رفتن به مطلب

مشاعره واژه ای


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 607
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

به او جز از هوس چیزی نگغتند

در او جز جلوه ی ظاهر ندیدند

به هرجا رفت در گوشش سرودند

که زن را بهر عشرت افریدند

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]میوه‌ی این شاخ نگونسار را

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]دست هنر چید، نه دست هوس

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ان شد که باز منت ملاح بردمی

گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

 

دل ز دستم رفت و جان هم بی دل و جان چون کنم ..................... سر عشقت آشکارا گشت پنهان چون کنم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا

 

دلم را مشکن ودر پا میانداز.............که دارد بر سر زلف تو مسکن

  • Like 3
لینک به دیدگاه
شرح شکن زلف خم اندر خم جانان

کوته نتوان کرد که این قصه درازست

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]دستی سر زلف او دستی می بگرفته

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]با آن مه بی​نقصان سرمست شده رقصان

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه
که باشم من مرا ازمن خبر کن

چه معنی دارد اندر خود سفر کن

 

 

شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک

چو بیژن در میان چاه او من

  • Like 2
لینک به دیدگاه
شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک

چو بیژن در میان چاه او من

نام مرا به ننگ بیالایند - اینان که آفریده شیطانند - اما من آن شکوفه اندوهم - کز شاخه های یاد تو میرویم - شبها ترا بگوشه تنهایی

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...