.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد 1
AFARIN 7196 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را دزد دانا میکشد اول چراغ خانه را 2
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 ببرد از من قرار رو طاقت و هوش بت سنگین دل سیمین بنا گوش نگاری چا بکی شنگی کله دار ظریفی مهوشی تر کی قبا پوش 2
AFARIN 7196 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست در بند سر زلف نگاری بوده ست این دسته که بر گردن او می بینی دستی ست که بر گردن یاری بوده ست خیام 1
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد 1
AFARIN 7196 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین خط مقرمط نه تو خوانی و نه من 2
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 اسرار ازل را نه تو دانی و نه منوین خط مقرمط نه تو خوانی و نه من در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شدو آتش به همه عالم زد 1
AFARIN 7196 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 دویی را چون برون کردم دو عالم را یکی دیدم یکی بینم یکی جویم یکی دانم یکی خوانم 2
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد بیا کین داوری ها را به پیش داور اندازیم 1
AFARIN 7196 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 جامی ست که عقل آفرین میزندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش بین کوزه گر دهر که این جام لطیف می سازد و باز بر زمین میزندش 2
AFARIN 7196 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 خواهم چو تو افتادۀ این دام شوم مخروب می و باده و جام شوم مجنون تو و مست و خراب تو منم ای کاش که با نام تو بدنام شوم نام نیکی گر بماند ز آدمیبه کزو ماند سرای زرنگار 3
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 خواهم چو تو افتادۀ این دام شوممخروب می و باده و جام شوم مجنون تو و مست و خراب تو منم ای کاش که با نام تو بدنام شوم سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه انّی رأیت دهراً من هجرک القیامه 4
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامهانّی رأیت دهراً من هجرک القیامه دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد 3
قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامهانّی رأیت دهراً من هجرک القیامه خون دل و جام مي هر يك به كسي دادند در دايره ي قسمت اوضاع چنين باشد ... 2
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 در دایره ی قسمت ما نقطه تسلیمیم حکم آنچه تو اندیشی لطف آنچه تو فرمایی 2
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 لطف خدا بیشتر از جرم ماستنکته سربسته چه دانی خموش خدا گر به حکمت ببند دری به رحمت گشاید در دیگری 2
Astraea 25351 ارسال شده در 15 اسفند، 2010 ياد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس جز من و يار نبوديم و خدا با ما بود 1
ارسال های توصیه شده