رفتن به مطلب

طنز سیاه ....


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

f10bf9fll9dhpkl7tk4.jpg

 

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....

یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش ..... همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمينو گُوشت بده نِنه .....

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟

پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!

قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....

اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو واسه سگت می‌خوای مادر؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟

جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری اینا رو می‌خوره؟

پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....

جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام مي‌خام اّبگوشت بار بیذارم!

جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....

پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟

جوون گفت: چرا

پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوريم نِنه .....

بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت....

قصابه شروع کرد به وراجی که خوبی به این جماعت نیومده آقاو....از این خزعبلات...

و من همین جوری مات مونده بودم....

 

 

.

.

.

.

.

:sigh:

 

 

 

 

  • Like 15
ارسال شده در

سهیل تحت تاثیر قرار گرفتم ....یه لحظه نفسم بند اومد .....خدا بگم چی کارت کنه ....اشکمو در آوردی با این تاپیکت....:ws44:

  • Like 5
ارسال شده در
:sigh: :pichak29: :sad0:
  • Like 3
ارسال شده در

عجب:ws27:

  • Like 4
ارسال شده در
سهیل تحت تاثیر قرار گرفتم ....یه لحظه نفسم بند اومد .....خدا بگم چی کارت کنه ....اشکمو در آوردی با این تاپیکت....:ws44:

 

:w58::w58:

  • Like 2
ارسال شده در

انقدر از این چیزها توی مملکتمون زیاده ، این یک نمونه اش هست .

بیایید بریم جایی که شب و روزشون با یک نون و چندتا دونه سیب زمینی میگذره .

  • Like 3
ارسال شده در

:ws44::ws44::ws44:

ولی چه پیرزنه با عزتی بود....یه لحظه از خودم خجالت کشیدم

  • Like 5
ارسال شده در

واقعا آدم نمیدونه از تاسف چی بگه:hanghead:

 

ممنون

:icon_gol:

  • Like 2
ارسال شده در
:ws44:
  • Like 2
ارسال شده در

زیادن از این دس ادما که با سیلی صورتشون سرخ نگه میدارن اما زیر بار ذلت نمیرن

 

اما

میگن ان که شیران را کند روبه مزاج

احتیاج است احتیاج است احتیاج

 

.

.

 

.

.کاش همیشه شیرها شیر میماند و شیر میمردن

  • Like 2
ارسال شده در

طبیعت مملکته.

ارسال شده در

:hanghead::hanghead:

نمی دونم باید چی بگم....

سکوت...

ارسال شده در

سهیل گولاخ

تاپیک تکراری چرا میزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

دوبار اینو قبلا زدن :ws3:

ارسال شده در
سهیل گولاخ

تاپیک تکراری چرا میزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

دوبار اینو قبلا زدن :ws3:

:w58::w58::w58::w58::w58:

 

من فک کردم این اتفاق واسه خودش افتاده :w58:

  • Like 1
ارسال شده در
:w58::w58::w58::w58::w58:

 

من فک کردم این اتفاق واسه خودش افتاده :w58:

:ws3:

ارسال شده در

يه روز خوب مياد...!

ارسال شده در
يه روز خوب مياد...!

 

اگه نیمد چی؟:ws38:

ارسال شده در
اگه نیمد چی؟:ws38:

تو اومدی...آخی آخی...:ws37:

ارسال شده در

سهیل تحت تاثیر قرار گرفتم ....یه لحظه نفسم بند اومد .....خدا بگم چی کارت کنه ....اشکمو در آوردی با این تاپیکت....:ws44:

×
×
  • اضافه کردن...