viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۲ فیلم "Lock, Stock and Two Smoking Barrels" رو دیدم به کارگردانی گای ریچی و بازی جیسون استاتهم، وینی جونز، جیسون فلمینگ و دوجین بازیگر دوست داشتنیِ دیگه. اصلا بعد از بعضی از فیلمهای برادران کوئن؛ دیدن اینجور فیلما مخصوصا؛ تنها انگیزه های من برای تحمل این زندگیِ تخیلی هستن. فیلم "snatch" هم _یکی دیگه از فیلم های گای ریچی_ از فیلمای محبوب منه. فیلمهایی که دنیاشون به صورت خیلی جدی کمی غیرواقعی و زیادی تصادفی هست. دنیایی که مردن آدما تراژدی نیست و آدما هم ابرقهرمان نیستن. 5 لینک به دیدگاه
beat 2373 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۲ فیلم Leonera یک فیلم آرژانتینی درباره زندگی یک زن با بچه اش در زندان بد نبود اما موقعیت دراماتیک فیلم خیلی هیجان انگیز نبود!!!!!!!!!!!!! 5 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۹۲ Side Effects کارگردان: Steven Soderbergh نويسنده : Scott Z. Burns بازيگران: Rooney Mara, Channing Tatum, Jude Law 2013 خلاصه: زندگی زنی جوان با مصرف قرص هایی که روانپزشکش تجویز می کنه و عوارضی داره تغییر می کنه. از شروع فيلم خوشم اومد، تا نيمه هاي فيلم خوب پيش رفت ، بعدش ديگه خيلي روندش رو خيلي دوست نداشتم، خيلي بي منطق مي رفت جلو و پايانش هم واقعا بد در اومده بود. از خانوم روني مارا خوشم ميومد ولي اينجا بازيش چشمگير نبود. جود لا به مراتب بازيش بهتر بود( با اينکه ازش خوشم نمياد) امتياز من 6.5 اما فيلم دومي که ديدم A Space Odyssey کارگردان : Stanley Kubrick نويسنده : Stanley Kubrick بازيگران: William Holden, Alec Guinness ,Jack Hawkins محصول 1968 برنده اسکار: بهترين جلوههاي ويژه تصويري براي استنلي کوبريک داستان: فیلم به ۳ بخش کلی تقسیم شدهاست.در بخش اول زندگی انسانهای اولیه نمایش داده میشود که بر سر غذا و آب با هم و موجودات دیگر در جدال اند و اندک خلاقیتی آنها را در این مبارزه یاری میکند. در این بخش برخورد انسانهای اولیه با یک قطعه مونولیتی عامل آغازین خلاقیت و ابتکار آنها در استفاده از امکانات محیطی نمایش مییابد. بخش دوم در زمان معاصر میگذرد، بعد از کشف مونولیت ۴ میلیون ساله عدهای برای بررسی آن اعزام میشوند و از درک آن عاجز میمانند، بخش سوم ۱۸ ماه بعد را نمایش میدهد که سفینهای ویژه برای بررسی موضوع اعزام شدهاست و هدایت سفینه به عهده رایانهای با نام HAL است. فکر مي کنم خیلی دوستان ديدن فيلم رو. فيلم خيلي عميقي بود، ديدنش لذت بخش بود برام و من رو به فکر فرو برد. فکر نمي کنم کسي باشه که اگه حتي از فيلم هم خوشش نيومده باشه، اون نماهاي فوق العاده رو ببينه و لذت نبره ازش. با توجه به زمان ساخت فيلم بي نظير بود. هر چند نميتونم اين حقيقت رو انکار کنم که ريتم فيلم کمي براي من خسته کننده بود، ولي خود فيلم و حرفي که مي خواد بزته انقد جذاب هست که شما رو تا آخر فيلم بکشونه. بدون شک يکي از بهترين فيلم هاي علمي تخيلي هست. امتياز من 8.5 4 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد، ۱۳۹۲ انیمیشن "porco rosso". محصول 1992 ژاپن. خوشم آمد. هرچند که مثل انیمیشنای هالیوود گرافیکش چندان قوی نبود ولی داستان سرراست و بامزه و شخصیت های دوست داشتنی ای داشت. یه انیمیشن خوب که داستانش برای یک درام سینمایی هم مناسب بود. پ.ن: مثل اینکه آدمیش هم ساخته شده :دی 3 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد، ۱۳۹۲ [h=2][/h] War Horse اسب جنگی فیلمی از استیون اسپیلبرگ کارگردان نابغه داستان درباره اسبی هست که انگلستان به دنیا میاد و در بازار اسب فروش ها فروخته میشه پیرمردی که دنبال اسب کاری برای مزرعه اومده میاد این رو به یه قیمت گزاف میخره و پسر نوجوانش اون رو تربیت میکنه جنگ شروع میشه و اسب به ارتش فروخته میشه این اسب بین چند نفر دست به دست میشه تا دوباره میرسه به این پسر نمیدونم اشکال هایی که میخوام بگیرم درست هستند یا نه ولی نظر من: اسپیبرگ تونسته توی این فیلم درام رو به خوبی شکل بده ولی این درام توسط یه سری ماجراهای غیر منطقی ایجاد شده پس به نظر من کشش چندانی نداشت فیلم حول این اسب میچرخه ولی خب کنارش چند داستان هم مستقل و هم مرتبط روایت میشه توی این فیلم بر خلاف شیندلرز لیست و نجات سرباز رایان اصلا به جنبه خشونت آلمان ها اشاره ای هم نداشته حتی یه جاهایی آلمان ها رو خوب به تصویر میکشه مثل اون سکانسی که این اسب در میدان جنگ بین سیم خاردار ها شکل گرفته و سرباز ها از دو طرف میدان جنگ میان به کمک این اسب داشتم میگفتم درام توسط چند داستان و ماجرای غیر منطقی شکل میگیره در این فیلم یکی همین فرار اسب در میدان جنگ پرشش از روی تانک استفاده از اسب در میدان جنگ خریدن یک کشاورز ساده یک اسب رو اون هم با قیمت گزاف و تعجب میکنم که چطور موقع خریدن این اسب این کشاورز ساده میاد و سی واحد پول سر این خرج میکنه ولی رقیبش در مزایده که صاحب زمین هم هست کم میاره خب باید ماجرا خلق بشه دیگه یا چطور این اسب اینقدر راحت تربیت میشه اون هم توسط بچه ای که خودش تا حالا یک اسب هم نداشته تا تربیت کنه خب بالأخره باید این اسب جادویی جلوه کنه دیگه یا چطور اون پدر بزرگ اون نوه به صورت کاملا تعجب برانگیز در حراج اون اسب شرکت میکنه خب باید یه گره ایجاد بشه و این گره هم زود حل بشه تا زور خودش رو قبل از نتیجه گیری بزنه تدوین فیلم به شدت عالی بود خیلی عالی از عناصر صحنه برای خلق یه تدوین فوق العاده و برش صحنه یا شروع صحنه استفاده کرده بود فضاسازی و صحنه ها و دکور ها و دکوپاژ به شدت عالی وای از این کالر کارکشن فیلم های هالیوودی من سجده میکنم به ادیتور های اونها جوری اصلاح رنگ انجام میدن که واقعا دهن به تعجب باز میمونه فیلم برداری فیلم به شدت عالی و تحسین برانگیز و این مجموعه نشان از کارگردانی فوق العاده آقای اسپیلبرگ داره هر چند فیلم نامه چندان چنگی به دل نمیزنه 3 لینک به دیدگاه
beat 2373 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۲ فیلم گذشته رو برای بار دوم دیدم دفعه اول بدم نیومد اما برای دوم قابل تحمل نبود. به نظرم فیلم بدی هست. چون فیلم نامه فیلم به شدت مسخره و بچگانه نوشته شده. با اون پایان مسخره این فیلم بدترین فیلم فرهادی بود. 3 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۲ قاعده تصادف بازیگران : اشکان خطیبی، مهرداد صدیقیان، بهاران بنیاحمدی، محمدرضا غفاری، الهه حصاری، مارتین شمعونپور کارگردان : بهنام بهزادی داستان درباره یه گروهی متشکل از چند دختر و پسره که دارن تئاتر باز یمیکنند...این گروه قراره چند روزه دیگه برای نمایش تئاترشون به خارج از کشور برن...مشکلشون اینکه باید این موضوع رو یه جوری با خانوادشون درمیون بزارن تا بتونن راضی کنند که از کشور خارج بشن...بچه های گروه با هر دوز و کلکی شده خانوادهاشونو راضی میکنند اما شهرزاد که یکی از اعضای گروهه و اتفاقا نقش اول نمایش رو هم بر عهده داره تصمیم میگیره واقعیت رو به پدرش بگه...اما اون با مخالفتا پدر مواجه میشه و .... یه جورایی با تعاریفی که تو جشنواره فجر از این فیلم شده بود منتظر اتفاقی فوق العاده بودم...اما انتظارات منو به شخصه برآورده نکرد...شاید مشکل اصلی داستان شخصیت پردازی اون باشه...تا اخر فیلم من نتونستم تعریف درستی از هر کدوم از اعضای گروه که تقریبا 8 نفر بودن داشته باشم...شخصیتها به خوبی به مخاطب شناسونده نمیشه... مثلا مهرداد و خواهرش تقریبا دیالوگهای کوتاهی دارن ...یعنی من متوجه نشدم اینا اصلا تو گروه چی کاره ان...قسمتی از فلیم هم که میخواست کمی عمیق بشه به جریانات و ارتباطلت خاص گروه به شکل مختصر و سر سری بهش پرداخت شد که مثلا بردیا و لادن به هم علاقه مندن و.... دوربین روی دست یه جاهایی آزار دهنده بود...لوکیشن اصلی توی خونه ای بود که گروه داشتن تمرین میکردن...لوکیشینی تاریک و سرد و غیر جذاب ...بگذریم ...بازی بازیگران خوب بود ...اشکان خطیبی عالی بود ...تونسته بود نقش رهبر گروه رو به خوبی بازی کنه...خونسردی خاصی تو ازیش بود...به شخصه به خاطر علاقه ای که به الهه حصاری دارم بازیشم به دور از تعصب پسندیدم...کم کم داره بازیگر پخته ای میشه...منتظر فیلم بعدیش یعنی " بیتابی بیتا " هستم...امیر جعفری هم که بر خلاف اکثر نقشاش اینجا به شدت جدی و دلسوز و تقریبا خشن بود....در کل فیلم متوسطی بود و شاید میتونست بهتر از این باشه... 2 لینک به دیدگاه
faaarnaz 5345 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۲ Grown ups فیلم کمدی بود! ماجرای 4-5 تا دوسته که بعد از 30 سال همو دیدن و هر کدومشون یه زندگی دارن حالا هم به خاطر مراسم خاکسپاری یکی از معلماشون دور هم جمع شدن! واسه وخت گذرونی و اتلاف وخت فیلم مناسبیه 2 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ Edward.Scissorhands ادوارد دست قیچی کارگردان : تیم برتون بازیگران : جانی دپ - ویونا ریدر - دایان ویِست سال تولید : ۱۹۹۰ - آمریکا خلاصه : پگی (دایان ویِست ) فروشنده یک مارک لوازم آرایشی برای پیدا کردن مشتری به قصری در حومه شهر می رود و در آنجا با موجودی شبه انسان مواجه میشود که به جای دست چند قیچی دارد .او این موجود را که ادوارد دست قیچی (جانی دپ ) نامیده میشود به همراه خود به خانه اش میبرد و در آنجا ادوارد که دارای عواطف انسانی است عاشق کیم (ویونا ریدر) دختر جوان خانواده میشود. این فیلم یکی از معروفترین کارای تیم برتون هست. فیلم لذت بخشیه، حرفی که می خواد بزنه دوست داشتنیه و به دل می شینه، هر چند دو سوم اول فیلم رو بیشتر دوست داشتم آخراش خراب شد یکم. با همه ی ایرادایی که به فیلم وارده، ولی یکی از بهترین فیلمای سینمای فانتزی هست به نظرم 4 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ The Last of the Mohicans (1992 ) ماجرا مربوط میشه به زمانی که آمریکا هنوز به وجود نیومده و در اون قاره، انگلیسیها با فرانسویها در جنگ هستند. در این بین مردم بومی هم بدون نقش نبودند . بعضیشون با دولت فرانسه و بعضیشون با دولت انگلیس همکاری میکردند... خب فیلم معروفیه. کارگردانش مایکل مانه. البته انتظارم از فیلمنامه ش بیشتر بود. بنظرم یه ایراد مهمش اینه که فیلم دیر شروع میشه. از بقیه نظرا خوبه. موسیقی هم دیگه نگو. من عاشق موسیق این فیلمم. دیگه اینکه انتخاب بازیگراش خیلی خوب بود. از نظر فیلمبرداری و ... هم کیفیت خوبی داره با توجه به زمان ساختش. قسمت رومانسشم خوب بود بنظرمن. یه نکته دیگه اینکه آمریکا چون پیشینه ای نداره، بی ریشه بنظر میاد.اینجا شخصیت اصلی سفیدپوسته اما فرهنگ بومی اون قاره رو پیدا کرده و این یعنی پیدا کردن نوعی اصالت. به عبارتی بیننده اینطور فکر نکنه که آمریکا بی ریشه س بلکه "اولین قهرمان آمریکا" (جمله تبلیغاتی فیلم) شخصی سفیدپوست با فرهنگ بومی و اصیل قاره آمریکاست. (البته بنظر میاد داستان واقعی نیست و فیلم تلاشیست برای قهرمان سازی) 2 لینک به دیدگاه
beat 2373 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ The Bad Seed 1956 فیلمی از ملوین لروی فیلم بسیار خوبی بود به جز پایانش که به نظر تحمیلی میومد و تیتراژ پایانی فیلم که فاصله گذاری جالبی داشت. فیلم درباره دختر بچه ای که به راحتی مرتکب قتل میشه !!!! 3 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۲ Se7en & Casino... اسکورسیزی بدتر از این نمیتونست بسازه! مزخرف بود 3 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مرداد، ۱۳۹۲ leon : the professional (1994) با بازی Natalie Portman , Gary Oldman , Jean Reno داستان در مورد(لئون) یه قاتل خیلی حرفه ایه که تو یه اپارتمان و در همسایگی یه خونواده 5 نفره زندگی میکنه. پلیس به خونه همسایه میاد و کل خونواده رو میکشه به جز یه دختر 12 13 ساله ( ماتیلدا ) که اون موقع خونه نبود. و وقتی به خونه میرسه با جنازه تک تک اعضای خونواده ش روبرو میشه و برای نجات جون خودش به خونه لئون پناه میبره . ماتیلدا برای انتقام گرفتن از عوامل قتل خونواده ش با اصرار زیاد، لئون رو متقاعد میکنه که راه و رسم ادم کشی رو بهش یاد بده ... فیلم خوبی بود. داستان بسیار قشنگی داشت و حتی یه لجظه کسل کننده هم تو فیلم دیده نشد. موسیقی های بکار رفته تو فیلم هم فوق العاده بودن مخصوصا موسیقی پایانی فیلم و صحنه ای که پلیسا وارد خونه میشن فیلم پایان خیلی خوبی داشت خیلی به یاد موندنی بود که وجود اهنگ sting زیبایی خاصی بهش بخشیده بود توصیه میکنم ببینید 2 لینک به دیدگاه
beat 2373 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۲ فیلم هیچ کجا هیچ کس کارگردان: ابراهیم شیبانی فیلم بدی نبود پایان بندی خوبی داشت. سبک روایت فیلم شاید به همین دلیل درست شده بود. 3 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۲ حوض نقاشی مازیار میری مزخرف فقط میخواست به زور نگرانت کنه یا اشکتو درآره...دوتا چهره هم آورده بود که مثلن به فیلم اعتبار بده...خب نسازین...بلد نیستین فیلم نسازین! 4 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۹۲ Lost In Translation گمشده در ترجمه بازیگران: بیل مری Bill Murray - اسکارلت جانسن Scarlet Johansson کارگردان: سوفیا کاپولا Sofia Coppola نویسنده: سوفیا کاپولا Sofia Coppola محصول 2003 محصول: آمریکا / یونیورسال داستان فیلم: فیلم روایت کننده دوره ایی کوتاه از زندگی دو انسان تنهاست که بر اثر اتفاق، در مسیر زندگی هم قرار می گیرند و با وجود اختلاف سنی زیاد از همان برخورد اول یک رابطه ی دوستی مستحکم بین آنها شکل میگیرد. یکی "باب هریس"(بیل مری)، بازیگر (فیلم برای زندگی)سرشناس و بازنشسته ی سینما که برای شرکت در یک برنامۀ تبلیغاتی به ژاپن سفر کرده و دیگری شارلوت(اسکارلت جانسن)، زن جوانی که به خاطر مسائل کاری همسرش که یک عکاس حرفه ایست در ژاپن به سر می برد... فیلم بسیار خوبیه، فکر میکنم اسکار بهترین فیلمنامه رو هم برد. با اینکه فیلم ساده ایه و فیلمنامه ی پیچیده ای نداره، ولی به شدت دلنشینه، فیلم روایتگر تنهایی انسان هاست و حس خیلی خوبی رو به بیننده منتقل میکنه. بازی خیلی خوب بیل مری و اسکارلت یوهانسون تو انتقال این حس خیلی کمک کرده.خودم از اسکارلت یوهانسون اصلا خوشم نمیومد ولی این فیلم نظرم رو عرض کرد. خیلی از منتقدا این فیلم رو تحسین کردن، این فیلم نقطه ی عطفی در کارنامه ی سوفیا کاپولا محسوب میشه. امتیاز من 8.5 5 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مرداد، ۱۳۹۲ The Sea Inside آلخاندرو امنابار فیلم نسبتا خوب با بازی عالی خاویر باردم... راجع به معلولیه که از گردن قطع نخاع شده و 26 ساله داره تلاش میکنه دادگاه و قانونو راضی کنه حق با عزت مردنو بهش بدن...رابطه این آدم با اطرافیان و سبک زندگیش خیلی دیدنیه...اون جدیت و خشونت چهره ی باردم تو نقش رامون به کل نیست و نابود شده و تمام مدت یه لبخند با مزه رو لباشه با این علت: وقتی برای همه کارات به دیگران محتاجی یاد میگیری با خندیدن گریه کنی ارزش دیدنو داره 4 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مرداد، ۱۳۹۲ Capote - کاپوتي بسيار فيلمه خوب و عميقيه ؛ داستان ترومن کاپوتي نويسنده که طي جريان يک قتل در شهري ديگر ، طرح رمان جديدش شکل ميگيره و با نزديک شدن به قاتلين و گفتگو با اونا رمانش رو پيش مي بره با نام در خونسرد و ... يک فيلم درام ، جنايي با يک تم روانشناسي و فلسفي که من عاشقشم ... ؛ داستان چگونه شکل گرفتن يک داستان که قبلا در شکسپير عاشق هم شاهدش بوديم (بهش اشاره هم کردم) ؛ ولي در اينجا بسيار عميقو نافذ . فيلم نامه ي خيلي خوبي رو داره ، تا جايي که شده از ديالوگ پرهيز کرده فيلم نامه نويس و لحظات رو تصويري در آورده و ديالوگ ها رو هم به نفع فيلم استفاده کرده . فيلم نامه ي فيلم از بيوگرافي خود ترومن کاپوتي ، رمان نويسي که با رمان آخرش به اوج شهرت و ثروت رسيد ، ولي ديگه از اون به پس بخاطر عذاب وژدان و ناراحتي هايي که در طي نوشتن اين رمانش داشت نتونست رمان ديگه اي رو به آخر برسونه ؛ همين ها به خوبي در اين فيلم ديده ميشه . بازي ها همه در فيلم در سطح خيلي خوبي قرار داره ، کاترين کينر ، هافمن ، قاتلين و ... شخصيت خوبي که از ترومن کاپوتي خلق شده با بازيه فوق العاده ي فيليپ سيمور هافمن جلايي به خود گرفته ، با اون حرکات ريز صورتش بخصوص حرکتي که در بينيش انجام ميده ، صحبت کردن و حرکات صورتش و ... شخصيتي که داره ميشه گفت فاقد از رفتار مردونگي ! ، جايي از فيلم هم هست که خودش تاکيد مي کنه : " اينطوري مردونست ، بهتر نيست " شيوه هاي بکارگيري افراد به نفع خودش هم ديدنيست ، بسيار حساب شده جلو ميره . در فيلم اگه دقت کنيد مي بينيد که شخصيت کاپوتي هميشه در نور قرار داره ، نورپردازي فيلم اينو تداعي کرده و از عمد هم بوده ، نظير سکانسي که در بين فلش هاي دوربين عکاس ها قرار داره ، سکانسي که قاتلين رو از بين مردم عبور مي دن ، سکانس هايي که ترومن پشت پنجره قرار داره و ... ، که نوعي تنهايي شخصيتي و در شهرت بودنش رو تاکيد مي کنه ، يا به نوعي ديگه اين تنهايي رو باز در همون سکانس بين عکاسان به خوبي نشون ميده ، طوري که همه مشغول عکس گرفت از ترومن هستن ، ترومني که در شعاع دو متري اش به جزء موکت قرمز رنگ چيزي نيست ، يا سکانسي که در گفتگوي با دوستش مشخص ميشه » " جک : خوب ديگه من رفتم . ترومن : نه نه هنوز قطع نکن ، حرف بزن . " داستان تعريف کردن هاي کاپوتي هم جالب بود ، صحنه ي افتتاحيه ي فيلم با اون داستانگويي ترومن کاپوتي به کلي نشون ميده که با چه شخصيتي رو برو هستيم . 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده