيام كه براش ....فوق العاده ارزش قائل ...به همين خاطر هر كسي درش راه نداره ........

 

به محبتم .....به مهربانيم .....

 

يه سري چيزاي ديگم هس اگه اينا كم بود بگين بگم.....:ws3:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
مخصوصا این کار رو نمی کنی این دیدگاه رو قبول داری

مثل نظریه پردازان و پیروان آنها می مونه که همدیگه رو نقد می کنن هر کدوم هم یه دیدگاهی به قضیه دارن

دیدگاه من بر حسب مطالعات و نظریاتی که قبولشون دارم اینه

دیدگاه شمام فلسفی و نیهیلیستی

 

من نمی گم این دید نادرسته من به این دید یه نقد وارد می کنم!

یک خطای شناختی!

ناشی از طرز دید

همه انسان ها کمال گرا هستن اما هر کدوم بنا به ظرفیتشون و توانایی شون به یه جایی می رسن

اینکه ما چیزی رو خارج از ظرفیت و تواناییمون بخوایم اشتباهه هر چند که ممکنه بغل دستی مون اون ظرفیت رو داشته باشه

یا اینکه اونقدر کمال گرا باشیم که تو کره خاکی همچین چیزی که تو ذهن ماست دست نیافتنی باشه!

 

تمام حرف من لذت بردن از هر آنچه که هستی(!) است!! هر آنچه که می توانی باشی(!)

(این یه واقعیته! نه چیزی که تو ذهنت داری!)

نه هرآنچه که می خواهی(!)

 

 

مرسی که متوجه منظورم میشی...

حالا در بخشی جدا این رو بگم که خیلی دوست دارم به غیر از دید فلسفی نسبت به زندگی و زمین و زمان یک نوع دید ساده تر هم پیدا کنم... ولی فعلا نا موفق بودم...

 

 

اتفاقا لذت میبرم که یک چیزی که در ذهنم داره کم کم ثابت میشه تا یک تفکر کاملا متفاوت به چالش کشیده بشه... این باعث میشه آدم حرکت کنه و شاید هم در همین بین کمی پیشرفت...

 

دست گذاشتی روی همون مسئله ای که در ذهن من هست...

کمال و توان...

پس با این تفکر میشه گفت که من شاید هرگز به اون چیزهایی که میخوام نرسم چون توانش رو ندارم و کس دیگری از همون زمان که به دنیا اومده تمام اینها رو داشته و من باید به خدمتکار شدن در یک خونه راضی و خوشحال باشم و این لذت ببرم در حالی که فرد دیگه به تمام اون چیزهایی که آرزو داشته میرسه یا من حتی آرزو داشتم میرسه...

در درست بودنش شکی نیست... ولی بنده متاسفانه نمیتونم به این مسئله راضی باشم و باهاش کنار بیام...

 

من perfectionist نیستم و دنبال چیزهای دست نیافتنی هم نیستم...

ولی دقیقا با این مسئله ی توانایی مشکل دارم... به نظر من خیلی چیزها به تفکر ما ربطی نداره... در نتیجه فکر نمیکنم با توجه به واقع گرایی بتونم خودم رو به چیزی که فکر میکنم کافی نیست راضی کنم...

  • Like 5
لینک به دیدگاه

چه سوال سختی! :ws52:

 

به انتخابم یا انتخاب هام. :w16:

 

تنها چیزی که بهش افتخار میکنم همینه. دیگه چیزی برای بالیدن و افتخار کردن ندارم. :ws37:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
شما بعد فسلفی به قضیه می دی من بعد روان شناختی

اما یه حرف دوستانه بهت می زنم

فلسفه حرفای قشنگی داره ولی فقط وقتی تو کتابا هستن وقتی تو زندگی وافعی پیاده شون می کنی در واقع داری بر خلاف قوانین دنیا زندگی می کنی یا به قول خودم سازگاری ت رو از دست میدی و رضایت لازمه از زندگیت رو نداری!

همه ما می ریم دنبال دانش و عشق و ثروت که چی؟ که نیاز هامون رو ارضا کنیم!

که راضی باشیم!!

فلسفه هیچ وقت نمی ذاره تو از چیزایی که داری و هستی راضی باشی!

 

من می گم روح دادن به زندگی معنای بهتری داره که می شه همون لذت و رضایت!

اما بی روح و پوچ و بی معنی کردنش چه فایده ای داره؟

 

 

فلسفه ای که شما دم از آن میزنید برای کانت و هگل بود که انسانیت را در 3نوع خرد تعریف کردند که تنها برای روشن فکران و استادان فلسفه بود، فلسفه ی مدرن این چنین بود ولی نیچه چنان به این فلسفه تاخت که بنیادش لرزید و جایش را به فلسفه ای داد که برای زندگی است.

دوران پسا نیچه ای با هرمونوتیک هایدگر به اوج رسید و همچنان در اوج است...

حرف شما کاملا درست است ولی برای قبل از جنگ جهانی دوم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

چیزی برای افتخار کردن وجو نداره ، آدمای که حاضر شدن به شرایط کنونی تن در دهند و در چنین خفتی زندگی بکنن به نظر من جزء پست ترین نسل های تاریخ بشر هستند و اگه به خودشون هم افتخار کنن که دیگه . . .

هر کسی هم که در این جامعه موفقیتی کسب کرده و الان داره به اون افتخار میکنه مطمئن باشین داره به له کردن حقوق دیگران و پله کردن اونها برای بالا رفتن خودش افتخار میکنه .

سریال اسپارتاکوس رو نمیدونم کسی دیده یا نه؟ به نظرتون تو اون فیلم چه شخصیتی میتونه به خودش افتخار بکنه (تا قبل از ظهور اسپارتاکوس)؟ جامعه امروز ما دقیقا مشابه اون زمان هست :sigh:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
چیزی برای افتخار کردن وجو نداره ، آدمای که حاضر شدن به شرایط کنونی تن در دهند و در چنین خفتی زندگی بکنن به نظر من جزء پست ترین نسل های تاریخ بشر هستند و اگه به خودشون هم افتخار کنن که دیگه . . .

هر کسی هم که در این جامعه موفقیتی کسب کرده و الان داره به اون افتخار میکنه مطمئن باشین داره به له کردن حقوق دیگران و پله کردن اونها برای بالا رفتن خودش افتخار میکنه .

سریال اسپارتاکوس رو نمیدونم کسی دیده یا نه؟ به نظرتون تو اون فیلم چه شخصیتی میتونه به خودش افتخار بکنه (تا قبل از ظهور اسپارتاکوس)؟ جامعه امروز ما دقیقا مشابه اون زمان هست :sigh:

 

 

از چه سخن میگویی؟؟ به راستی تو نادانی

من به خود افتخار می کنم چون هیچ کس در تاریخ نتوانسته همچون من بدن انسان لخت را انقدر ارزان و مفت به دست آورد، شاید فقط برای یک شب سر پناه که ان هم نیمه ی شب رهایش کردیم

به خود افتخار می کنم چون خرم، نمی فهمم و از نفهم بودن خود لذت می برم، ای پسر نادان تو چرا خر بودن را رواج نمی دهی؟؟

این همه فریاد برای چیست؟؟

به خود افتخار می کنم از آن رو که تاریخ بی عرضگانی چون من ندیده است

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...