سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ شیرین عسل منی تو.....تورو داشتن و دوست داشتن شعور می خواد! هر کی نداره------------> shoo:ws3: آره نوشتم: خدایا من دلم گیر است دلی کز زندگی سیر است کزین دردی که درمانش دگر دیر خدایا من دلم گیر است به آنکس که چشمانش کماگیر است.........!! پ.ن:(با نگاهش تیر می زنه شکار می کنه) :aghosh::rose: 1 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ :w58: تو که ندیدیش!:w00: 1 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ تو که ندیدیش!:w00: کيو نديدمش؟؟ 2 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ کيو نديدمش؟؟ اووووووووووووووووووووو حواست کجاست ایییییییییییییییییییش:banel_smiley_4: 2 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ اووووووووووووووووووووو حواست کجاست ایییییییییییییییییییش:banel_smiley_4: منم همین که سمن گفت! به صفحه قبل مراجعه کن می فهمی پیانیست هم اینقدر یخ؟ 2 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ يه چيزي بگم؟؟ . . . . . . . .. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . من باز نگرفتم قضيه رو... 2 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ يه چيزي بگم؟؟ . . . . . . . .. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . من باز نگرفتم قضيه رو... :icon_pf (34)::icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ يه چيزي بگم؟؟ . . . . . . . .. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . من باز نگرفتم قضيه رو... دوحالت بیشتر نداره جونم! 1-اونی رو که من دیدم و شیدا شدم! 2-این نگاه رو از طرف کسی ندیدی که بفهمی چی می گیم! افتاد الآن؟:icon_pf (34): 2 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ ببین پیانیست بیا من نگات کنم 1 دقه همه چی رو میفهمی:4chsmu1::4chsmu1: 1 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ دوحالت بیشتر نداره جونم!1-اونی رو که من دیدم و شیدا شدم! 2-این نگاه رو از طرف کسی ندیدی که بفهمی چی می گیم! افتاد؟ خوب من که گفتم ديدم... ولي.... هيچي اصلا بيخيال به کارتون ادامه بدين من رفتم باي 2 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ تا بحال براتون اتفاق افتاده که یه نفر بهتون نگاه کنه که اون نگاه تا ته دلتون بره و یه جوری بشین.... چرا اینجوری میشه؟ دقیقا چه جوری شیم؟!!؟ تاحالا شده با یکی چشم تو چشم شم... بعد یهو قلبم فرو بریزه..... ولی همون یه لحظه بوده.... بعد درس شده..... من چون نگاه ادمارو حس میکنم و فقط نمیبینم با نگاهاشون احساسای متفاوتی بهم دست میده!! 3 لینک به دیدگاه
aida.comix 1809 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ عجب ستمیه ولی!!! آره شده انگاری دل آدم یهو میوفته درون شکمش!!!! تازه لرزش دستم ممکنه بگیری! فکر میکنم یه سری از آدما قادر به انتقال انرژی اند به عبارتی توی نگاهشون موجی از انرژی هست که روی انرژی وجودی شما اثر میذاره و دل شما یهو میره!!! 6 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ عجب ستمیه ولی!!!آره شده انگاری دل آدم یهو میوفته درون شکمش!!!! تازه لرزش دستم ممکنه بگیری! فکر میکنم یه سری از آدما قادر به انتقال انرژی اند به عبارتی توی نگاهشون موجی از انرژی هست که روی انرژی وجودی شما اثر میذاره و دل شما یهو میره!!! عجب حس غريبي... 4 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ عجب حس غريبي... آیدا خیلی قشنگ توصیف کرد.... آره هم حس غریبیه....هم باحال و گاهی دوست داشتنی!!! 3 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ آیدا خیلی قشنگ توصیف کرد.... آره هم حس غریبیه....هم باحال و گاهی دوست داشتنی!!! آره راس ميگي ايشالا نصيب هممون بشه الهييييييييييييييي آمينننننننننن 4 لینک به دیدگاه
DCBA 8191 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ آره راس ميگي ايشالا نصيب هممون بشه الهييييييييييييييي آمينننننننننن ایشالا..... آمیییییییییییییییییین!!! :girl_yes2: منتاها من دخترم الان باید سرخ شم!!! 4 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ تا بحال براتون اتفاق افتاده که یه نفر بهتون نگاه کنه که اون نگاه تا ته دلتون بره و یه جوری بشین.... چرا اینجوری میشه؟ نه نشده. آخه من به این مسئله فکر نکرده ام. لینک به دیدگاه
mahan2 206 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ من چن بار برای خودم پیش اومده.... یه برا یه دختر صندلی جولوم نشسته بودم برگشت و یه دونه ازون نگاها و .......... هی رفتیم دورو برش پلکیدیم.... خجالتی بودش رو نمیکرد هی فرار میکرد.... ولی اگه یه خانم 30 ساله باشه چی؟:icon_pf (34): 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده