Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ ببين حق با توئه!شهرساز بايد كل نگر باشه!!!!منم همين رو گفتم!من اگه بخوام پيرهن رو بدوزم قبل از اينكه طرح كليش رو بدم به ويژگي هاي عناصر تشكيل دهنده اون پيرهن فكر ميكنم بعد طرحش رو ميدم بعد دوباره برميگردم و با توجه به طرحم ممكنه يه سري از عناصر تغيير كنه!!!اينجا هم من ميگم بعد از مشخص شدن تعريف زيبايي بيايم و بگيم كه اين عناصري كه تو محيط هستند چه ويژگي هايي دارند كه محيط رو زيبا ميكنه!بعد ميريم بالاتر و رو ساختار فك ميكنيم و بعد با توجه به اون ساختار ويژگي هاي عناصر رو تطبيق ميديم! شهرساز نبايد فقط ديد كل نگر داشته باشه!!!بايد بتونه از جز بره به كل و دوباره بياد به جز يا از كل به جز به كل بره!!!ديدش بايد رفت و برگشتي باشه!!! بحث من سر این نیست. من احساس میکنم هرکسی از ظن خودش یار موضوع شده. (و البته قضیه بازگشت (Feedback) یه امر بدیهیه. و قبلا اونو به عنوان شرایط آزمایشگاهی پذیرفتیم.) بهتره از الکساندر مدد بگیرم و منظورم رو اینجوری بگم: کریستوفر الکساندر یه مدت اعتقاد داشت که شهر مثل یه درخت میمونه. (ر.ک کتاب"زبان الگو") یعنی از ریشه و تنه که یه کلیتی باشه میرسه به شاخه و برگ که جزء باشه. حتما میدونید که مدرک الکساندر ریاضی بوده. به خاطر همین پدیده ها رو خیلی منطقی میدیده. در وقع این قضیه درختی بودن شهر رو از بحث گراف تو ریاضایت گسسته گرفته بوده. اما چند سال بعدش خودش یه مقاله می نویسه به اسم "شهر درخت نیست". میگه بابا اون موقع من فکر میکردم هر شهر از مجموعی از اجزاء ست که میرسه به کل. اما در واقع کل چیزی بیش از جمع جبری اجزاست. الان میگم که شهر نه تنها درخت نیست بلکه هر پدیده ای و هر جزئی که خودش میتونه یه کل یاشه روی پدیده ای دیگر تاثیر میذاره. بعد میگه که نمیشه که روی اجزاء طوری کار کرد که رابطه اش با کل و بقیه اجزاء رو در نظر نگرفت. بحث شما روی قضیه کل و جزء مثل تفکر اول الکساندره. اما بحثی که من داشتم و همون Holistic urban design که پیشنهاد میکنم توی یک فرهنگ شهرسازی مثل رابرت کوآن معادلشو ببنید روی تفکر دوم الکساندره. به قول دکتر پاکزاد طراحی شهری مثل زیرابرو ورداشتنه! خانوما بهتر میدونن که آرایشگرا چجوری زیرابرو ورمیدارن. اگه یکیشون کامل توضیح بده ممنون میشم. کل اختلافات از اینجا ناشی میشه. من کلا با این قضیه که برای بحث زیبایی در شهرسازی بیایم روی مفاهیمی فیزیکی و بسیار جزئی مثل مبلمان شروع کنیم مخالفم. من ترجیح میدم روی کیفیات طراحی شهری که زیبایی از اون ها ناشی میشه بحث کنیم. در واقع این کیفیات طراحی شهری هستند که زیبایی رو ایجاد میکنن. در کل دم همتون گرم.:flowerysmile: 7 لینک به دیدگاه
omid vakili 6395 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ من هم در رابطه به اهمیت کل در شهرسازی یه چیزی بگم که قبل از اینکه الکساندر بگه که کل چیزی بیش از جمع جبری اجزای آن است یه شهرساز هلندی وقتی پیاده روهای آمستردام رو طراحی میکرده یه حرفی می زنه که در اون مقطع خیلی مسخره می شه. حرفش اینه: توی شهر مجموع یک باضافه یک حداقل 3 میشه. بعد از اینکه طراحی موفقی را انجام داد خیلی ها کارشو در جاهای دیگه الگوبرداری کردند و حالا همه حرفش رو تصدیق می کنن. 9 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ به قول دکتر پاکزاد طراحی شهری مثل زیرابرو ورداشتنه! خانوما بهتر میدونن که آرایشگرا چجوری زیرابرو ورمیدارن. اگه یکیشون کامل توضیح بده ممنون میشم. دم دکتر گرم!!!!چه مثال خوبی زده!!فکرشو که میکنم ،واقعا شبیهه!!! 4 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ عجب بحث عالی بوده. دست همتون درد نکنه. خب به نظرم، میلاد منظورش اینه که باید اول جزئیات رو شناخت بعد کلیت رو تعریف کرد و به جز رسید. مثلاً تو همون مثال پیراهن باید اول بدونیم واسه درست کردن پیراهن چه چیزایی لازمه، بعدش فرم کلی پیراهن رو آماده می کنیم میریم سراغ اون جزئیاتش مثل دکمه و اینا که چطوری باشن. ولی خب تو بحث زیبایی، اگه بخوایم اولش بگیم زیبایی شامل چه چیزایی میشه و بعدش کلیت زیبایی رو تعریف کنیم و بعدش بیایم بگیم عناصر به چه شکلی باشن، شاید امکان پذیر نباشه. چون زیبایی مثل پیراهن یه چیز محدود نیست که بشه گفت فقط شامل این موارد میشه. واسه همینم اختلاف نظرا در مورد تعریف زیبایی خیلی زیاده. 6 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ ه قول دکتر پاکزاد طراحی شهری مثل زیرابرو ورداشتنه! به نظر من این مثال دکتر از اون مثال پیرهن گویاتره!چون شهر مثل لباسی نیست که ما یک روز شروع کنیم از عدم به وجودش بیاریم.بلکه مثل یک صورت ایراد دار میمونه که باید زیباترش کنیم .پس اندکی قضیه را می شکافیم. الان که فکرشو میکنم ،میبینم طراحی شهری و ارایشگری یه جورایی خیلی نزدیکن. شما ابرو رو شهر و ارایشگر رو طراح در نظر بگیرید. _ارایشگر ابتدا ابرو رو در جهت رشدش شونه میکنه تا کل زیروبم کار دستش بیاد. _اولین نکته که ارایشگر باید انقدر چهره ها و ابروهای مختلف دیده باشه که با چند نگاه مختصر دستش بیاد که چه مدل ابرویی به صورت مورد نظر میاد.(حالا طراح رو بذارید جای ارایشگر) _ ارایشگر باید مدلی رو واسه ابرو انتخاب کنه که معایب صورت رو بپوشونه یا برعکس ،یه جوری ابرو رو درنیاره که یه چهره ی خوب رو زشت کنه. _بعد از دورترین تارهای ابرو شروع میکنه به برداشتن نه اینکه از اول کار بره توی ابرو. _همینطور هی یواش یواش تارهای پخش تر و دورتر رو برمیداره و هر چند لحظه یکبار از صورت فاصله میگیره تا کلیت صورت و ابرو رو ببینه و متوجه بشه که کجا نیاز به تغییر داره. _نکته ی دیگه اینکه موها رو در جهت رشدشون برمیداره0این خیلی نکته ی شهرسازانه داره)! _طوری باید کار کنه که فرد(شهر )زیاد درد نکشه و صورتش زخم و قرمز نشه. و در نهایت باید مواظب باشه که هر دو ابرو یکسان از اب دربیان.و لنگه به لنگه نشن. حالا شما این مثالو با شهر مقایسه کنید ازش کلی نکته درمیاد. 7 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ به نظر من این مثال دکتر از اون مثال پیرهن گویاتره!چون شهر مثل لباسی نیست که ما یک روز شروع کنیم از عدم به وجودش بیاریم.بلکه مثل یک صورت ایراد دار میمونه که باید زیباترش کنیم .پس اندکی قضیه را می شکافیم.الان که فکرشو میکنم ،میبینم طراحی شهری و ارایشگری یه جورایی خیلی نزدیکن. شما ابرو رو شهر و ارایشگر رو طراح در نظر بگیرید. _ارایشگر ابتدا ابرو رو در جهت رشدش شونه میکنه تا کل زیروبم کار دستش بیاد. _اولین نکته که ارایشگر باید انقدر چهره ها و ابروهای مختلف دیده باشه که با چند نگاه مختصر دستش بیاد که چه مدل ابرویی به صورت مورد نظر میاد.(حالا طراح رو بذارید جای ارایشگر) _ ارایشگر باید مدلی رو واسه ابرو انتخاب کنه که معایب صورت رو بپوشونه یا برعکس ،یه جوری ابرو رو درنیاره که یه چهره ی خوب رو زشت کنه. _بعد از دورترین تارهای ابرو شروع میکنه به برداشتن نه اینکه از اول کار بره توی ابرو. _همینطور هی یواش یواش تارهای پخش تر و دورتر رو برمیداره و هر چند لحظه یکبار از صورت فاصله میگیره تا کلیت صورت و ابرو رو ببینه و متوجه بشه که کجا نیاز به تغییر داره. _نکته ی دیگه اینکه موها رو در جهت رشدشون برمیداره0این خیلی نکته ی شهرسازانه داره)! _طوری باید کار کنه که فرد(شهر )زیاد درد نکشه و صورتش زخم و قرمز نشه. و در نهایت باید مواظب باشه که هر دو ابرو یکسان از اب دربیان.و لنگه به لنگه نشن. حالا شما این مثالو با شهر مقایسه کنید ازش کلی نکته درمیاد. خدا خیرت بده.:w72: 1 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ عجب بحث عالی بوده. دست همتون درد نکنه. خب به نظرم، میلاد منظورش اینه که باید اول جزئیات رو شناخت بعد کلیت رو تعریف کرد و به جز رسید. مثلاً تو همون مثال پیراهن باید اول بدونیم واسه درست کردن پیراهن چه چیزایی لازمه، بعدش فرم کلی پیراهن رو آماده می کنیم میریم سراغ اون جزئیاتش مثل دکمه و اینا که چطوری باشن. ولی خب تو بحث زیبایی، اگه بخوایم اولش بگیم زیبایی شامل چه چیزایی میشه و بعدش کلیت زیبایی رو تعریف کنیم و بعدش بیایم بگیم عناصر به چه شکلی باشن، شاید امکان پذیر نباشه. چون زیبایی مثل پیراهن یه چیز محدود نیست که بشه گفت فقط شامل این موارد میشه. واسه همینم اختلاف نظرا در مورد تعریف زیبایی خیلی زیاده. و البته منظور یک مدل از پدیده ای واقعی برای درک بهتر بود و بیشتر روی رابطه ها تاکید داشت تا اجزاء و مثل مناقشه ندارد! :ubhuekdv133q83a7yy7:ws3: (مدل: ساده شده ی پدیده ای پیچیده):flowerysmile: 5 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ ایول بابا. این دکتر پاکزاد تو آرایشگری هم مهارت داره ها الان که مینا بازش کرد دیدم عجب مثالیه. 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ ایول بابا. این دکتر پاکزاد تو آرایشگری هم مهارت داره ها الان که مینا بازش کرد دیدم عجب مثالیه. نمیدونم چرا یاد سوتی این یارو دکتر حسینی (استاد بوم شناسیه) افتادم محمد! گفت: تو ایران 3 تا دکترای شهرسازی بیشتر نیست یکیش مهندس پاکزاده ! 3 لینک به دیدگاه
amirzahedi 956 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۸۹ سلام دوستان فکر می کنم همه نظراتشونو گفتن ولی در کل زیبایی اول اون چیزی هست که با چشم دیده می شه یعنی همون جزئیات در مورد کلی نگری هم منم موافقم اصلا توش حرفی نیست ولی برای زیبایی شهر این جزئیات هستند که نمود بیشتری داره پس باید جزئیات که همون مبلمانه درست بشه تا بقیه اجزا درست بشه چون بیشتر دیده میشه تو روز مردم بشتر با اونا سرو کار دارند. دوستان اگه موافق نیستند با دلیل بگند چرا؟؟؟ دست گل همتون درد نکنه:rose: 6 لینک به دیدگاه
omid vakili 6395 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۸۹ سلام دوستانفکر می کنم همه نظراتشونو گفتن ولی در کل زیبایی اول اون چیزی هست که با چشم دیده می شه یعنی همون جزئیات آقا امیر من فکر کنم این نظرتون مخالف نظریه ی گشتالت هستش (به احتمال زیاد من اشتباه برداشت کرده ام).در مورد کلی نگری هم منم موافقم اصلا توش حرفی نیست ولی برای زیبایی شهر این جزئیات هستند که نمود بیشتری داره پس باید جزئیات که همون مبلمانه درست بشه تا بقیه اجزا درست بشه چون بیشتر دیده میشه تو روز مردم بشتر با اونا سرو کار دارند. دوستان اگه موافق نیستند با دلیل بگند چرا؟؟؟ ما که حرفی نداریم. تا اینجا بحث بسیار داغی رو اینجا داشته ایم و دلیلش نظرات مختلف اعضاء محترم و صاحب نظر انجمن بوده و هست. از نظر من چون الان دو نوع نظر متفاوت بین بچه ها هستش: 1)نظریه ای که می خواهد روی کیفیات بحث کنه. 2)نظریه ای که می خواهد روی عناصر بحث بشه. اگه از دور یک بار دیگر و با دقت این تاپیک از ابتدا مرور بشه می تونیم توجیه هر کدوم از این دو نظریه رو موجه بدونیم. در آخر برای جلوگیری از آوردن مطالب تکراری، من پیشنهاد می دهم که این تاپیک علاوه بر اینکه در زمینه ی خود موضوع زیبایی ادامه پیدا کنه دو تاپیک مجزا برای بحث تاثیر کیفیات در طراحی شهری و هم چنین بحث نقش مبلمان در طراحی شهری را ایجاد نمائیم. اینکه تاثیر و نقش کیفیات و مبلمان رو در طراحی شهری گفته ام واضحه ، چون زیبایی برای طراحی شهری یه چیز بدیهی هستش. این هم لینک هر کدوم از دو بحث: 1)نقش کیفیات در طراحی شهری:http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?p=321495#post321495 2)نقش مبلمان در طراحی شهری:http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?p=321500#post321500 دست گل همتون درد نکنه:rose: دست گل خودت هم درد نکنه 4 لینک به دیدگاه
amirzahedi 956 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۸۹ ساختار کلی برنامه های زیباسازی به سه بخش اصلي تقسيمبندي ميشود: طراحي محيط و نماي شهري/ طراحی شهری (سيما و منظر شهر) Environmental design – Urban facade فضا سازي و محوطه سازي : میدان- محله- آبنما ... / كف سازي، پیاده رو - پيادهراه نما سازي و جدارههاي شهري / مرمتو احياي بافت با ارزش تاريخي - فرهنگ معـمـاری منظر و فضای سبز مبلمان شهري (تجهيزات و امکانات همگانی) Urban furniture public equipment كليه تسهیلات و اثاثيه شهري كه بيش از يكصد عنوان میباشد؛ از نرده و ميلههاي راه بند، روشنايي و نورپردازي تا انواع نشيمن، ايستگاههاي اتوبوس و تاکسی، سرويسهاي بهداشتي، تابلوها، بيلبوردهاي تبليغاتي، پرچم، سطل زباله ، پل عابر پياده و ... . هنرهای شهري (آثار هنری باارزش برای نصب در فضای عمومی شهر) Urban Arts (public Arts گرافیک شهری و نقاشی دیواری/ مجسمه و احجام شهری/ هنرهای مردمی 6 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۸۹ دوستان بحثتون خيلي خوب بود. همه صفحه ها رو خوندم. توي چند روز آينده توي بحثتون شركت ميكنم. لینک به دیدگاه
amirzahedi 956 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۸۹ روح زمانه در معماری و شهرسازی بعد از فروپاشی دیوار برلین و یك قطبی شدن جهان، روح زمانه تغییر شكل پیدا كرد و تمام روابط بینالمللی كشورها، چه از نقطهنظر اجتماعی، اقتصادی و بهخصوص سیاسی، متأثر از آن گردید. این تغییر شكل روابط سیاسی در مقیاس جهانی و باز شدن دروازههای كشورهای «چپ» و «راست» به روی یكدیگر، رژیم سرمایهداری را از حالت غولآسای خود بهصورت سرمایهداری كوچكتر و خصوصی تبدیل نمود، بهطوریكه هر سرمایهداری به خودی خود وارد قدرت جهانی سیاسی/سرمایهداری گردید. سرمایهداری خصوصی، اقتصاد كشورها را از حالت اقتصاد با برنامه، به صورت فعالیتهای اقتصادی خصوصی تبدیل كرد و هر سرمایهدار در هر كشور و هر شهری به خاطر بالا بردن بهره یا به كار انداختن سرمایهی خود، هر عملی كه منافع خود را در آن میدید در مقیاس شهری یا كشوری یا جهانی انجام داد. دولتها هم كه خود را سرمایهدار اصلی میدانستند یا فكر میكردند هستند، خود وارد بازار اقتصادی شدند. در اینجاست كه بحث در مورد: حاكمیت اقتصاد بر منافع اجتماعی حاكمیت منافع اجتماعی بر اقتصاد كه لیبرالیزم اقتصادی را بهوجود میآورد، مطرح میشود. در لیبرالیزم اقتصادی دو حالت یا دو مسیر كاملاً مشخص و متضاد وجود دارد. مداخله نكردن دولت در سرمایهگذاری بخش خصوصی كنترل هرچه بیشتر دولت بر منافع اقتصادی بخش خصوصی به نفع رفاه اجتماعی مهمترین تحولی كه در این دهه در حال رشد است، اولویت دادن به بخش خصوصی است. این امر باعث گردیده تا بسیاری از تولیدات داخلی و محلی كاهش یابد یا از بین برود، و در مقابل، كالاهای وارداتی جایگزین آنها گردد كه پدیدهی بیكاری را افزایش میدهد. بیشترین ضرری كه بخش خصوصی میتواند به مملكت و جامعه وارد آورد: از بین بردن توسعه پایدار تجاوز به محیطزیست و مخدوش نمودن آن است. مثلاً برلوزكٌنی، سرمایهدار ایتالیایی، سعی در پیاده نمودن تز خود با عنوان «ساحل سیمان مسلح» دربارهی ساختمانسازی در ساحل جزیرهی «ساردنیا» میكند. این ایده از سوی گروه مخالفان مترقی و خود مردم ساردنیا جلوگیری شد. این نوع فعالیتهای بخش خصوصی كه توسط سرمایهداران در مقیاسهای مختلف انجام میگیرد، مربوط میشود به همان تز لیبرالیزم اقتصادی، كه یك سرمایهدار آنچه را كه میخواهد انجام میدهد، چه در زمینهی مسكنسازی یا ایجاد كارخانههای صنعتی كوچك یا بزرگ یا خرید املاك و مستغلات دولتی یا سازمانها و غیره، كه دولت كنترلی بر روی آن ندارد. ادامهی این مسیر به یك نوع روابط میانجامد كه در علوم اقتصادی آن را «اقتصاد وحشی» نامگذاری كردهاند، كه همیشه تمایل به این دارد تا برتری و نفوذ خود را نسبت به سایر فعالیتهای اقتصادی نشان دهد. یا ایده «گلوبالیزاسیون» كه در بخش اقتصادی، سعی در قدرت گرفتن دارد، و برای اولینبار در شهر سیاتل امریكا شروع شد و به «جنبش سیاتل» معروف گشت. امروزه اگر از «قانونمند شدن» صحبت میشود، منظور، بیشتر كنترل دولت بر سرمایهداری بخش خصوصی است و اگر گفته میشود «ما فرهنگ تولید نداریم تا سرمایهداریمان رشد كند» ایدهی درستی است چون، درغیر این صورت به همان اقتصاد وحشی خواهیم رسید (اگر در آن غوطهور نباشیم). ما اگر قانونمند شویم یك قدم به جلو گذاشتهایم و دعوای دلالان بخش خصوصی با دولت در این است كه اگر اقتصاد یا تولید قانونمند شود، منافع دلالان كمرنگ میشود. به همین دلیل برجها بالا میرود. زمینها تصرف میشود، شهرها گسترش مییابد و خیابانها عریض میگردد. از شروع سال 1960 بود كه متخصصان شهرسازی ایتالیا متوجه شدند كه مسایل شهرسازی آنها، كه بیشترین فعالیت خود را بعد از جنگ جهانی دوم آغاز كرده بود، چه كمبودهایی را دارد و به همین دلیل شهرسازی را یك علم چند منظوره دانستند كه علوم مختلف بایستی در آن ادغام شود. در شهر «پیان كاستانیایو» از حومههای شهرستان «سینا» بهخاطر بهبود وضع اقتصادی و رشد جمعیت، تمام زمینهای خالی داخل محدوده شهری با ساختمانسازی مسكونی پر شد بهطوری كه حتی ساختمانهای قدیم را هم تا جایی كه طرح تفصیلی اجاره میداد نوسازی شد و دیگر فضایی برای مسكن اضافه جمعیت باقی نماند. از مقامات سینا اجازهی تهیهی طرح گسترش شهر را خواستند، سالها به طول انجامید، ولی بالاخره اجازهی گسترش شهر به شهرداری پیان كاستانیایو داده نشد چون از هر نقطه نظر این گسترش را یك نوع تجاوز به محیطزیست و سرزمینهای اطراف، تعرض به فضاهای سبز و باز شهری، تعرض به حیات وحش و به آب و خاك و معادن و خلاصه تجاوز به همه چیز دانستند. این نمونهای است از یك شهر قانونمند، از یك دولت قانونمند و از یك جامعهی متمدن. تا قانونمند نشویم، روح زمانه، چه در معماری، چه در شهرسازی و چه در فعالیتهای جنبی، همین دلالبازی و اقتصاد لجامگسیخته است كه گریبانگیر آن هستیم. تهران، ظرفیت پذیرش جمعیت مهاجر را ندارد، ولی گسترش در این شهر به سرعت ادامه دارد، در حالی كه استانداردهای مربوط به شهرنشینی در آن رعایت نمیگردد. به خاطر فقر روستایی و بیكاری در شهرها، و از طرفی گسترش الگوی جدید مدرنیزم و شبكههای ارتباطی، رفتارها و معیارهای بسیاری از روستاییان تغییر یافته و آنها را، راهی شهرها نموده است. در بعضی از شهرها، مهاجرت و شهرنشینی با چنان سرعتی در جریان است كه دولت و مدیریت شهری از عهدهی اداره كردن این جمعیت به راحتی بر نمیآید. در چنین شرایطی مظاهر فقر، بیكاری، ناكافی بودن شرایط و امكانات زیربنایی، مسكن، خدمات اجتماعی نامناسب، انحرافات اجتماعی، افزایش جرایم در جامعه، روی آوردن به مشاغل غیرقانونی و پایین آمدن كیفیت محیطزیست اجتنابناپذیر میشود. در نتیجه: نظم سیستماتیك بخشهای مختلف شهر، مثل مناطق مسكونی، غیرمسكونی، نقاط تجاری، صنعتی، تفریحی، فرهنگی، خدماتی و نظیر آن، از بین میرود. برنامهریزی مربوط به حمل و نقل مسافر درون شهری كه بدون برنامهریزی صحیح باشد موجب هرجومرج حركتها، آلودگی محیطزیست و سنگینی وسایل نقلیه و راهبندانهای همه روزه میشود. نظام ساختمانسازی، موارد بهداشتی شامل فاضلاب، آب، برق و نظیر آن در بافتهای مسكونی و غیرمسكونی رعایت نمیشود. فقدان تسهیلات مربوط به گذران اوقات فراغت، جامعه شهری را به شكل پیچیدهای با بنبستهای گوناگون فرهنگی و اجتماعی مواجه مینماید. یكی از ویژگیهای بارز ناهمگونی اجتماعی در تهران آن است كه عوامل مختلف فرهنگی، آموزشی، تخصص و … آن را به یك شهر ـ روستای بزرگ تبدیل كرده است. به عبارت دیگر، گونههای مختلف فرهنگی، ناهمگونی اجتماعی را در این شهر ایجاد كرده است. زمینههای رفتاری روستانشین و شهرنشین در هم گره خورده و شخصیتهای ناموزون را به بار آورده . شهرنشینان و تحصیلكردهها سبب شدهاند تا پدیدهی فردگرایی در نقاط مختلف (چه مسكونی و چه اداری) هر چه بیشتر افزایش یابد. در نتیجه احساس همدردی با جامعه از بین رفته، تجمعگرایی بین شهرنشینان كمتر به چشم میخورد. همچنین دو عامل عمدهی امروزه، مسائل اكولوژی و ازدیاد جمعیت است كه تا حد زیادی زمینهی تخریب محیطزیست، تغییر ارزشهای اجتماعی و آلودگی محیط و پدیدههای دیگری را به دنبال میآورد و ما یك برنامهریزی مطلوب با چنین زمینههایی را عمدتاُ دنبال میكند و تنها در چنین شرایط است كه میتوان یك نوع تعادل رفاهی در نقاط مختلف شهر ایجاد نمود. هر چه بیشتر به سطح شهر اضافه كنیم و امكانات بیشتری برای خانهسازی و اضافه جمعیت فراهم آوریم، به نابودی اكوسیستم آن كمك كردهایم. روح زمانهی امروز ما، بههم ریختن، مخدوش كردن، در هم پیچیدن، آشفتگی، فروش زمین، فروش درخت، (قانون میگوید درختها را قطع نكنید ولی مسئولان میگویند: اگر پرداخت كنید میتوانید قطع كنید!)، فروش مزرعهها، فروش جویبارها، فروش دامنههای كوهستان و … نظیر اینها است كه در معماری و شهرسازی، امروزه خود را منعكس نموده است. 5 لینک به دیدگاه
omid vakili 6395 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۸۹ آخرش نفهمیدیم تعریف زیبایی چیه؟ خواهشاً نظرات خودتون رو بگید. نظر من: از هر چیزی خوشمون بیاد زیباست. البته این تعریفم خیلی عامیانه بود. فقط برای شروع می خوام این رو بگم تا نظرات بقیه رو هم بدونم. 2 لینک به دیدگاه
3lham 332 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۸۹ زیبایی در منظر شهرها انسان در رابطه نزدیک و بی واسطه ای با محیط و منظر پیرامون خویش قرار گرفته و باورها و شناخت خود را بر اساس ادراکش از این مناظر استوار می نماید. گفته شده انسان تنها جانداری است که آگاهانه و به عمد محیط زیست خود را تغییر می دهد؛ تنها، صرف اینکه به لذت زیبایی شناختی برسد. به نظر می رسد انسان به دنبال معنادار کردن جهان پیرامون خود، برخی فعالیت های ذهنی خویش را معطوف به منظر نموده و از طریق الگوهای آن به دنبال عمق بخشیدن به لذت زیبایی شناختی و سازمان دهی بصری دنیای عینی خویش می باشد. در حقیقت غفلت از وحدت محیط با انسان (فرهنگ و تاریخ وی) که امروز با بروز معضلات و مشکلات زیست محیطی اهمیت خود را نشان داده است، اولاً مشکلات و معضلات زیست محیطی تداوم خواهند یافت و ثانیاً در صورت رفع مشکل، مطابق نسخه های بیگانه با تاثیر تبعات نامناسب فرهنگی و انسانی آنها مشکلات جدیدی بروز خواهد نمود. برای نمونه می توان تاثیر بارز تفکرات وارداتی (به ویژه مدرنیسم و سایر مکاتب متعاقب آن) و افزایش استفاده از ماشین و تاثیر آن بر سیما و کالبد مجتمع های زیستی را ذکر کرد که منجر به تخریب طبیعت و محیط زیست و حتی تخریب مناظر زیبای درون شهر ها شده اند. زیبایی طبیعت طبیعت همه جا هست. طبیعت تاثیر گذار است و در عین حال می توان رد پای آن را در هر پژوهش و خلاقیت جستجو کرد. انسان ها از طبیعت تقلید کرده اند، ساختن خشت را از درختان فرا گرفته اند و از گل های وحشی برای خلق سر ستون ها الهام گرفته اند. امواج دریا نقش مایه هایی را برای خلق جزئیات گچ بری و تزئینات به آن ها بخشیده است. طبیعت در تقلید نقشی مرکزی دارد، طبیعت به وضوح در در استعاره نیز مرکزیت دارد. طبیعت، شاید به مثابه بالاترین استعاره، سرچشمه استعاره های بسیار مهم در عین حال متفاوتی بوده است و نیز حس تعالی یا زیبایی که سبب جدایی مان از اندیشه های روزمره می شود و می تواند به عنوان جامع ترین بیان از پیوندی کامل با طبیعت باشد که حد بالای زیبایی معرفی شده است. معیار های زیبایی اگر برای "طراحی منظر" وجهی هنرمندانه قائل شویم، وجه بارز این عمل هنرمندانه، زیبایی است که برای شناخت زیبایی، شناسایی و تبیین بازه های این زیبایی لازم است. بل معیارهای زیبایی شناسی منظر را به سه دسته تقسیم می کند، اول، تنوع و پیچیدگی که باعث تحریک حواس، کنجکاوی و تخیل، احساس اشتیاق و لذت کشف می گردد. دوم، ترکیب بندی یا کمپزوسیون که چه در طبیعت چه در آثار هنری از عوامل پیدایش شکل زیباست. سوم، ابهام که یکی از ویژگی های ادراکی است چه در عرصه طبیعت یا اثر هنری موجب انگیزش ذوقی و تنوع عواطف می گردد که به شکل استعاره، سایه روشن، نماد سازی و ابهام نمود می یابد. تعادل: وجه بارز آن تعادلی است که در طبیعت بکر وجود دارد، وجه دیگر آن تعادل روانی انسان مد نظر است در این گونه فضاها آرامش را به ناظر القاء می نمایند. یکی از پدیده های موید این نظر گرایش به سمت مرکز است. برای نمونه حیاط ها و صحن ها با استقرار منبع آب (حوض، چشمه و مظهر قنات) به عنوان مظهر انسان کامل و نشانه حیات در مرکز خویش شکل گرفته اند. تقارن موجود در عمارت اشاره به مرکزی است که اصل آن در آسمان است. وجود امنیت در فضا یکی از مهمترین بازه های محیط متعادل است. هنرمندان ایرانی در طول تاریخ با جهان خارج و مواد آن ارتباط برقرار نموده و به شکل دهی محیط پرداخته اند. به این ترتیب محیط و فضای خلق شده توسط هنرمندان ایرانی جلوه ای است که در ذکر زیبایی آن هرگز غلو نشده است. زیبایی منعکس از این فضاها انسان را در زمین و خاک محبوس و محصور ننموده و او را به دنیایی ماوراء آنها هدایت می نماید. طبیعت و به تبع آن طراحی محیط و منظر در فرهنگ های سنتی به ویژه در مشرق زمین مشتمل بر ساحت ها و معانی معنوی بوده و به عنوان امری مقدس تلقی شده است. با توجه به مقولات مرتبط با منظر و طراحی و وجه زیباشناسانه آن، دو زمینه مهم قابل طرح است: یکی مقوله نظری و دیگری تجلی آن در طرح ها و منظر ایرانی است. وجوه نظری زیبایی شناسی شامل مقولاتی مانند: کمال، تعادل، یادآوری و هویت، معنا، هماهنگی، وحدت و ... است که تجلی آن در منظر به صورت رمز گرایی، مرکز گرایی، سلسله مراتب، حد، تقارن، تداوم، تنوع، انعطاف پذیری و ... می باشد. 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده