رفتن به مطلب

آلبوم خاطرات نو اندیشان


*mini*

ارسال های توصیه شده

  • 3 ماه بعد...
  • پاسخ 50
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 1 سال بعد...
  • 1 سال بعد...

هی وای من:icon_pf (34):

وقتی وارد انجمن شدم،هیچی بلد نبودم:icon_pf (34):

کلا از نت خوشم نمیومد:banel_smiley_4:

یادمه رفتم محفل بچه های کشاورزی ،یادش بخیر

اون موقع ها نمیدونستم بین بچه ها شوخی هست روزای اول چقدر اساس غریبی میکردم واز شوخیاشون ناراحت میشدم:ws3:

الان خودم ملت رو سرکار میذارم:icon_pf (34)::w02:

لینک به دیدگاه

منو این دختر عمه ملعونم :دی Atre Baroon معرفیم کرد اینجا تو فروردین اومدم خوشم نیومد رفتم دوباره تیر ماه بود فک کنم اومدم نمیدونم چرا خوشم اومد و موندگار شدم :banel_smiley_4:دوباره یه 4و5 ماه نبودم دوباره اومدم نمیدونم چرا :w02:

حضورمم مصادف بود با ماجرای یوسف و نامزدش ... :whistle:

لینک به دیدگاه
سلااااااااااام.....:icon_gol:

دوست جونای خوبم......از اسم تاپیکم مشخصه

هر کسی از اولین روز ورودش به انجمن یا هر خاطره ای که از انجمن داره اینجا بنویسه...

ممنووووووووووووووون.....:a030:

من یادمه حدود 100-200 سال پیش بود فروم مهندسانو بستند ما با برو بچ شقی و سهیل و دیگر ارازل اومدیم عضو شدیم:ws3:

البت همدیران اونوقت عضو بی ستاره بودن مخصوصا بالاییا که اوووووووووووووووه بی خیال

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

روز اولی که وارد شدم. هنوز دانشجو نشده بودم. با ثبنت نامم در انجمن. دانشگاه قبول شدم. و با یه نام کاربری دیگه به نام گیاه دوست وارد شدم.. بعد از مدتی.. دیگه رمزشو یادم رفت ولی میومدم به دوستام سر میزدم. و میرفتم. چون دانشگاهم شهرستان بود و دسترسی اون موقع به نت خیلی کم بود بهتره بگم. اصلا نبود.. و تنها دردانشگاهمون این امکانات وجود داشت...

رفته رفته ... تنها. دوست من در این انجمن. جاست مکانیک..و یکی از دوستان دیگم بود. که فوت کردن و روحشون شاد....و گرافیک بود...دوران خیلی خوبی بود همون مدت کوتاه.. ولی احساس ارامش انجمن باعث شد که برگردم به انجمن نواندیشان...

الانم خوبه .. شکر ولی به قول اقای عارف یوزر دوم چرا.. نمیگم من ندارم. داشتم چون رمزشو نمیدونم چیه. اونایی که میدونستمم بهشون کگفتم ادغامش کردن..

ولی وقتی الان دیگران با یوزرهای مختلف میان.. اون امنیت فکر و ارامش نیست.. و کمتر و کمتر میشه...

نمیدونم. ولی من خیلی ها رو اینجا میشناسم که حتی خودشونم خبر ندارن.. ولی من میدونم چندتا یوزر دارن.. حالا بماند.. ولی اینکه دیگران رو چی فرض میکنن و هرچی دوست دارن برای ادم مینویستن خیلی بده.. و میدونن که میدونی.. ولی انقدر ادامه میدن که از کوره در بری و بروش بیاری. ولی من اینکار رو نمیکنم. به جز یه نفر رو. که بماند. بهش گفتم. و دیگه نیومد.

خاطرات من. تو انجمن خیلی خوبه. به شرطی که دوستان سر لج باز ی و کینه حرفی رو نزننن..

ما دلسوز این انجمن و کارای خودمونو مطلب گذاشتنمون هستیم. پس فکر نمیکنم. کسی که میاد تاپیک علمی میزاره هدفش ازار دادن دیگران باشه...

نه این طرزفکر غلطه..

خاطرات من دراینجا بی نظیره دوستان خوبی رو گلچین کردم دیدم.. و باهاشون هستم..

تمام خاطرات تلخ و شیرین کنار هم زیباهستن...

ممنونم از همه و بخصوص مدیرمحترم سایت که این انجمن رو با چنگ و دندون نگهش داشت و مراقبت کرد تا بهترین باشه.. و قطعا هم موفق بوده.:icon_gol:

لینک به دیدگاه

هیچی جو باشگاه خراب بود یه روز سهیل آدرس داد اومدیم اینجا:ws3:اون موقع نو اندیشان خیلی خلوت بود شاید کل تالار گفت و گو آزاد 20 ص هم نبود و اصلا چیزی به اسم اسپم جا نداشت دیگه اومدیم هی اسپم دادیم هی برخورد خوب دیدیم هی اسپم دادیم هی برخورد خوب دیدیم خودمون شرمنده شدیم موندگار شدیم :ws3: محمدم خیلی باهامون مهربون بود دیگه همینجا موندیم :gnugghender:

لینک به دیدگاه

یکی از خاطره انگیزترین تاپیکای انجمن تو گفتگوی آزاد به نظرم تاپیک قهوه خونه سمندون بود :ws3:

فقط حیف هرچی گشتم گیرش نیاوردم :sigh:

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...