surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر 1 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم با دوست بگوییم که او محرم رازاست لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست 1 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند در سر کار خرابات کنند ایمان را 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت که از تو درد دل ای جان نمیرسد به علاج 1 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اردیبهشت، ۱۳۹۰ جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست 3 لینک به دیدگاه
maryam_d 43 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ترسم کز این چمن نبری آستین گل کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی 2 لینک به دیدگاه
island1991 416 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد که ازو خصم به دام آمد و معشوقه به کام 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه بادکه ازو خصم به دام آمد و معشوقه به کام ما محرمان خلوت انسیم غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو 2 لینک به دیدگاه
island1991 416 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی طمع مدار که کاری دگر توانی کرد 3 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید تا بویی از نسیم میاش در مشام رفت 4 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست 4 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دل گشای تو 1 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۰ وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت از دولت هجر تو کنون دور نماندست 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده