رفتن به مطلب

شعرهای لعنتی ...!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

تو

یک عذرخواهی به بالش من بدهکاری!

بس که هر شب

چنگ میزنم نبودنت را...

 

بهناز باغساز

  • Like 9
  • 3 هفته بعد...
  • پاسخ 353
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

منت نگذار بر سَرِ واژه هایِ من...

 

تا عُمر دارم بر این قَسَم می مانم...

 

لعنتش نمی کنم...فارغ از آن که لیاقتش باشد یا نه...

 

من دل خوشم...به اندک خاطرات خوبمان...

 

همین مرا بَس...

 

نمی خواهم به جُرمِ نبودنش...خودم را عمری، لعنت فِرست کنم!:icon_redface:

  • Like 8
  • 2 ماه بعد...
ارسال شده در

ميکوشـــم غصه هايــم را غـــرق کنـم

 

ولي لعنتي ها ياد گرفته اند

 

شنــــا ميکنــند...

 

/

  • Like 7
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

خامِ خاطرات گذشته شدم...

 

وقتی که تو لعنت می کردی حسودان به عشقمان را...

 

و حال...من بی تو باید به فرجام حسادت ها بشینم..

  • Like 4
  • 5 ماه بعد...
ارسال شده در

خوف دارم از لعنت روزگار..با اینکه به پشیزی نمی ارزد او...

 

اما لعنتش.. نفرین لحظه ها می شود..وقتی رو دورِ بد بیاری بیافتاد...

  • Like 5
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

غمی هست

در حکایتِ آن لیوان

که رَد رُژی بر دهانه‌اش دارد

که به آن اشاره می‌کنند و

به چِندِش پسَش می‌دهند به پیشخدمت

 

مثل حکایتِ آن دخترِ لب‌شِکری

که کسی نمی‌خواهد

لب‌هایش را ببوسد

 

راجرمگاف

برگردان: محمدرضا فرزاد

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

از بخت یاری ماست شاید،

که آنچه که می خواهیم

یا به دست نمی آید

یا از دست می گریزد.

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

این شعر های لعنتی همگی بروند به جهنم

که هیچ کدامشان تو را به من برنمیگرداند

همه این شعرها بروند به جهنم

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

تو در غرب خوابیده ای

من در شرق بیدار

فاصله مان را فقط مدارها می فهمند

اما این توپ سرگردان

آنقدرها که می گویند بزرگ نیست

کافی ست،

نقشه را از وسط تا کنیم

تا به هم برسیم !

  • Like 3
  • 9 ماه بعد...
ارسال شده در

بهار بی‌تو

بهار نیست

 

بهار بی تو

سرآغاز ناچاری ـست ...

  • Like 4
  • 8 ماه بعد...
ارسال شده در

مازادِ دل...شیر در کیسه نیست تا سَر شیر شود!

 

مازادِ دل..عشق است...که سَر گیر می شود!

 

سرگیری، عالم سیاهِ لعنت هاست...لعنت به انکه تا دیروز کنارت بود...:icon_redface:

  • Like 1
  • 7 ماه بعد...
ارسال شده در

بخت بد، تاس لعنتی، جُفت یک آمد...

 

من جُفت شیش می خواستم برای رَهایی از این چاه خود خواسته!:icon_redface:

  • Like 3
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

دل بسته ام به پاییز

 

 

شاید...

 

 

دوباره

 

 

سر ِ مهر بیایی ...!

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

دوباره پاییز...

 

سوز به تنِ من...رها شدن موی برای تو...

 

دوباره پاییز...

 

لُخت شدن درخت خاطرات برای من...

 

خش خش برگ هاش زیر پای تو...

 

دوباره پاییز...

 

فصل خاطرات لعنتی!

%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%B2..gif


×
×
  • اضافه کردن...