ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۰ پروانه ز من شمع ز من گل ز من آموخت افروختن و سوختن و جامه دریدن 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۰ در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ تا بخت من و تو خواب تر از همه است چشم تو و من پرآب تر از همه است 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۰ بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می كند وای دل چون كودكی بی تو لجاجت می كند 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۰ دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۹۰ ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۹۰ عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت 2 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۰ عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظقرآن ز بر بخوانی با چارده روایت از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زدهام فالی و فریادرسی میآید حافظ 2 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۰ روز هجران وشب فرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد ... 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۰ در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت 1 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۰ کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست اینقدر هست که بانگ ِ جرسی می آید 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۰ بانگ ياران ميزنيم از آرزوي دلبران بانگ مست و چنگ مست و زخمه مست و تار مست 2 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۹۰ ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نه تو زاری میکنی ما چو ناییم و نوا در ما ز تست ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ بغض گلو گیر دل ، قامت کوهم شکست کوه فرو ریخته ! ناله چو فرهـاد کن ماه دلـم می رود ، در غم تنهایی اش در پس این شام تار ، گاه ز او یاد کن 2 لینک به دیدگاه
Mitra 1723 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ بگفت از دل جدا کن عشق شیرین بگفتا چون زیــَم بی جـان شیـــرین بگفت او آن من شـــد زو مکـــن یاد بگفت این کی کند بیچـــاره فرهــاد 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۰ خیالت الفتی دارد به ویران خانه ی دل ها نمیدانم چه می جوید از این ویرانه منزل ها 2 لینک به دیدگاه
real 1797 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۰ ویران نه چنان شد است کارم کابادی خویش چشم دارم 2 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، ۱۳۹۰ ز چشم بد رخ خوب تو را خداحافظ که کرد جمله نکویی به جای ما حافظ 2 لینک به دیدگاه
real 1797 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد، ۱۳۹۰ سراسر جمله عالم نیم لقمه ست زحرص نیم لقمه شد نهان آب 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۰ همه می پرسند : چیست در زمزمه مبهم آب؟ چیست در همهمه دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده