رفتن به مطلب

حرف هایی از اینجا و از آنجا !!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

زندگي با همه تلخياش يه درس خوب بهم داد اونم اينه كه رفيق اوني نيست كه باهاش خوشي رفيق اونيه كه بدون اون داغوني.

  • Like 4
  • پاسخ 1.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

واحد اندازه گیری دلشوره ی مادرها :

آیه الکرسی بر دقیقه …

  • Like 4
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

"خشم‌های گره شده در مُشت،

فکر کردن به چند حرف‌ِ دُرشت،

خطِ یک دوست توی پرونده،

حسِ خنجر خورندگی از پُشت..."

 

یغما گلروئی

  • Like 2
ارسال شده در

"آدم وقتى یه بازى رُو شروع می‌كنه ممكنه ببازه.

ولى وقتى بازى نكنه، همیشه بازندست...!"

 

 

جان رنو - لئون

  • Like 3
ارسال شده در

"بر هر آنجه كه مارا به انسان های دیگر وابسته می كند نام "عشق" نگذاریم..."

 

البركامو - عصیان در برابر پوچی

  • Like 3
ارسال شده در

"حقیقت داروی تلخی است که ثمرات شیرینی دارد ."

 

گاندی

  • Like 2
ارسال شده در

"هر چه از دست میرود، بگذار برود

چیزی که به التماس آلوده باشد نمیخواهم

هرچه باشد .. حتی زندگی ..."

 

 

 

ارنستو چگوارا

  • Like 2
ارسال شده در

"ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺭﺩ ... ﺣﺘﯽ ﻏﺼﻪ ﺭﺍ!

 

ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﯼ ﻣﻤﻨﻮﻉ ــــ ﺍﻟﺒﺎ ﺩﺳﺲ ﭘﺪﺱ

  • Like 2
ارسال شده در

"براستی که ابلهان انسانهای خوشبختی هستند ، زیرا که هرگز پی به تنهایی خود نمی برند ."

 

 

ژان پل توله

  • Like 2
ارسال شده در

"من تصور می کنم بهترین تعریفی که می توان از انسان کرد این است : انسان عبارتست از موجودی که به همه چیز عادت می کند!"

 

داستایوفسکی - خاطرات خانه مردگان

  • Like 3
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

انسان ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه می روند !

با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت...

در سبد جلو، صفات نیک خود را می گذاریم و در سبد پشتی، عیب های خود را نگه می داریم.

به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را برصفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم.

در همین زمان بی رحمانه، در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می بینیم .

بدین گونه است که در باره خود بهتر از او داوری می کنیم، بی آن که بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما با همین شیوه می اندیشد.

پائولو کوئیلو

  • Like 8
ارسال شده در

تنهايی

زنی است در انتهای شب

تنهايی

تنديس سرباز گمنام است

در ميدان خالی

تنهايی

صدايی بی صورت است

بر مغناطيس فضا

تنهايی خاطره ای گمشده

ميان غريبه هاست

تنهايی

قوچ غمگينی است

که از نژادش

شاخ هايی بر ديوار مسافر خانه ها

باقی است.

  • Like 8
ارسال شده در

از نوشته ها همه تنها دوستار آن ام که با خون خود نوشته باشند.

با خون بنویس تا بدانی که خون جان است.

دریافتن خون بیگانه آسان نیست:

از سرسری خوانان بیزارم...

روزگاری «جان» خدا بود و سپس انسان شد و اکنون به غوغا بدل می شود...

آن که با خون و گزین گویه می نویسد، نخواهد که نوشته هایش را بخوانند،

بل می خواهد از بَر داشته باشند...

(نيچه؛ چنين گفت زرتشت)

  • Like 8
ارسال شده در

روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت :

می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟

"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"!

چارلی هم با خنده می گوید :

تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟

"این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد

  • Like 9
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

وصیتنامه آریل دورفمان؛ نویسنده معترض آرژانتینی...

 

ترجمه:باقر مومني

 

آريل دورفمان شاعر

شيليايي"۶ مه ۱۹۴۲، بوئنوس آیرس - " نویسنده، نمایشنامه‌نویس، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر است.

محل تولد او آرژانتين است اما پس از تولد ، خانواده‌اش به ایالات متحده و سپس شیلی نقل مکان کردند. يادگارهاي ادبي بسياري درباره وقايع كشورهاي تحت حكومت هاي ديكتاتوري از او به جاي مانده است .

از آریل دورفمان تاکنون بیش از 20 عنوان کتاب رمان، شعر، نمایشنامه، سفرنامه، مقالات سیاسی و نقد ادبی منتشر شده که به 30 زبان ترجمه شده‌اند.

دورفمان را کنار گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس و میگل آنخل آستوریاس از سرشناس‌ترین نویسندگان آمریکای لاتین می‌شناسند.

داستان‌هایی که تاکنون از او به فارسی ترجمه شده اینها هستند:

ناپدیدشدگان، ترجمه احمد گلشیری

بیوه‌ها، ترجمه جمشید نوایی

اعتماد، ترجمه عبدالله کوثری

پ‍ی‍ام‍ی‌ ب‍ه‌ ش‍ش‌ م‍ی‍ل‍ی‍اردم‍ی‍ن‌ ک‍ودک‌ ج‍ه‍ان‌: م‍وی‍ه‌ ک‍ن‌ دل‍ب‍ن‍دم‌، ترجمه کافیه نصیری

شورش خرگوش‌ها

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ترجمه امیلی امرایی

 

قطعه شعر " وصيت" توسط باقر مومني مترجم و پژوهشگر سیاسی ایران ترجمه شده است . شعر و ادبيات متعهد،همواره بارِ سخن گفتن زيرتيغ را برعهده داشته است .

اين بار نقالِِ ِ نغزگو و راوي اعترافات "دورفمان" است كه سخن مي گويد...

 

قطعه شعر " وصيت"

 

وقتی به تو می گویند، که من در زندان نیستم،باور مکن!

باید روزی این را اعتراف کنند!

وقتی به تو می گویند، که من آزاد شده ام، باور مکن!

روزی باید اعتراف کنند که دروغ گفته اند

وقتی به تو می گویند، که من به خودم خیانت کرده ام،باور مکن!،

روزی باید اعتراف کنند که من به حزبم وفادار بوده ام

وقتی به تو می گویند که من در فرانسه بوده ام،باور مکن!،باور مکن،

وقتی به تو نشان می دهند شناسنامه ی جعلی مرا، باور مکن!، باور مکن،

وقتی که به تو نشان می دهند، تصویر جنازه ی مرا.، باور مکن،

وقتی به تو می گویند که ماه، ماه است، که این صدای من است بر نوار، که این امضای من است بر کاغذ،

اگر به تو بگویند که یک درخت، درخت نیست، باور مکن!،

باور مکن هیچ چیز را،

از هر آنچه به تو می گویند.،

هیچ چيز را از آنچه به تو قول می دهند،

هیچ چیز را از آنچه به تو نشان می دهند.،

و سرانجام روزی میرسد،

که از تو میخواهند بیایی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
جنازه ی مرا شناسایی کنی،

و تو در پیش روی خویش مرا میبینی،

و صدایی به تو می گوید: او از شکنجه جان به در برده است،

او مرده است!

وقتی که به تو می گویند

که من، به تمامی،

مطلقن

برای همیشه مرده ام ..

باور مکن!، باور مکن!، باور مکن...

  • Like 8
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر سفر نکنی،

اگر کتابی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

اگر از خودت قدردانی نکنی.

 

 

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

 

 

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر برده عادات خود شوی،

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،

اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،

اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

 

 

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،

و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،

دوری کنی.

 

 

تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر هنگامی که با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،

اگر ورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی،

که حداقل یک بار در تمام زندگیت

ورای مصلحت‌اندیشی بروی.

 

 

امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری کن!

نگذار که به آرامی بمیری!

شادی را فراموش نکن!

 

 

:icon_gol:پابلو نرودا

  • Like 7
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

می دانم

شبی به پسرت دیکته می گویی

شعری را که من گفته ام

و الهامش تویی

می خندی و می گویی:

ـ نقطه سرخط

ـ مامان به چی می خندی !؟

ـ هیچی عزیزم

دفترش را می گیری

می نویسی

20 تمام

و سپس نیمه های شب

پشت به مردت

آرام

گریه می کنی.

 

" گهواره ای روی گسل _ بابک اباذری"

  • Like 7
ارسال شده در

زنها نمي ميرند

زنهاي عاشق سرگردان مي شوند

درون زمان ، اتاق ، خانه مي مانند

زنهاي عاشق بسترشان پهن مي ماند

آغوششان باز

زنهاي عاشق نمي ميرند

تنها چشمانشان را مي بندند

نفس نمي كشند

قلبشان را نگه مي دارند

تا چشمان تو باز بماند

نفسهاي تو را بشنود

وقلب تو بزند

زنهاي عاشق سرگردان مي شوند

حول و حوش جهان يك مرد .

  • Like 6
  • 1 سال بعد...
ارسال شده در

دریافته أم خوبی‌هایی که ممکن است داشته باشیم، همیشه به کارمان نمی‌آید، چون کافی نیست که یک آدم، آدم خوبی باشد، باید دیگران هم خوب باشند تا این خوبی دردی دوا کند.

داستان زندگی من

لائو_شه

  • Like 3
ارسال شده در

آزادی نه دادنی است نه گرفتنی...!!!

بلکه آموختنیست...

برای همین خیلی ها از آن گریزانند...!

با دوپینگ نمیشود جهان اولی شد...!!!

راه آزادی و مدنیت نه از خیابان با مشت های گره کرده بلکه از آرامش کتابخانه ها می گذرد...

برای همین است که کتابخانه ها در جهان سوم امن ترین جا برای عنکبوت هاست !!!!

  • Like 2

×
×
  • اضافه کردن...