*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ فلسفه ماركسيسم، فلسفه معروفي در جهان امروز ميباشد كه تقريباً پرنفوذترين و بحث انگيزترين فلسفههاست و پاسخ همه سوالها را به مردم ميدهد و كاملترين توضيح را درباره دنيا و تاريخ و زندگي به طور كلي فراهم ميكند و به هر چيز و هر كس مقصودي اختصاص ميدهد. ماركسيسم در اساس نظريهاي در جامعه شناسي است، نظريهاي است درباره تكامل اجتماعي نوع بشر. تعيين كننده يا موجب حقيقت و كذب و حق و ناحق و زيبايي و زشتي، منافع طبقاتي است. ماركسيسمها، سعي در كم اهميت كردن فلسفه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام - ماركسيسم، از جهتي بسيار واضح، داراي كتابهاي مقدس و پيامبران و فرقههاي مختلف و شقاقها و تكفيرها و تعقيبها و محاكم تفتيش عقايد و شهدا و – از همه مهمتر از حيث اخلاقي – ميليونها مرتد بوده است كه به قتل رسيدهاند. ماركسيسم حتي از لحاظ رواج و گسترش هم به اديان شباهت داشته است. فقط صد سال پيش،مارکس برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ 5- سوسياليسم دوران گذاري است كه طي آن دولت محو ميشود و عصر كمونيسم متولد ميشود. در تئوری همه چیز پرفکت بود کسی درنابغه بودن مارکس شک نداشت . ولی نمیدونم چرا نه دولت محو شد و نه کمونیسم ی پیش اومد ؟!! سوسیالیسم هم ایجادشد , ولی بجای اینکه این اخرین مرحله قبل از کمونیسم ,باشه اغازی بر پایان خودشد لینک به دیدگاه
hamed_063 1261 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۰ بله البته در اینکه مارکسیسم یکی از مکاتب فلسفی ، اقتصادی و اجتماعی گسترده و بسیار فراگیر است با اینوصف تدقیق بیشتر در برخی گزاره های این سیستم فکری ما را به نتیجه گیریهای بازتری رهنمون خواهد شد . از جمله آموزه های مارکسیسم را می توان در یک کاسه کردن تمامی تاثیرات جامعه شناختی در مساله ی اقتصاد دانست . اینکه اساساً اقتصاد به عنوان تنها زیربنای موثر در جامعه نقش خود را ایفا می کند و سایر نهادها چون حقوق و دین و ایدئولوژی و آموزش و پرورش و ... بر مبنای این زیرساختار چیدمان خود را نظم می بخشند به نظر می رسد کمی افراط در اکونومیسم باشد . چه بسا که بسیاری از اندیشمندان از جمله ماکس وبر بر این نتیجه گیری انتقادات گسترده ای وارد دانسته اند . وبر در کتاب پروتستانتیسم و روح سرمایه داری اقتصادباوری مارکسیستی را در بوته ی نقد قرار داده و با توجه به تاثیری که مذهب پروتستان در اروپا بر شکوفایی و جهش صنعتی و اقتصادی موثر بوده چارچوب انتقادی خویش را شرح داده است . به این ترتیب که آنچه سبب پرتاب اروپا به سمت علم و اقتصاد شده چیزی نبوده جز جنبش و رفورماسیون دینی که بعد از جدا سازی کلیسای پروتستان به توسط لوتر تاریخ شاهد آن بوده است . قبل از آن جز سیطره ی بی امان 1000 ساله ی کلیسا و تکفیر علم و دانش و در نتیجه انجماد اقتصاد چیزی حائز اهمیت نبود . و با همین استدلال می توان به خوبی دریافت که زیربنای جامعه نمی تواند منحصر به اقتصاد باشد چه آنچه سبب بروز اقتصاد در اروپا شد رفورم دینی بود نه خود اقتصاد . گزاره ی دیگر فلسفه ی مارکسیستی همانا حذف دولت به عنوان ابر طبقه ی حاکم است . در پرسش از این گزاره باید گفت : آیا به روی کار آمدن پرولتر و پس از آن سوسیالیسم و کومونیسم خود بنیانگر سیستم دیگری به نام دولت نخواهد بود ؟ آیا خود کومونیسم یک ایدئولوژی نیست ؟ چنانکه مارکس معتقد بود دولت به خاطر اینکه بر طبقه ی زیردست حکومت کند دست به ایجاد ایدئولوژی می زند ، باید پرسید که آیا خود کمونیسم یک نوع ایدئولوژی نیست ؟ و همانطور که می دانیم همواره و در همه ی قرون و اعصار تاریخ هر ایدئولوژی عده ای موافق داشته و عده ای هم مخالف . و این نوع ناموافقات است که کشمکش و تفاوت عقاید و باورها را به جوش و خروش می آورد . آیا پس از روی کار آمدن کومونیسم باز هم وجود یک طبقه ی حاکم را نخواهیم داشت ؟ طبقه ای که کومونیسم بوده و بر مخالفانش مهار می زند . و گذشته از این پس از حذف دولت به هرحال جامعه باید به سیر خویش ادامه داده و نمی تواند بدون نهاد و ارگان و سازمان باقی بماند . سازماندهی منابع مختلف جامعه چگونه خواهد بود در حالی که یک مرجع به عنوان ارجاعات و مجری نهایی وجود نداشته باشد ؟ البته مارکسیست ها می گویند گروه های کوچک و شبکه های ی اجتماعی همه چیز را به دست می گیرند . ولی قاعدتاً این سوال به میان می آید که گروه ها چگونه انتخاب می شوند و اگر قرار است حزب کمونیسم یا سوسیالیسم همه چیز را به عهده بگیرد این چه فرقی با دولت و مفهوم آن دارد ؟ گروه ها بالاخره نیازمند قانون اند و امکان ندارد نهاد اقتصاد بدون نهاد سیاست بتواند به حیات خویش ادامه دهد و این یک پیوستگی پایستار و روابط متقابل پهن دامنه بین ساختارهای اجتماعی است . پس گروه ها نیز برای ادامه ی حیات نیازمند قانون بوده و این قانون باید در جایی تصویب شود . می بینیم که در کمونیسم ما نیازمند به قانون و قوه ی قانون گذاری خواهیم بود . و قوه ی مقننه نیازمند به قوه ی مجریه و تشکیلات قضائی خواهد بود . و آیا دولت جز همه ی اینهاست ؟ پس چگونه می توان از طرح حذف دولت در پروژه ی کمونیسم دفاع کرد ؟ یکی دیگر از انتقادات وارد بحث ایدئولوژی است . وجود ایدئولوژی در جامعه امری گریزناپذیر است . خود کمونیسم یا مارکسیسم یک نوع ایدئولوژی است . و اینکه بگوییم ایدئولوژی ها ساخته ی طبقه ی سرمایه دار هستند برای استحمار و استثمار طبقه ی کارگر به عقیده ی هرچند در برخی موارد می تواند درست باشد اما به صورت کلی و فراگیر صحیح نیست . ایدئولوژی می تواند مورد بهره برداری ناصحیح قرار گیرد اما اینکه خود امری باطل باشد فرض دیگریست . نباید کاربرد ناصحیح از یک ایده ای را با ناصحیح بودن آن ایده اشتباه گرفت . و با اینوصف از کجا معلوم خود ایدئولوژی مارکسیسم یک بازی سیاسی از سوی کاپیتالیسم و سرمایه داری نبوده باشد ؟ و از سویی دیگر ما می توانیم نظام سرمایه داری را تعدیل کرده و برخی آموزه های مارکسیستی را در آن بگنجانیم چنانچه که همینگونه هم شد . و شکاف طبقاتی را کاهش داده و فقر را ریشه کن کنیم . و ریشه کن کردن فقر با سرمایه داره منافاتی ندارد . با اینوصف نباید قدرت مارکسیسم را نادیده گرفت و هم نباید از نظر دور داشت که مارکسیسم در جهت عدالت و برابری خواهی بود . اما از آنجا که سرمایه داری شکاف بین فقیر و غنی را کم کرده از همین رو پیش بینی های مارکس هنوز محقق نشده است . ولی با وجود اینکه بسیاری از اندیشمندان معتقدند پروژه ی مارکسیسم و کمونیسم با شکست مواجه شده اما نباید از نظر دور داشت که تاریخ همچنان در حال حرکت است و آینده قضاوت خواهد کرد که آیا مارکسیسم شکست خورده یا پیروز خواهد شد . 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده