رفتن به مطلب

حرف هایی از اینجا و از آنجا !!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

دوچرخه دیده بودم

 

سه چرخه هم دیدم

 

چهار چرخه هم دیدم

 

اما نمردم و یک چرخه هم دیدم !

 

من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره !

 

ولی این اشک هارو کی میخواد گردن بگیره ؟

 

 

a70855f3185cf55ef70a67a9896e7295-300

  • Like 17
  • پاسخ 1.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

بازی

ما تماشا چیانی هستیم،

که پشت درهای بسته مانده ایم!

دیر آمدیم،

خیلی دیر...

پس به ناچار

حدس می زنیم،

شرط می بندیم،

شک می کنیم...

و آن سو تر

در صحنه

بازی به گونه ای دیگر در جریان است!:hanghead:

 

حسین پناهی

  • Like 13
ارسال شده در

اگر سراب دیدید بنشینید و از آن آب بنوشید!!

نگذارید سراب به دروغش افتخار کند.......

  • Like 13
ارسال شده در

شش گاو چَرا می کنندهفتمی کنار نرده ای ایستاده و

خیره به فضا می نگرد.

 

ریچارد رایت

  • Like 9
ارسال شده در

نسيم دانه را از دوش مورچه انداخت؛مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت:گاهي يادم مي رود كه هستي،كاش نسيم بيشتر مي وزيد!

  • Like 10
ارسال شده در

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند

مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند . . .

  • Like 16
ارسال شده در

رابطه ای رو که مرده ، هر ۵ دقیقه ۱ بار نبضشو نگیر

دیگه مرده . . .

  • Like 14
ارسال شده در

خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...

خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد

خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...

خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد

  • Like 10
ارسال شده در

کتاب ها برای "باور کردن" نوشته نشده اند

بلکه نوشته شده اند تا در معرض "پرسش گری" قرار گیرند

 

امبرتو اکو

  • Like 9
ارسال شده در

در بهشت جای همه انسانهای جالب خالی است ...

فردریش نیچه

  • Like 8
ارسال شده در

کلاس چهارم بودم که حجاب برایم اجباری شد و درکنارش همه ی پسرهایی که تا دیروز همبازیم بودند نامحرم نامیده شدند و باید در کنارشان محجبه حاضر میشدم. نمی دانستم امروزم با دیروزم چه تفاوتی کرده که باید در مقابل دوستانم روسری داشته باشم...

 

روزهای کودکی با حجابی که نمی فهمیدمش در کنار سایر اجبارها گذشتند بدون آنکه مجالی برای لحظه ای خود خواستن ها باشد!

 

دانشگاه و رشته الهیات فرصتی دیگر برای اجباری دیگر آفرید و بدین گونه "چادر" هم به حجابم اضافه شد. سه ترم اول چادری بودم. اما وقتی اعتراض به اجبارها را به عنوان حق خود قبول کردم قانون نانوشته اجباری بودن چادر برای دانشجویان دختر الهیات را همراه دوستم فهیمه نقض کردیم. ما اولین دانشجویان دختر الهیات بودیم که بدون چادر به دانشگاه تربیت معلم آذربایجان می رفتیم! بعد از ما دو نفر تعداد دیگری از ورودی های سال های بعد چادرشان را برداشتند. آن سالها در کلاس ۲۴ نفری ما فقط ۲ نفر چادر نداشتند اما حالا در همان رشته معادله برعکس شده و تعداد دختران چادری کمتر است!

 

انسان تا چیزی را تجربه نکند لذتش را به سختی می تواند درک کند. لذت حس گردش باد در لای موها نیز از همان دسته است. وقتی نزدیک به سه دهه از زندگیت در حالی میگذرد که تا به حال احساس رقص هوا در گیسوانت را نداشته ای و فقط به دلیل آزاد اندیشی ات با حجاب اجباری مخالفت کرده ای، اما زمانیکه فرصتی می یابی تا آن احساس را تجربه کنی مخالفت با حجاب اجباری ابعاد تازه ای به خود میگیرد...

 

من نیز وقتی خنکای نسیم دریای مرمره (ترکیه) در لا به لای موهایم رقصیدن گرفت و گیسوانم را با خود تا به معراج آزادی برد تازه معنای محرومیت و اجبار را فهمیدم! بعدها از هر فرصتی برای سپردن گیسوانم به دست باد استفاده کردم... از خلوت کوه عینالی در تبریز تا قلعه بابک در کلیبر ... و حالا از کوچکترین فرصت ها(حتی پشت بام خانه مان در باد و باران) استفاده می کنم تا طعم خوش آزادی یادم نرود.

 

هر بار که موهایم را به دست باد می سپارم تا آزادانه به هرجا که خواست بیفشاند این موهای همیشه محروم از هوای آزاد را، بر خودم نهیب میزنم که چه بزرگ نعمتی را از ما گرفته اند!

 

هر بار که در گرمای تابستان تنم در لباس های عرق کرده ام می سوزد محرومیت هایم را به یاد می آورم و از خویشتنم قول میگیرم که هیچ وقت برای هیچ موجودی اجبار و محرومیت نیافرینم...

 

-----------------

> اکرم خیرخواه، تبریز، ایران - مرداد 1391

  • Like 9
ارسال شده در

اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت. دکتر علی شریعتی

  • Like 10
ارسال شده در

توی دنیا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپیده؛ w58.gif

اگر نمی‌خواهی جزو چاپیده‌ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی! :ws37:

سواد زیادی لازم نیست،explanation.gif

آدم را دیوانه می‌کنه و از زندگی عقب می‌اندازه! :ws27:

فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن! eghfal.gif

چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی، کافی است، تا بتوانی حساب پول را نگه‌داری و کلاه سرت نره، فهمیدی؟ :banel_smiley_4:

حساب مهمه! باید کاسبی یاد بگیری، با مردم طرف بشی، از من می‌شنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری! :zadan:

سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا می‌توانی عرض اندام بکن، حق خودت را بگیر! :w155:

 

از فحش و تحقیر و رده نترس! حرف توی هوا پخش می‌شه، هر وقت از این در بیرونت انداختند، از در دیگر با لبخند وارد بشو، فهمیدی؟ :(50):

 

پررو، وقیح و بی‌سواد؛ چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد، تا کار بهتر درست بشه!... نان را به نرخ روز باید خورد! سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی، با هرکس و هر عقیده‌ای موافق باشی، تا بهتر قاپشان را بدزدی!.... کتاب و درس و اینها دو پول نمی‌ارزه! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی می‌کنی! اگر غفلت کردی تو را می‌چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجی، چند کلمه قلنبه یاد بگیر، همین بسه !:hrqr6zeqheyjho1f9mx

بخشی از کتاب حاجی‌آقا نوشته صادق هدایت (1945)، حاجی به کوچک‌ترین فرزندش درباره نحوه کسب موفقیت در ایران نصیحت می‌کند:ws37:

  • Like 11
ارسال شده در

ملتها همان تاریخی را به دست میاورند که شایستگیش را دارند.

شارل دوگل

  • Like 12
ارسال شده در

پینوکیو خسته شدم

اینجا ادمها دروغهای شاخدار میگویند ووقتی دماغشان درازتر میشود جراحی پلاستیک میکنند

  • Like 14
ارسال شده در

"زندگی"

شاید زندگی،

آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی،

اما حالا که دعوت شدی، زیبا برقص.

 

" چارلی چاپلین"

  • Like 13
ارسال شده در

نیمی از مردم جهان، افرادی هستند که چیزهایی برای گفتن دارند ولی قادر به بیان آن نیستن و نیم دیگرافرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند ،اما همیشه در حال حرف زدن هستند

رابرت لی فراست

 

هـمـیـشـه حـرفـی بـزن، کـه بـتـوانی آنـرا بـنـویـسی

 

چـیـزی را بـنـویـس، کـه بـتـوانـی آنـرا امـضـاء کـنـی

وچـیـزی را امـضـاء کـن کـه بـتـوانی پـایـش بـایـسـتی

نـاپـلـئـون بـنـاپـارتــــــ

 

اگر یکـــ سال ثمر از کاری را خواستی گندم بکار، اگر دو سال خواستی درخت بکار

اما اگر صد سال ثمر خواستی به مردم یاد بده

 

" كـنـفـوسیـوس -- Confucius "

 

 

 

اگر مي خواهی پس از مرگ فراموش نشوی ،

يا چيزی بنويس كه قابل خواندن باشد، يا كاری بكن كه قابل نوشتن باشد

 

" بنجامين فرانكلين "

 

انسان موجود عجيبی است

اگر به او بگـوييد در آسمـان، يـكصد ميـليارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد

بي چون و چرا مي پـذيرد، اما اگر در پاركی بـبيند روی نيـمكـتي نوشته اند رنگی نشـويد

بي درنگ انگشت خود را روی نیمکت می کـشد تا مـطمئـن شـود

نیچه

 

مهم نیستــــ اگر انـسـان بـرای کـسی که دوسـتـش دارد غـرورش را از دستـــــ بـدهـد ؛

امـا فـاجـعـه اسـتــــــ اگر بـه خـاطـر حـفـظ غـرور ، کـسی را که دوسـتـــــ دارد از دستـــــ بـدهـد .

ویـلـیـام شکـسـپـیـر

 

هـر حـقـیـقــتی از سـه مـرحـلـه می گـذرد:

ابـتـدا، بـه مـسـخره گـرفـتـه مـیـشود

بـعـد بـه شـدتـــــ بـا آن مـخالـفـتـــــ مـیـشـود

و در آخـر، بـه عـنـوان امـری بـدـیهـی پـذـیـرفـتـه میـشـود.

" آرتورشوپنهاور "

 

مايكل شوماخر چندين سال متوالی در مسابقات اتومبیلرانی "فرمول یک" در دنيا اول شد.

وقتي رمز موفقيتش را پرسيدند، در جواب گفت:

تنها رمز موفقيت من اين است كه زماني كه ديگران ترمز مي گيرند، من گاز مي دهم ...

 

DECIDE while others are delaying

(تصمیم بگیر وقتی که دیگران مرددند)...

 

درد من مرگــــ مردمی است که گدایی را قناعت ، بی عرضگی را صبر وبا تبسمی بر لب این حماقتها را حکمت خدا مینامند "گاندی"...

 

حـتـی افـرادی هـم که مـعـتـقـد هـستـنـد سـرنـوشـتـــــ هـمه از قـبـل تعـیـیـن شـده و قـابـل تغـیـیـر نیـسـت؛مـوقـع رد شـدن از خـیـابـان ابـتـدا دو طـرفـــــ آن را نگاه میـکـنـنـد .

اسـتـیـون هـاوکـیـنگ...

 

قـرار نـیـسـتــــــ مـن طـوری زنـدگی کـنـم کـه دنـیـا دوسـت داره ،

خـب طـبـعـا قـرارهـم نـیـست دنـیـا هـمـونطـوری بـچـرخـه کـه مـن دوسـتــــــ دارم.

"جـروم دیـویـد سـالـیـنجـر"...

 

جـهـان سـوم جـایی سـتــــ كـه هـر كـس بخـواهـد مـمـلكـتـش را آبـاد كـنـد خانـه اش خـرابـــــ مـیـشـود ،و هـر كـس بخـواهـد خانـه اش را آبـاد كـنـد بـايـد بـرای ويـرانی مـمـلكـتـش بكـوشـد.

"پـروفـسـور مـحـمـود حـسابی"...

 

در سـن هـشـتـاد و سـه سـالگی از " فـرانکــــ لـويـد رايـتـــــ" مـعـمـار بـزرگـــــ و نـامـدار پـرسـيـدنـد:

ازمـيـان كـارهـای بـزرگـی كه انـجـام داده ایـد ؛ كـدام را بـيـشـتـر می پـسـنـدیـد ؟

کـه او پـاسـخ می دهـد : كـار بـعـدی را ....

  • Like 10
ارسال شده در

یکی کلمه می نویسد

یکی جمله هارا می بلعد

و من خط به خط تو را می بویم .

  • Like 5
ارسال شده در

دو خط چایی، یک فنجان خاطره، کمی انتظار.... بوسه ای نزدیک!

  • Like 6
ارسال شده در

دیوید گیل در اخرین روز قبل از اعدامش در جواب سوال خبرنگار زنی که ازش میپرسه تو ناراحت نیستی که میخوای بمیری؟ میگه:

ما در طول زندگى در تلاشیم مرگ رو متوقف کنیم

مى خوریم،خلق مى کنیم،عشق مى ورزیم،دعا مى کنیم،مى جنگیم و میکشیم

اما واقعا در مورد مرگ چى میدونیم؟

جز اینکه هیچکس بر نگشته

اما در زندگى به نقطه اى میرسى،

لحظه اى که

ذهن تو از امیالش و از فکرى که تو رو مشغول کرده بیشتر عمر میکنه

زمانى که فقط

رویاهات موندن

شکستهات

درد هات

اون موقع ممکنه مرگ یه هدیه باشه

  • Like 5

×
×
  • اضافه کردن...