رفتن به مطلب

فضول هرگز نیاسود


spow

ارسال های توصیه شده

دو / سه سال پیش من و یکی از دوستام تصمیم گرفتیم واسه اینکه تو راه / توی اتوبوس حوصله مون سر نره یه ابتکاری به خرج بدیم ! ابتکارمونم از این قرار بود که فیلم بخریم و توی راه با لب تاپ ببنیم ! خب حالا نکته ی ابتکاریش کجا بود ؟ اینکه تصمیم گرفتیم فیلم ِ ترسناک بخریم و ببینیم !

خلاصه اینکه ترسناک ترین فیلم موجود و انتخاب کردیم / بلیط ساعت ده و نیم خریدیم / ردیف صندلی های ته اتوبوس نشستیم و

شروع کردیم به دیدن فیلم / همه جا تاریک / توی جاده / چراغ های اتوبوس خاموش / یه وضع خاص و وحشت آوری بود ! از اونجایی که جفتمون هم ترسو بودیم صحنه های ترسناک و یا به کل چشمامون و می بستیم یا شال مون و تا ته می کردیم تو حلقمون که صدامون در نیاد / اصلا خود آزاری عجیبی بود !

همه چی داشت خوب پیش می رفت / فیلم به قسمت های اوجش رسیده بود و ما هم در حال سکته کردن بودیم ، که راننده تصمیم گرفت وسط راه مسافر سوار کنه / دو تا خانم میان سال با یه پسر یازده دوازده ساله سوار شدن و از بد روزگار اومدن و ردیف آخر پیش ما نشستن ! اتوبوس هم از اون مدل هایی بود که ردیف آخرش صندلی هاش پنج تایی و به هم چسبیده بود !

ساعت حدودهای دوازده و نیم شب بود / دیگه تقریبا همه خوابیده بودن / اتوبوس دوباره حرکت کرد و ما هم مشغول ِ دیدن فیلم شدیم باز!

اما / ماجرا از کجا شروع شد / از اونجایی که خانمی که بغل دست ما نشسته بود از اون فضول های روزگار از آب درومد و تمام سعی شو می کرد که ببینه ما داریم با اون هیجان چی و نگاه می کنیم !

خلاصه اینکه این بنده خدا هر کاری بلد بود کرد که صفحه مانیتورو ببینه !

فیلم دیگه به نقط ی اوجش رسیده بود / من داشتم سکته می کردم / دو تا دستام و گذاشته بودم رو دهنم که جیغ نزنم/ دوستم هم همین طور / تو یه لحظه جفتمون چشما مون و بستیم که نبینیم / اتوبوس ساکت / همه جا تاریک / ساعت یک شب ... که یهو تمام اتوبوس با صدای جیغ و یا امام حسین گفتن خانم بغل دست ِ ما از جا پریدن !

آخرش اینکه فهمیدیم خانوم ِ بغل دست ما بریده بریده داشته مانیتور و نگاه می کرده و تو لحظه ی اوج ترس ِ فیلم که ما چشمامون و بسته بودیم ، اون نگاه کرده و از ترس و شک زدگی داد زده یا امام حسین / اونم ساعت یک شب وسط اتوبوسی که همه خوابن !

خلاصه اینکه / این میشه نتیجه آدم ِ فضول ! فضول هرگز نیآسود شاید از حسودم بیشتر !

  • Like 14
لینک به دیدگاه
امان از دست آدم فضول :ws28:

 

داشتم تو اتوبوس میرفتم هدفونم تو گوشم بود ورویه البوم نیروانا زوم کرده بود گوشام

با گوشیم کانکت بودم وداشتم همینو میخوندم یه لحظه با فضای اتوبوس شبیه سازیش کردم وشروع کردم خندیدن

(حساب کن حواسم نبوده تو اتوبوسم وساعت سه نصف شبه وهمه خواب منم هدفون تو گوشم!!)

تا به خودم بیام چشم غره نصف اهالی اتوبوس بود که رو من زوم کرده بودن

:ws28:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

ای فضول حقش بود :ws28:

 

داشتم تو اتوبوس میرفتم هدفونم تو گوشم بود ورویه البوم نیروانا زوم کرده بود گوشام

با گوشیم کانکت بودم وداشتم همینو میخوندم یه لحظه با فضای اتوبوس شبیه سازیش کردم وشروع کردم خندیدن

(حساب کن حواسم نبوده تو اتوبوسم وساعت سه نصف شبه وهمه خواب منم هدفون تو گوشم!!)

تا به خودم بیام چشم غره نصف اهالی اتوبوس بود که رو من زوم کرده بودن

:ws28:

:ws28::ws28::ws28:

لینک به دیدگاه
داشتم تو اتوبوس میرفتم هدفونم تو گوشم بود ورویه البوم نیروانا زوم کرده بود گوشام

با گوشیم کانکت بودم وداشتم همینو میخوندم یه لحظه با فضای اتوبوس شبیه سازیش کردم وشروع کردم خندیدن

(حساب کن حواسم نبوده تو اتوبوسم وساعت سه نصف شبه وهمه خواب منم هدفون تو گوشم!!)

تا به خودم بیام چشم غره نصف اهالی اتوبوس بود که رو من زوم کرده بودن

:ws28:

عمو کلا" ترکوندی :ws28::ws28:

لینک به دیدگاه
فیلمه چی بود حالا؟ :ws3:

والا مریم جان پست اول نقل قول هستش ولی من داشتم اهنگ نیروانا اونم با اخرین صدای ممکن گوش میدادم

دی:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان

داستانه جالب بود ولی باور کن من یه بار توی یه هواپیما یک یا امام رضایی گفتم که همه شنیدن . چون از پرواز میترسم یدفعه هواپیما اون بالا بد جور تکون خورد .. ولی احتمالا هیچکی نفهمید من چی گفتم !!

 

من الان از فضولی اومدم ببینم اینجا چه خبره :ws3:

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...
×
×
  • اضافه کردن...