ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ ایکه بر گوشهٔ چشمم زدهئی خیمه ز موج مشو ایمن که وطن بر لب دریاست ترا 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۰ راه دل عشاق زد ان چشم خماری پیداست ازین شیوه که مستست شرابت 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ گر من الوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ عجب از طبع هوسناك منت مي آيد من خود از مردم بي طبع عجب مي آيم 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ به او جز از هوس چیزی نگغتند در او جز جلوه ی ظاهر ندیدند به هرجا رفت در گوشش سرودند که زن را بهر عشرت افریدند 2 لینک به دیدگاه
sigari 704 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ به او جز از هوس چیزی نگغتنددر او جز جلوه ی ظاهر ندیدند به هرجا رفت در گوشش سرودند که زن را بهر عشرت افریدند [TABLE=width: 100%] [TR] [TD=align: left]میوهی این شاخ نگونسار را [/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]دست هنر چید، نه دست هوس [/TD] [/TR] [/TABLE] 1 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ ان شد که باز منت ملاح بردمی گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است 1 لینک به دیدگاه
sigari 704 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ ان شد که باز منت ملاح بردمیگوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است دل ز دستم رفت و جان هم بی دل و جان چون کنم ..................... سر عشقت آشکارا گشت پنهان چون کنم 1 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا 1 لینک به دیدگاه
sigari 704 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا دلم را مشکن ودر پا میانداز.............که دارد بر سر زلف تو مسکن 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ شرح شکن زلف خم اندر خم جانان کوته نتوان کرد که این قصه درازست 3 لینک به دیدگاه
sigari 704 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ شرح شکن زلف خم اندر خم جانانکوته نتوان کرد که این قصه درازست [TABLE=width: 100%] [TR] [TD=align: left]دستی سر زلف او دستی می بگرفته [/TD] [TD] [/TD] [TD=align: right]با آن مه بینقصان سرمست شده رقصان [/TD] [/TR] [/TABLE] 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ در مقامی که به یاد لب او می نوشند سفله ان مست که باشد خبر از خویشتنش 3 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ که باشم من مرا ازمن خبر کن چه معنی دارد اندر خود سفر کن 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ بسیار سفر باید تا پخته شود خامی 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ که باشم من مرا ازمن خبر کنچه معنی دارد اندر خود سفر کن شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک چو بیژن در میان چاه او من 2 لینک به دیدگاه
sigari 704 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریکچو بیژن در میان چاه او من نام مرا به ننگ بیالایند - اینان که آفریده شیطانند - اما من آن شکوفه اندوهم - کز شاخه های یاد تو میرویم - شبها ترا بگوشه تنهایی 1 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ چه نالی ای دل خونین که آن شکوفه خندان زبان مرغ حزین شکسته بال نداند 1 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۰ مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده