رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار حافظ


surgun

ارسال های توصیه شده

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

 

مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

 

 

نماز شام غریبان چو گریه اغازم

به مویه های غریبانه قصه پردازم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

 

 

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

 

بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

  • Like 1
لینک به دیدگاه

لبش ميبوسم و درميكشم مي

به آب زندگاني برده ام پي

نه رازش ميتوانم گفت با كس

نه كس را ميتوانم ديد با وي

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در ميخانه بسته اند دگر

افتتح يا مفتح الابواب

لب و دندانت را حقوق نمك

هست بر جان و سينه هاى كباب

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...