مشاعره واژه ای

[* v e n o o s * مهمان]

آمده​ام که سر نهمعشقتو را به سر برم

ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم

[moein.s 18983]

بد بی​تو چنگ و نی حزین برد آن کنار و بوسه این

دف گفت می​زن بر رخم تا روی من یابد بها

[m.memar 434]

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ

فالی به چشم و گوش در این باب میزدم

[*Polaris* 19606]

من از بازترین پنجره

 

با مردم این ناحیه صحبت کردم

 

حرفی از جنس زمان نشنیدم !

[پاییزان 3604]

حرفی از توست تمام دل و جانم چه کنم

باده مست خیال تو زمن هوش گرفت...

[زوپیر71 92]

دل و دینم،دل و دینم ببرده است

بر و دوشش، بر و دوشش، بر و دوش

[AFARIN 7196]

به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم

بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم

[mani24 29665]

به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم

بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم

[*=left]دارای جهان نصرت دین خسرو کامل

 

 

[*=left]یحیی بن مظفر ملک عالم عادل

 

[*=left]ای درگه اسلام پناه تو گشاده

 

 

[*=left]بر روی زمین روزنه جان و در دل

 

[*=left]تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم

 

 

[*=left]انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل

 

[*=left]

[زوپیر71 92]

زمین ساکن و خورشید آتشین جولان

به دست و زانوی ماتم رسیده می ماند

[*Polaris* 19606]

زمین ساکن و خورشید آتشین جولان

به دست و زانوی ماتم رسیده می ماند

 

 

 

آتش بگیر، تا که بدانی چه میکشم

 

احساسِ سوختن، به تماشا نمیشود

 

[AFARIN 7196]

خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است

چون كوي دوست هست به صحرا چه حاجت است

[bar☻☻n 5895]

صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو

دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو

دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو

از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو

[mani24 29665]

صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو

دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو

دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو

از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو

شاید خیلی از این حرفا دروغه

 

تا وقتی باهمیم از عشق میگیم

 

نباشیم قولمون حتی دروغه

 

 

از این عشقایی که زنجیر میشه

 

هوس هایی که دامن گیر میشه

 

میترسم چون دلم بی اعتماده

 

به احساسی که بی تأثیر میشه

[bar☻☻n 5895]

 

و چه احساس قشنگیست که در خلوت خود

یاد یک دوست تو را غرق تماشا سازد...

[AFARIN 7196]

پرسيدم از طبيبي احوال دوست گفتا

في بعدها عذابٌ في قربها السّلامه

[toghgrol 267]

پرسيدم از طبيبي احوال دوست گفتا

في بعدها عذابٌ في قربها السّلامه

 

چون رو به دوست کردی، سر کن به جور دشمن/ چون نام عشق بردی، آماده شو، بلا را

[fateh1 15]

عشق اول سرکش و خونی بود

تا گریزد هر که بیرونی بود

[زوپیر71 92]

آتش عشق است کاندر نی فتاد

جوشش عشق است کاندر می فتاد

[bar☻☻n 5895]

به هر جا می رسم افسانه ی عـشق تـو می گویم

 

به این افسانه گفتن عاقبت افسانه خواهم شد

[زوپیر71 92]

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه ​زدند