قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در ۵ شهریور، ۱۳۸۹ روزگار سپري می شود بی آنکه بپرسد آیا از آمدن و رفتنش راضی و خشنودی یا دل چرکین و غمگين آري به همين سادگي ثانيه ها از پي هم مي گذرد و روزها يكي پس از ديگري ورق مي خورند ، حال به گذشته و آينده به حال تبديل مي شود و هر ثانيه كه مي گذرد به زمان موعد نزديك تر مي شويم . آن زمان كه ما نيز بايد با تمام خوبي ها و بدي هايمان در زير تلي از خاك ، فارغ از هر بود و نبودي مدفون شويم . گاهي با خود مي انديشيم زندگي سيب سرخي است كه بايد در نقطه ي معيني از مسير عمر به آن رسيد و آن را گاز زد و از طعم هوس انگيز آن لذت برد ، اما همگي مي دانيم كه هرگز اين چنين نيست . زندگي خودِ اين مسير است ؛ تنها بايد از آن چه در سر راه مان قرار مي گيرد به بهترين شكل ممكن لذت ببريم . پس به خاطر داشته باشیم که : عمر کوتاه است رسیدن به خواسته هایمان را طولانی نکنیم. راه ما هموار است آن را پیچیده نکنیم . نگهداشتن دوستان خوب گرانبها است به سادگی از دست ندهیم . سخن گفتن سهل است گوش کردن را تمرین کنیم. طبیعت پر از لطف است نامهربانی نکنیم. زندگی آسان است آن را مشکل نکنیم . دنیا پر از زیبائی است چشمانمان را به سادگی نبندیم . ذهن ما پر از جواب است سوالاتمان را بپرسیم. رسیدن به آرزوها آسان است راه سخت تر را نرويم. از همين امروز با آغوش باز به استقبال زندگي برويم . بگذاريد امشب لذت يك خواب آرام و شيرين را رها از هر قيد و بند تجربه كنيم . حتي مي توان امروز از نوشيدن يك فنجان چاي نيز لذت برد . و چه آرامش عميقي است در تقسيم اين لذت با كودك كنار چهار راه كه دستانش از سرما چروكيده است . پس : گذشتهات را بدون هيچ تاسفي بپذير، با اعتماد زمان حالات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو. ايمان را نگهدار و ترس را به گوشهاي انداز. شکهايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن. زندگي شگفتانگيز است فقط اگر بداني که چطور زندگي کني. و در هر لحظه از زندگي به ياد داشته باش هميشه نبايد در انتظار معجزه ماند ، گاه بايد معجزه ها را ساخت . لذتِ خوب بودن را از ياد مبريم . [FLASH=width=10 heigh=10] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] 43 لینک به دیدگاه
خزان... 60 اشتراک گذاری ارسال شده در ۵ شهریور، ۱۳۸۹ گاهی گمان نمی کنی ولی می شود گاهی نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی و بخت نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود . . . . . چه بشود چه نشود، چه بخواهی چه نخواهی، باید زندگی کنی! پس خوب زندگی کن! لذت ببر! 12 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در ۶ شهریور، ۱۳۸۹ جایی هست که جز تو هیچ کس نمی تواند آن را پر کند. کاری هست که جز تو هیچ کس قادر به انجامش نیست. 7 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در ۶ شهریور، ۱۳۸۹ بازم مثل همیشه زیبا و قشنگ من که لذت بردم از خوندنش . 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در ۶ شهریور، ۱۳۸۹ cinderella گفته است: جایی هست که جز تو هیچ کس نمی تواند آن را پر کند. کاری هست که جز تو هیچ کس قادر به انجامش نیست. .. . تو اون سیندی همیشگی نیستی بدون شک !! 2 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در ۶ شهریور، ۱۳۸۹ آرش... گفته است: .. . تو اون سیندی همیشگی نیستی بدون شک !! :TAEL_SmileyCente:حالا کجاشو دیدی!!! :TAEL_SmileyCente: 1 لینک به دیدگاه
rahele_s 6472 اشتراک گذاری ارسال شده در ۶ شهریور، ۱۳۸۹ مثل همیشه عالی بود بابا جوووووووووووووووووووووونم من بهت افتخار میکنم 3 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در ۸ شهریور، ۱۳۸۹ من پرنده ای هستم که هر صبح به پنجره تو نُک میزنم همدم و همراهی که تو نمی توانی بشناسی. شکوفه هایی که سیاهی و تاریکی نابینا را روشنی می بخشد. من ستیغ کهکشان ها بر فراز جنگل ها هستم، از نوع درخشنده اش. صدای ناقوس از برج های کلیسا اندیشه ای که در نیمه روز ، ناگهان به ذهنت خطور می کند و تورا از شادمانی بی نظیری سرشار می سازد. من کسی هستم که از گذشته دور به او عشق می ورزی من در تمام طول روز در کنارت گام برداشتم و صمیمانه به تو نگریستم و دهانم را روی قلبت گذاردم و تو این را نمی دانی... من بازوی سوم تو و سایه دوم تو هستم، سایه سفید تو که احساسی نسبت به آن نداری و او هرگز نمی تواند تورا فراموش کند. 8 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در ۸ شهریور، ۱۳۸۹ غزلی برای درخت تو قامت بلند تمنای ای درخت همواره خفته است در آغوشت آسمان بالایی ای درخت دستت پر از ستاره و جانت پر از لهار زیبایی ای درخت وقتی که بادها در برگهای در هم تو لانه می کنند وقتی که بادها گیسوی سبزفام تو را شانه می کنند غوغایی ای درخت وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است در بزم سرد او خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت در زیر پای تو اینجا شب است و شب زدگانی که چشمشان صبحی ندیده است تو روز را کجا خورشید را کجا در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت چ.ن هراز رشته تو با جان خاکیان پیوند می کنی پروا مکن ز رعد پروا مکن ز برق که بر جایی ای درخت سر برکش ای رمیده که همچون امید ما با مایی این یگانه و تنهایی ای درخت 7 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در ۱۴ خرداد، ۱۳۹۲ خدایا این لذت رو از ما نگیر یا بهتر بگم نذار با کارهای احمقانه،این لذت رو از خودمون بگیریم 1 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در ۳۰ تیر، ۱۳۹۳ لذت بردم از خوندن حرفای بچه ها... لذتی بزرگ و آروم...:icon_gol: ممنونم. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده