Ehsan 112346 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 از من میپرسید ؟ هیچی... یعنی شما به این شعر معتقدی: یکی پشه بر کوه بنشست و خاست.................بر آن کوه چه افزود و از آن چه کاست تو آن پشه ای،این جهان کوه توست..................چو رفتی جهان را چه اندوه توســـت 9
Waffen 15118 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 یعنی شما به این شعر معتقدی: یکی پشه بر کوه بنشست و خاست.................بر آن کوه چه افزود و از آن چه کاست تو آن پشه ای،این جهان کوه توست..................چو رفتی جهان را چه اندوه توســـت دقیقا به همین معتقدم... 1
Ehsan 112346 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 دقیقا به همین معتقدم... خوب این یک شعری است که یکی از دکترهای بزرگ و فیلسوف در زمینه روانشناسی در دفتر کار خودش در تهران زده بود،برای معالجه بیماران افسرده !!!! هر کس از این شعر خوشش میومد میفهمید که طرف افسردگی شدید گرفته......... :w768: 8
pari daryayi 22938 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 بزرگترین افتخار من عشق ورزیدن بی منته...(!) عشق ورزیدن بی انتظار(!) عشق ورزیدن هنره مخصوصا به خود و زندگی تا تو نباشی و خودت رو دوست نداشته باشی نمی تونی ببخشی و دوست داشته باشی!! 9
Waffen 15118 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 خوب این یک شعری است که یکی از دکترهای بزرگ و فیلسوف در زمینه روانشناسی در دفتر کار خودش در تهران زده بود،برای معالجه بیماران افسرده !!!! هر کس از این شعر خوشش میومد میفهمید که طرف افسردگی شدید گرفته......... :w768: خوب احتمالش خیلی زیاده... عجیب هم نیست... ولی خوب من نشانه های افسردگی رو ندارم... حداقل غیر از این بقیش رو... با این نگاه میتونیم به این نتیجه برسیم که نیتچه یکی از دیوانه های زنجیری دنیا بوده... راستی انیشتن هم asperger syndrome داشت ولی شد انیشتن... فکر کنم ارزشش از خیلی از آدم های سالم بیشتر بوده خوب... 5
pari daryayi 22938 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 خوب این یک شعری است که یکی از دکترهای بزرگ و فیلسوف در زمینه روانشناسی در دفتر کار خودش در تهران زده بود،برای معالجه بیماران افسرده !!!! هر کس از این شعر خوشش میومد میفهمید که طرف افسردگی شدید گرفته......... :w768: خوب احتمالش خیلی زیاده... عجیب هم نیست... ولی خوب من نشانه های افسردگی رو ندارم... حداقل غیر از این بقیش رو... با این نگاه میتونیم به این نتیجه برسیم که نیتچه یکی از دیوانه های زنجیری دنیا بوده... راستی انیشتن هم asperger syndrome داشت ولی شد انیشتن... فکر کنم ارزشش از خیلی از آدم های سالم بیشتر بوده خوب... متاسفانه خیلی ها هستن که بدون داشتن نشانه های شایع ، افسردگی دارن اما متوجهش نیستن فقط خواستم بگم این دیدگاهت ممکنه تورو از خیلی چیزا که لایقشونی دور کنه اعتماد به نفس کم خوب نیست 7
poor!a 15130 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 صداقتم ... خیلی ساده و صادق و بی خورده شیشه م ... هرچند کلاه میذارن سرم 5
Ehsan 112346 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 با این نگاه میتونیم به این نتیجه برسیم که نیتچه یکی از دیوانه های زنجیری دنیا بوده... راستی انیشتن هم asperger syndrome داشت ولی شد انیشتن... فکر کنم ارزشش از خیلی از آدم های سالم بیشتر بوده خوب... اگر شما خودت نبودی و نیچه و انیشتن تو دنیا تنها بودند،امروز اونها کجا بودند؟ همه آدم ها به هم وابسته اند. به قول سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند........... که در آفرینش ز یک گوهرند. درسته مغز و قلب اعضای حیاتی بدن هستند،اما یک ناخن بی ارزش هم اگه نباشه چه لطماتی ممکنه به بدن بخوره. انسان های بزرگ ممکنه قسمت های حیاتی بشر باشند،اما بشر برای زیستن به اجزا بسیار بسیار ریز هم احتیاج دارد. 8
Waffen 15118 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 متاسفانه خیلی ها هستن که بدون داشتن نشانه های شایع ، افسردگی دارن اما متوجهش نیستن فقط خواستم بگم این دیدگاهت ممکنه تورو از خیلی چیزا که لایقشونی دور کنهاعتماد به نفس کم خوب نیست مسئله ی اعتماد به نفس نیست... شاید اعتماد به نفس من در مواردی کم باشه... ولی این حرف هایی که اینجا زدم فکر نکنم ربطی به اعتماد به نفس داشته باشه... اعتماد به نفس میخواید ؟ تمام چیزهایی که تمام دوستان اینجا فرمودند بنده همه رو دارم و چون دقیقا میفهمم چی خوبه و چی بده و یک انسان باید چطور باشه و ارزش واقعی چیه دارم تلاش میکنم تا به اونها برسم و تا حالا هم خیلی موفق بودم... خیلی موفق تر از خیلی ها که سه برابر من سن دارند... این هم از اعتماد به نفس... ولی من دارم به مسئله از دیدی نگاه میکنم که شما نگاه نمیکنید... از همون دیدی که فکور نگاه کرد... وقتی از اون دید به مسئله نگاه کنید فکر میکنم به همین نتایجی برسید که من رسیدم... 6
Waffen 15118 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 اگر شما خودت نبودی و نیچه و انیشتن تو دنیا تنها بودند،امروز اونها کجا بودند؟ همه آدم ها به هم وابسته اند. به قول سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند........... که در آفرینش ز یک گوهرند. درسته مغز و قلب اعضای حیاتی بدن هستند،اما یک ناخن بی ارزش هم اگه نباشه چه لطماتی ممکنه به بدن بخوره. انسان های بزرگ ممکنه قسمت های حیاتی بشر باشند،اما بشر برای زیستن به اجزا بسیار بسیار ریز هم احتیاج دارد. این جهان میتونست خیلی راحت با یک درصد از انسان ها به اینجایی که الان هست برسه... بقیه بی فایده هستند... این نظر منه و هر روز هم دارم میبینم... 90 درصد مردم فقط مصرف کننده هستند... میزانی که تاثیر میزارند از میزانی که مصرف میکنند و ضرر میزنند خیلی بیشتره... این فقط نظر من نیست... باید با ریچارد داکینز هم در این مورد حرف بزنیم... 8
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 یعنی شما به این شعر معتقدی: یکی پشه بر کوه بنشست و خاست.................بر آن کوه چه افزود و از آن چه کاست تو آن پشه ای،این جهان کوه توست..................چو رفتی جهان را چه اندوه توســـت نه کی گفته پشه بشینه روی کوه یکم از غبار و گرد وخاکهاش جابجا میشه.......هرچند ناچیز ولی ممکنه این غبار بره توی چشم یک موجودی و هزاران اتفاق دیگه بیفته......... تازه وز وزم کرده کوهه ناراحتم شده......... مگر میشه توی این جهان ما بی تأثیر باشیم......... این همه آلودگی بوجود میاریم این همه باعث عذاب باقیه میشیم مگر کم چیزی هست و الکیه:w00: من به این جمله اعتقادی ندارم 8
Waffen 15118 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 کاش آنارشیست اینجا بود... الان جاش توی این بحث خالیه... اونم خوب دیدگاه های نیتچه رو درک میکرد... 3
pari daryayi 22938 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 مسئله ی اعتماد به نفس نیست... شاید اعتماد به نفس من در مواردی کم باشه... ولی این حرف هایی که اینجا زدم فکر نکنم ربطی به اعتماد به نفس داشته باشه... اعتماد به نفس میخواید ؟ تمام چیزهایی که تمام دوستان اینجا فرمودند بنده همه رو دارم و چون دقیقا میفهمم چی خوبه و چی بده و یک انسان باید چطور باشه و ارزش واقعی چیه دارم تلاش میکنم تا به اونها برسم و تا حالا هم خیلی موفق بودم... خیلی موفق تر از خیلی ها که سه برابر من سن دارند... این هم از اعتماد به نفس... ولی من دارم به مسئله از دیدی نگاه میکنم که شما نگاه نمیکنید... از همون دیدی که فکور نگاه کرد... وقتی از اون دید به مسئله نگاه کنید فکر میکنم به همین نتایجی برسید که من رسیدم... شما بعد فسلفی به قضیه می دی من بعد روان شناختی اما یه حرف دوستانه بهت می زنم فلسفه حرفای قشنگی داره ولی فقط وقتی تو کتابا هستن وقتی تو زندگی وافعی پیاده شون می کنی در واقع داری بر خلاف قوانین دنیا زندگی می کنی یا به قول خودم سازگاری ت رو از دست میدی و رضایت لازمه از زندگیت رو نداری! همه ما می ریم دنبال دانش و عشق و ثروت که چی؟ که نیاز هامون رو ارضا کنیم! که راضی باشیم!! فلسفه هیچ وقت نمی ذاره تو از چیزایی که داری و هستی راضی باشی! من می گم روح دادن به زندگی معنای بهتری داره که می شه همون لذت و رضایت! اما بی روح و پوچ و بی معنی کردنش چه فایده ای داره؟ 12
Ehsan 112346 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 این فقط نظر من نیست... باید با ریچارد داکینز هم در این مورد حرف بزنیم... ریچارد داکینز کلمات و واژه ها برای تفکر را از کجا آورد؟ به نظرت آدم بدون واژه ها میتونه تفکر کنه؟ اگه یکسری از واژه ها را از دستور زبان بگیری،فکر هم معنا نمیده. اون واژه ها را کی به وجود آورده؟ همون مصرف کننده جنگلی و غار نشین..... 10
soheiiil 24251 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 اینکه در نوع خودم یگانه ام اینکه تو کل تاریخ حیات تنها یه سهیل اومده با مشخصات اینگونه که خودم میباشم اینکه این قدرت رو دارم به دیگرون عشق بورزم اینکه میتونم بفهمم اینکه میتونم از زیر بارون بودن لذت ببرم در مقام قیاس شاید اینا چندان به چشم نیاد اگر ما همه انسانها رو به یه چشم نیگا کنیم ولی وقتی خودمون باشیم و خودمون ارزش خودمونو بیشتر میدونیم و اینکه میشه بهتر بود و این توانایی رو داشتن یه افتخار دیگه ای برام محسوب میشه 13
Waffen 15118 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 شما بعد فسلفی به قضیه می دی من بعد روان شناختیاما یه حرف دوستانه بهت می زنم فلسفه حرفای قشنگی داره ولی فقط وقتی تو کتابا هستن وقتی تو زندگی وافعی پیاده شون می کنی در واقع داری بر خلاف قوانین دنیا زندگی می کنی یا به قول خودم سازگاری ت رو از دست میدی و رضایت لازمه از زندگیت رو نداری! همه ما می ریم دنبال دانش و عشق و ثروت که چی؟ که نیاز هامون رو ارضا کنیم! که راضی باشیم!! فلسفه هیچ وقت نمی ذاره تو از چیزایی که داری و هستی راضی باشی! من می گم روح دادن به زندگی معنای بهتری داره که می شه همون لذت و رضایت! اما بی روح و پوچ و بی معنی کردنش چه فایده ای داره؟ من واقعا سعی ندارم مخصوصا به مسئله اینطور نگاه کنم... یعنی سعی نمیکنم مخصوصا با دید فلسفی به این قضیه نگاه کنم... ولی تنها راهیه که بلدم و تنها چیزیه که میتونم توضیحش بدم و برام معنا داره... میریم دنبال دانش و عشق ثروت... کاملا درسته... ولی چند درصد از ما به دستش میاریم ؟ چقدر از تمام چیزهایی که میخوایم رو بهش میرسیم ؟ از همه مهم تر چقدر به هدف نهایی که انسان بودن هست میرسیم ؟ فقط درصد بسیار کمی هستند که به اینها میرسند... اونها کسانی هستند که تاثیر دارند... بقیه میاند و میرند... تاپیک در این مورد بود که به چه چیزی افتخار میکنید... خوب من هیچ کدوم از اینها رو ندارم که بهش افتخار کنم و چیز دیگری هم برای افتخار کردن نمیبنم... درک نمیکنم کجای این دید میتونه نادرست باشه ؟ 5
Waffen 15118 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 ریچارد داکینز کلمات و واژه ها برای تفکر را از کجا آورد؟ به نظرت آدم بدون واژه ها میتونه تفکر کنه؟ اگه یکسری از واژه ها را از دستور زبان بگیری،فکر هم معنا نمیده. اون واژه ها را کی به وجود آورده؟ همون مصرف کننده جنگلی و غار نشین..... خوب بنده هم چیزی در این مورد نگفتم... کلمات و دستور زبان رو انسان ها به وجود آوردند... عده ای ساختند و عده ی زیادی استفاده کردند... به اون جنگلی غار نشین مصرف کننده نمیگند... 5
Ehsan 112346 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 تاپیک در این مورد بود که به چه چیزی افتخار میکنید... خوب من هیچ کدوم از اینها رو ندارم که بهش افتخار کنم و چیز دیگری هم برای افتخار کردن نمیبنم... درک نمیکنم کجای این دید میتونه نادرست باشه ؟ انیشتن و نیچه هیچوقت تاکید نمیکرد من به خودم افتخار میکنم،اما شما امروز میگی من به او افتخار میکنم. برای همین اونها میشن آدم های قابل افتخار از نظر شما....... پس اگر من هم به تو افتخار کنم،تو قابل افتخاری. من بهت افتخار میکنم. 6
EOS 14528 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 به این که هر کس رو فقط و فقط به خاطر خودش و شخصیتش دوست دارم و بهش احترام می ذارم به این که بی منت و با تمام وجود اگر از دستم بربیاد برای هر کسی می کنم به این که همیشه در جایگاهی که بودم و هستم بهترینم به این که با همه رو راست بودم و به قولی زیر و رو کشی برای کسی نداشتم و .... 6
pari daryayi 22938 ارسال شده در 25 مرداد، 2011 من واقعا سعی ندارم مخصوصا به مسئله اینطور نگاه کنم... یعنی سعی نمیکنم مخصوصا با دید فلسفی به این قضیه نگاه کنم... ولی تنها راهیه که بلدم و تنها چیزیه که میتونم توضیحش بدم و برام معنا داره... میریم دنبال دانش و عشق ثروت... کاملا درسته... ولی چند درصد از ما به دستش میاریم ؟ چقدر از تمام چیزهایی که میخوایم رو بهش میرسیم ؟ از همه مهم تر چقدر به هدف نهایی که انسان بودن هست میرسیم ؟ فقط درصد بسیار کمی هستند که به اینها میرسند... اونها کسانی هستند که تاثیر دارند... بقیه میاند و میرند... تاپیک در این مورد بود که به چه چیزی افتخار میکنید... خوب من هیچ کدوم از اینها رو ندارم که بهش افتخار کنم و چیز دیگری هم برای افتخار کردن نمیبنم... درک نمیکنم کجای این دید میتونه نادرست باشه ؟ مخصوصا این کار رو نمی کنی این دیدگاه رو قبول داری مثل نظریه پردازان و پیروان آنها می مونه که همدیگه رو نقد می کنن هر کدوم هم یه دیدگاهی به قضیه دارن دیدگاه من بر حسب مطالعات و نظریاتی که قبولشون دارم اینه دیدگاه شمام فلسفی و نیهیلیستی من نمی گم این دید نادرسته من به این دید یه نقد وارد می کنم! یک خطای شناختی! ناشی از طرز دید همه انسان ها کمال گرا هستن اما هر کدوم بنا به ظرفیتشون و توانایی شون به یه جایی می رسن اینکه ما چیزی رو خارج از ظرفیت و تواناییمون بخوایم اشتباهه هر چند که ممکنه بغل دستی مون اون ظرفیت رو داشته باشه یا اینکه اونقدر کمال گرا باشیم که تو کره خاکی همچین چیزی که تو ذهن ماست دست نیافتنی باشه! تمام حرف من لذت بردن از هر آنچه که هستی(!) است!! هر آنچه که می توانی باشی(!) (این یه واقعیته! نه چیزی که تو ذهنت داری!) نه هرآنچه که می خواهی(!) 6
ارسال های توصیه شده