رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

استاد حسین سرکوب (سروش ِ راد)

 

 

hosein%20sarkoob.gif

 

زندگی نامه استاد از زبان خودشان:

 

درشهريور ماه هزارو سيصدو سي وچهار در اصفهان به دنيا آمدم از دوران كودكي با گوش دادن به راديو چوبي هاي قديمي موسيقي زيبا و دلنشين ايراني را دنبال ميكردم !! در دلم آرزو داشتم روزي فرا رسد كه از موسيقي سرزمينم ايران توشه اي داشته باشم اما افسوس عمري گذشت و از اين درياي بيكران قطره اي به ما نرسيد .. درسال ۱۳۶۵ موقعيتي پيش آمد و براي مدت كوتاهي در كلاسي كه درصدا و سيماي اصفهان بدين منظورتشكيل شده بود شركت كردم اما چون برايم راضي كننده نبود آن كلاس را رها كرده و به هنرستان موسيقي اصفهان رفتم و با جناب نجفي رديف هاي آواز شيوه تهران را كار كردم . در سال ۱۳۶۹ به محضر پر از مهر و صفاي استاد عباس كاظمي راه پيدا كردم و تا فروردين سال ۱۳۸۱ كه به رحمت خدا رفتند از محضر شان كسب فيض نمودم. استاد در سال ۱۳۷۲ وظيفه تدريس را بعهده ي بنده ي ناتوان گذاشتند چند سال در حوزه هنري اصفهان مشغول به خدمت و تدريس بودم .

 

در سال ۱۳۷۷پس از اين كه دوره هاي آواز را با مرحوم استاد طي كردم با صلاح ديد و اجازه ي ايشان براي عرضه اين ميراث فرهنگي پر بهاي موسيقي ايران و سپردن آن به دست علاقه مندان به تهران كوچ كردم ! در بدو ورودم به تهران به ديدار استاد علي تجويدي كه از قديم به ايشان و آهنگ هايشان علاقه ي زيادي داشتم رفتم . اين مرد خوش قلب و رئوف پس از جلساتي كه پيرامون مسائل موسيقي و آواز داشتيم تقاضاي ديدار استاد را نمودند و بلاخره در نهم اردیبهشت سال ۱۳۷۹ اين ملاقات صورت گرفت و اين دو استاد بزرگ در كنارهم قرارگرفتند و....در طول ده يازده سال كه در خدمت مرحوم استاد كاظمي و سه چهار سالي كه از محضر مرحوم استاد تجويدي كسب فيض نمودم خاطرات تلخ و شيرين زياد ي برايم مانده كه انشالله اگر عمري باقي بود نقل خواهم كرد . در زمينه ي عكاسي هنري طراحي و نقاشي و خوشنويسي نيز تجاربي كسب كرده ام كه حاصلش چندين تابلو نيمه كاره است..! تا حدودي با ساز عرفاني ني نيز آشنايي دارم و از آن براي تفهيم بيشتر رديف هاي آواز به هنر جويان كمك مي گيرم و به طور معمول هنگام تدريس از آن استفاده مي كنم . در تهران اجرا هاي متعددي براي هنرجويانم به روي صحنه بردم كه مورد پسند مردم عزيزمان قرار گرفت و خود نيز به اصرار دوستان به مناسبت هاي مختلف روي صحنه رفتم . در سال ۱۳۸۳ به عنوان كارشناس برنامه نيستان به راديو دعوت شدم و مختصري درباره ي رديف هاي آواز مكتب اصفهان و مرحوم استاد عباس كاظمي صحبت كردم كه موافق طبع گرم شنودگان اهل موسيقي قرار گرفت . ناگفته نماند در سال ۱۳۸۶ نیز مصاحبه ی مفصل و مکتوبی نیز توسط یکی از مقاله نویسان قدرتمند و اهل موسیقی انجام و برای مجله ی هنر موسیقی ارسال شده بود که یک هفته قبل از چاپ در نشریه مفقود شد !!!!!!!

 

كتاب دوره ي اول رديف هاي آواز مكتب را با كمك جناب آقاي اسماعيلي به تحرير رسانديم كه انشالله بزودي عرضه خواهد شد اينك نيز مشغول آماده سازي ديوان اشعار استاد هستم كه به ياري خدا در سال آينده زير چاپ خواهد رفت . به لطف خداوند متعال كه توفيق خدمت را به حقيري چون من عنايت فرمود در طول اين سال ها هنرجویان خوبی در آواز مكتب اصفهان چه درشهر اصفهان و چه در تهران و چه قزوين پرورش داده ام كه با توفيق الهي بزودي به صحنه خواهند آمد و در نهايت بدين سبب آينده ي رديف آواز مكتب اصفهان و يا بهتر است بگويم آواز اصيل ايران تضمين گرديده است . در خاتمه اميدوارم به عنوان يك ايراني هموطن خدمتي هر چند ناچيز براي موسيقي كشورم انجام داده باشم . اطمينان دارم كه تا جان در بدن دارم در اين راه كوشش خواهم كرد .

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 55
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

4711gubp7asx59j8ohrv.jpg

 

روح الله خالقی در سال 1285 در شهرستان کرمان متولد شد و از شاگردان ممتاز و بزرگ استاد علینقی وزیری بود. وی یکی از مفاخر موسیقی ملی ایران بود، بهترین سالهای زندگی خود را صرف پیشرفت موسیقی ملی ایران و تعلیم و تعلم هنرجویان در راه این هنر ارزنده و آسمانی و ظریف کرد. وی خود شناختی کامل و همه جانبه در موسیقی ایرانی و فرنگی داشت.

 

آثار متعددی، شامل متدها و دستورهای علمی برای تدریس موسیقی ملی، قطعات ارکستری، قطعات آواز، اتودها، آثار ساده برای مدارس، کتابها و نوشته ها و رسالات علمی از جمله: "نظری به موسیقی" و "سرگذشت موسیقی ایران" در دو جلد و غیره... از او بجای مانده که دارای ارزشی گرانبها و پربار می باشند.

 

آهنگ ها و دیگر آثار استاد خالقی بالغ بر یکصد آهنگ می باشد که همگی آنها تم ایرانی دارند و اصالت موسیقی ایرانی کاملاً در آنها رعایت گردیده است. از جمله: "آمدی حالا چرا" با شعر استاد شهریار و دو ترانه بختیاری و آهنگهای ور ساقی، نوای عروس، رقص چی بی، آه سحر، سرود آذر آبادگان، سرود اصفهان، قوچانی، بهار عشق، مستی عاشقان، شب جوانی و شب من، و می ناب که یکی دیگر از آثار خوب و به یاد ماندنی این استاد کم نظیر فرهنگ صوتی ایران است.

 

زنده یاد روح الله خالقی، از سن شانزده سالگی به خدمت شادروان کلنل وزیری درآمد و مدت چهل و سه سال در خدمت استاد بود و کلیه کارهای خود را در امور موسیقی زیر نظر ایشان انجام میداد. ایشان به قدری به استاد خود عشق می ورزید که جلد دوم کتاب "سرگذشت موسیقی ایران" را اختصاص به استاد بزرگوار خود داد.

 

سرودهای دلنشین و جاودانی مثل سرود "ای ایران" با شعر زیبای دکتر حسین گل گلاب و برنامه های جالب و متنوع "گل ها" وجود دارد که نشان دهنده دانش موسیقی و ذوق هنری این هنرمند بی نظیر ایران است.

 

استاد روح الله خالقی، علاوه بر ریاست هنرستان موسیقی ملی، تا هنگام فوت رهبری ارکستر "گل ها" و عضویت شورای موسیقی رادیو ایران را به عهده داشت. سالها نیز سرپرستی ارکسترهای شماره یک و دو رادیو به عهده او بود و برنامه جالب و به یاد ماندنی "یادی از هنرمندان" را که از بزرگان موسیقی و هنرمندان ارزنده و فقید یاد میکرد از دیگر کارها و آثار برجسته او می باشد. یکی دیگر از آثار و خدمات بزرگ این ابرمرد موسیقی ایران، برنامه "ساز و سخن" بود که در آن مطالبی راهگشا و آموزنده درباره موسیقی برای اهل این فن داشت.

 

استاد روح الله خالقی، سالها از بیماری سرطان معده رنج می برد و پس از یک عمل جراحی معده تا حدودی بهبودی حاصل کرد. پس از بهبودی با شوق و فعالیت هر چه تمامتر به کار موسیقی پرداخت و هیچگاه در تمام مدت بیست و چهار ساعت شبانه روز، جز چند ساعتی جهت استراحت بقیه را به کار ساختن آهنگها و نواهای دل انگیز، جسم بیمار خود را تسکین میداد. ولی پس از چندی بیماری و درد او را راهی سفر اتریش کرد و در بیمارستان شهر سالزبورگ بستری شد و دوباره مورد عمل جراحی قرار گرفت. اما متأسفانه دو روز بعد از عمل در شبانگاه بیست و یکم آبان ماه سال 1344 خورشیدی دار فانی را وداع گفت و موسیقی ایران و دوستدارانش را در اندوه و ماتم بسیار باقی گذاشت.

 

از زنده یاد استاد روح الله خالقی دو فرزند دختر و پسر به یادگار ماند که دختر راه پدر را در پیش گرفت و خود موسیقیدانی بزرگ و فخر آفرین گردید.

روح الله خالقی، مردی بود با تقوی و با ایمان که بعد از خداوند و ائمه اطهار (ع)، تمام ذرات وجودش مملو از عشق به ایران و ایرانی بود و برای سربلندی وطنش ایران و به زیستی مردم این سرزمین همیشه به درگاه حضرت اهدیت دعا می کرد و آرزومند سعادت ایرانیان بود. سرود زیبا و جاودان "ای ایران، ای مرز پر گهر" وی نمونه بارز این ایران دوستی او می باشد.

زنده یاد استاد روح الله خالقی، هیچگاه نمی میرد و همواره یادش در خاطر مردم ایران و ایران دوستان و در تاریخ موسیقی و هنر ایران برای همیشه جاودان خواهد ماند، چه وی زندگانی بارور و پر بار فرهنگی و هنری داشت.

شادروان روح الله خالقی، یکی از بزرگمردان تاریخ موسیقی کشور است که خدمات بزرگ و شایان توجه او هیچگاه فراموش نخواهد شد و نامش در تاریخ موسیقی ایران جاودانه خواهد ماند.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

5nvxv96ld6vqgqiawvq.jpg

 

استاد علی اصغر بهاری به سال 1284 در ناحیه بازار عباس آباد تهران متولدشد . پدرش محمد تقی خان ،( آن زمان هنوز فامیل رسم نبود ) وی را تحت تعلیم مستقیم خود قرار داد و به او طرز نواختن كمانچه را آموخت ولی پس از سه سال به وی گفت : از این به بعد باید به نواختن كمانچه دایی هایت گوش فرا دهی و طرز نواختن آنها را بیاموزی .

 

علی اصغر سه دایی داشت به نامهای : اكبر ، رضا و حسن كه هر سه از نوازندگان خوب و بنام كمانچه بودند و در اركستر بزرگ بیست و چهار نفری كه آقا ناظم ، پدر مرتضی خان محجوبی ترتیب داده بود شركت می كردند سایر اعضای این اركستر . نوازندگان و خوانندگانی نظیر : درویش خان ، حسین خان اسماعیل زاده ، طاهرزاده ، اقبال السلطان و غیره بودند واین نشانگر آنست كه همكاری كردن در یك اركستر با اساتید موسیقی وقت حتما مهارت و تبحر می خواست .

 

علی اصغر بهاری، از دایی های خود چیزهایی را كه باید بیاموزد آموخت تا اینكه در هجده سالگی همراه با اركستر ابراهیم خان منصوری در كنسرتی كه در یك سالن بر پا شده بود شركت می كند و از همین جا آوازه شهرت بهاری به گوش موسیقی دانان می رسد و او را بنام نوازنده خوب و آگاه به نواختن گوشه هایی ایرانی می پذیرند .بهاری پس از چندی در مشهد كلاس موسیقی جهت تعلیم می گشاید و یك سال هم با حبیب سماعی استاد سنتور كار می كند و شاگرد تعلیم می دهند و بعدا به تهران می آید و توسط استاد روح الله خالقی به مدرسه موسیقی جهت تعلیم دعوت می شود و در هنرستان شروع به همكاری می نماید .وی با همكاری با مركز حففظ و اشاعه موسیقی ایران ، شاگردان خوبی را تربیت كرد كه هر كدام هم اكنون یكی از بهترین كمانچه كش های كشور می باشند . اصغر بهاری مردی است صادق و خوشرو و بی تكبر و خلاصه استاد و هنرمندی بود که از هر جهت والامقام و برای آموختن به شاگردان خود از هیچ كوشش و از خود گذشتگی دریغ نمی کرد.

در سال 1332 به رادیو دعوت می شود و در اركستر های مختلف كه استادانی نظیر : صبا ، عبادی ، حسین تهرانی و غیره شركت داشتند ، همكاری می كند . علی اصغر بهاری ، مدتی نیز در دانشگاه تهران به تعلیم هنر آموزان می پردازد و اولین هنرمندی است كه در تلویزیون تكنوازی كرد و مدت هشت بار به دعوت دولتهای فرانسه ، بلژیك و آلمان جهت اشاعه و شناساندن موسیقی ملی و این ساز اصیل ایرانی ، به آن ممالك مسافرت كرد . علی اصغر بهاری ، یكی از اساتید و بهترین كمانچه كش های ادوار موسیقی سنتی و نوین ایران بشمار می رفت.

 

استاد بهاری و ساز کمانچه

 

برخی از سازهای قدیمی و سنتی موسیقی ایران، در یکصد سال گذشته از رواج و رونق افتاده و یکی دو تا از آنها حتی متروک مانده اند. نفوذ و تأثیر فرهنگ مغرب زمین در ایران اگرچه سبب آگاهی های ارزشمند جامعه از دانش و هنر امروز شده است ولی به هر حال در بعضی موارد به سود سنت های فرهنگی و هنری ما عمل نکرده است.ورود بسیاری از سازهای اروپایی که از امکانات فنی گسترده ای برخوردارند در آغاز، برخی از سازهای سنتی مارا در سایه قرار داد.

 

فلوت جای نی را گرفت، قره نی و ترومپت به جای سرنا و کرنا نشست و ویولن جانشین کمانچه شد. بدیهی است که امکانات فنی و توانایی های صوتی فلوت و ترومپت و ویولن بسیار بیشتر از نی و سرنا و کمانچه بود و جاذبه های بسیار در میان هنرجویان و علاقمندان به موسیقی به وجود می آورد.ولی این نکته از نظرها پنهان مانده بود که ویژگی های موسیقی سنتی ما با همان خصوصیات صوتی سازهای خودمان سازگارتر است. دست کم باید اندیشیده می شد که اگر ویولن و فلوت نیز فی المثل توانایی انطباق با نیازمندیهای موسیقی ملی را دارند، نباید ولی جای سازهای سنتی چون نی و کمانچه را تنگ کنند.

 

به هر تقدیر چنین شد و در این میان کمانچه بیش از سازهای دیگر مورد بی مهری قرار گرفت. با ورود ویولن، تقریباً تمامی کمانچه کشان به این ساز پرجاذبه تازه وارد، روی آوردند و کامنچه را به کناری نهادند، بی آنکه ویولن را نیز آنگونه که باید به کار گیرند. همان شیوه قدیمی کمانچه کشی را روی ویولن پیاده کردند. تنها تفاوت آن بود که کمانچه را عمودی بر زمین تکیه می دادند و ویولن را افقی، زیر چانه می گذاشتند!نامگذاری ناصرالدین شاه بر روی ویولن، که آن را "کمانچه فرنگی" نامیده، چندان دور از واقعیت زمانه نبوده است! این وضعیت البته دوام نیاورد. با ظهور "ابولحسن صبا" در جامعه موسیقی ایران، ویولن، شیوه نواختن ویژه خود را پیدا کرد. یعنی در واقع "ویولن با هویت ایرانی" به دنیا آمد. کمانچه نیز نوازنده برجسته ای چون "علی اصغر بهاری" پیدا کرد که اگرچه او نیز زمان کوتاهی به ویولن روی آورد، ولی به زودی آن را به کناری نهاد و سال های دراز، تا پایان عمر، به شیوه مرسوم سنتی کمان را بر کمانچه کشید، شاگردان بسیار پرورش داد و از نو بر رونق و رواج کمانچه افزود. بهاری اگر زنده مانده بود، هم اینک صد ساله می بود ولی او در بیستم خرداد ماه 1374 چشم از جهان فروبست.

استاد بهاری به گفته خودش، در هجده سالگی دیگر به مرز مهارت رسیده بود و می توانست در محافل و کنسرت ها، هنرنمایی کند.همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، علی اصغر جوان نیز مجذوب ساز تازه وارد ویولن شد و بیست و پنج ساله بود که نواختن آن را نیز فرا گرفت.علی اصغر بهاری از سال ۱۳۳۲، از سوی "جواد معروفی" که برنامه های موسیقی رادیو را زیر نظر داشت به همکاری با این سازمان دعوت شد.

 

vvjagc5qujv6h3w3mjj7.jpg

بهاری که می دید روز به روز بر شمار نوازندگان ویولن افزوده می شود و حدود سی چهل سال می شود که کمانچه متروک افتاده است، اندیشید که بهتر است به جای ویولن، به تیمار کمانچه سنتی بپردازد. معروفی نیز این اندیشه را پسندید و نوای زیبای کمانچه بهاری، برای نخستین بار از رادیو پخش شد.

 

 

از آن پس بهاری نیز چون هنرمندان برجسته دیگر، ابولحسن صبا و مرتضی محجوبی و حسن کسایی و احمد عبادی و رضا ورزنده، از تکنوازان ثابت قدم رادیو به شمار آمد.بهاری خود در مورد نخستین برنامه تکنوازی خود در رادیو و بازتاب آن گفته است: "همان روز اول که من کمانچه زدم، ناگهان برنامه شهرت فوق العاده ای پیدا کرد. حتی خود من تصور آن را نمی کردم که این ساز فراموش شده، آنقدر طالب داشته باشد. از همه جا به سراغ من آمدند. موسیقی دان هایی هم که قبلاً مرا نمی شناختند، با من آشنا شدند و مرا به ادامه کار با کمانچه تشویق کردند... ."

کمانچه، در همه جا

 

چندی بعد، "روح الله خالقی" رئیس هنرستان عالی موسیقی، از علی اصغر بهاری خواست که کلاسی برای کمانچه را در هنرستان اداره کند و از آن گذشته با ارکستر سازهای ملی به همکاری بپردازد.برخی از شاگردان پیشرفته ویولن، به توصیه خالقی، در کلاس کمانچه بهاری به شاگردی نشستند و بعدها خود به نواختن کمانچه در ارکسترها پرداختند.رفته رفته شهرت بهاری فراگیرتر شد و بیشتر مراکز آموزشی موسیقی برای کمانچه او نیز کلاسی بنیاد کردند از جمله می توان از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی وابسته به سازمان رادیو تلویزیون ایران و بخش موسیقی دانشکده هنرهای زیبا، در دانشگاه تهران یاد کرد. در مرکز حفظ و اشاعه بهاری، علاوه بر تدریس، ردیف کمانچه را نیز به تمامی نواخته و به ضبط درآورده است. علی اصغر بهاری در سال های پیش از انقلاب، به دعوت مراجع فرهنگی بین المللی سفرهای متعددی به کشورهای آسیایی و اروپایی داشت. او در این سفرها علاوه بر شرکت در کنسرت های موسیقی ملی، نواخته های خود را به بنگاه های ضبط صفحه سپرد. برخی از صفحات موسیقی سنتی ایران که از سوی یونسکو، انتشار یافته، نواخته های کمانچه بهاری را نیز در خود دارد.

 

 

حضور علی اصغر بهاری در جامعه موسیقی ایران گذشته از جاذبه هایی که در اجرای موسیقی سنتی پدید آورده، تاثیری دراز مدت و مستمر نیز در جامعه بر جای نهاده است: از نو سربرآوردن کمانچه و رواج و رونق آن در ایران پس از انقلاب. اینک کمتر گروه سنتی موسیقی را می توان یافت که کمانچه در آن نباشد. این بار البته رغبت غمیادانه به کمانچه، می توانست سرنوشت پیشین کمانچه را برای ویولن رقم بزند. ولی خوشبختانه، پایداری و شکیبایی ویولن نوازان برجسته ایرانی، با همه راهبندان هایی که پیش روی خود دارند، این ساز را همچنان سرپا نگاه داشته است.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

استاد نایب اسد الله اصفهانی

 

nayeb.jpg

 

نایب اسدالله اصفهانی (ملقب به خداوندگار نی): این استاد از موسیقیدانان معروف و از نوازندگان برجسته نی در ایران بوده است. او دارای گوشی حساس، انگشتانی چابک و قریحه و استعدادی کم نظیر بود. تا قبل از استاد نایب اسدالله اصفهانی، نی را به شیوه نوازندگی با لب (به اصطلاح عامیانه، چوپانی) می نواختند و استاد نایب اسدالله اولین کسی بود که شیوه اجرای نی را به شیوه امروز یعنی گذاشتن نی در بین دندان های پیشین نوازنده اجرا کرده است و پس از او شاگردان ایشان به راه او در این شیوه ادامه دادند.

 

نایب اسدالله (خداوندگار نی)، نی نوازی بود که در سفر ناصرالدین شاه به انگلستان با او همراه بود و برای ملکه وقت نی نواخت. ملکه در میان حضار گفت: « باید اعتراف کرد این مرد ایرانی با چوبی خشک که بیش از چند سوراخ در آن دیده نمی شود، چنان غوغایی کرد که تمامی سازهای پیشرفته امروزی را منهدم ساخت !»

 

جمله معروف او را حتما شنیده اید: « من نی را از آغل گوسفندان به دربار پادشاه بردم.» نایب ردیف ها و گام های گمشده موسیقی را پیدا کرد.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد مهدی نوایی

mahdi%20navaii.jpg

 

استاد مهدی نوایی، بزرگترین و بهترین شاگرد نایب اسدالله اصفهانی بود. از آثار وی چند تک نوازی و چند همنوازی با آواز پروانه و سه تار عبدالله دادور (قوام السلطان) را می توان نام برد. او در سال ۱۲۸۵ در اصفهان به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۶ دار فانی را وداع گفت. از بزرگترین شاگردان وی استاد حسن کسایی و استاد حسین یاوری بودند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

● قشنگ کامکار

قشنگ کامکار سال ۱۳۳۲ در سنندج متولد شد.

در سنین خردسالی فراگیری ویلن را نزد پدرش استاد حسن کامکار آغاز کرد و در همان سال ها با مهارت، قطعات استــاد صبـا را می نواخت. قشنگ در گروه موسیقی پدر، علاوه بر نوازندگی ویلن به خوانندگی هم مشغول شد.

وی پس از سفر به تهران به فراگیری سه تار روی آورد و نزد چند تن از اساتید موسیقی ایران از جمله سعید هرمزی، محمد رضا لطفی و حسین علیزاده به یادگیری این ساز همت گمارد و نوازندگی سه تار را با جدیت بیشتری ادامه داد.

 

قشنگ نخستین بانویی ست که پس از انقلاب به روی صحنه رفته و در تالار وحدت به همراه گروه کامکارها به اجرای کنسرت پرداخته است. این حضور که پس از یک دوران وقفۀ کوتاه شکل گرفته بود، به صورت نقطۀ عطفی درآمد و تا حدودی مقدمات نقش آفرینی گستردۀ بانوان اهل موسیقی کشور را بر روی صحنه ها پدید آورد.

قشنگ کامکار همراه با خانم سیما بینا کنسرت های متعددی را برای بانوان در خارج از کشور اجرا کرد. او اکنون درچندین آموزشگاه موسیقی، به تربیت نوازندگان سـه تار مشغول است و در گروه کامکارها به نوازندگی می پردازد.

 

● ارژنگ کامکار

ارژنگ کامکار سال ۱۳۳۵ در سنندج به دنیا آمد. از دوران کودکی علاقه وافری به هنر نقاشی و نوازندگی تنبک پیدا کرد. او در زمانی که گروه کامکارها به تدریج شکل می گرفت به عنوان نوازنده تنبک، ارکستر فرهنگ و هنر سنندج را همراهی می کرد.

ارژنگ در سال ۱۳۵۵عازم تهران شد و در کنار فراگیری دروسی در زمینه موسیقی، به تکمیل و یادگیری تکنیک های تنبک نوازی پرداخت.

او در سال۱۳۵۷ به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران راه یافت و به تحصیل رشته نقاشی مشغول شد. او علاوه بر آموزش موسیقی و نقاشی، همراه گروه های شیدا و عارف کنسرت های متعددی را اجرا کرد که اغلب به صورت آلبوم منتشر شده اند.در حال حاضر نیز یکی از اعضای گروه کامکار ها به شمار می آید.

ارژنگ کامکار نمایشگاه های انفرادی متعددی از آثار نقاشی خود برپا کرده است که مهم ترین آن ها در سال ۱۳۷۰و ۱۳۷۶در گالری سیحون بود که استقبال چشمگیری از آن شد.

ارژنگ در سال ۱۳۸۳، کتاب "۶۰ قطعه برای تنبک" را منتشر کرد که گوشه ای از تجربیات او طی سالهای گذشته را نشان می دهد.

او همچنین ۱۵ سال است که در آموزشگاه کامکارها به تدریس تنبک نوازی مشغول است و نوازندگان چیره دستی را تربیت کرده است.

 

● پشنگ کامکار

پشنگ کامکار سال ۱۳۳۰ در سنندج متولد شد و از ۱۲ سالگی همانند خواهر و برادران دیگرش موسیقی را نزد پدر آموخت.

پشنگ کامکارآموزش سنتور رااز سال ۱۳۴۵ در مرکز فرهنگ و هنر سنندج آغاز کرد و به مدت پنج سال با مرکز رادیوی سنندج همکاری خود را ادامه داد. پس از این دوران به تهران سفر کرد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به اخذ درجه لیسانس موسیقی نایل شد.

او همچنین در آزمون تکنوازی سنتور کانون باربد، که توسط نور علی خان برومند تأسیس شده بود شرکت کرد و به مقام نخست دست یافت. در سال ۱۳۸۴ نیز به مقام درجه یک هنری توسط شورای ارزشیابی هنرمندان نائل شد. او هم اکنون در گروه موسیقی کامکارها فعالیت مستمر خود را ادامه می دهد.

پشنگ کامکار یکی از بنیان گذاران گروه شیداست. ازجمله آثار او می توان به سه نوازی و تکنوازی سنتور، گلگشت، به یاد صبا، بارانه(تکنوازی)، فراق، تکنوازی سنتور در ماهور و راست پنجگاه و همچنین گل به دامن اشاره کرد.

او آثار مکتوبی چون شیوۀ سنتور نوازی، ردیف میرزا عبدالله برای سنتور، موج، گلنار، یادگاران، سپیده و هزاردستان را به دست انتشار سپرده است.

پشنگ در کنار تدریس های خصوصی به تدریس در دانشکدۀ هنر و معماری دانشگاه آزاد و تدریس و عضویت در هیِِات ژوری دانشکدۀ موسیقی کرج نیز مشغول است. سابقه تدریس ساز سنتور این نوازنده به بیش از سی سال می رسد.

 

● بیژن کامکار

بیژن کامکار در سال ۱۳۲۸ در شهر ارومیه چشم به جهان گشود. او نیز همچون دیگر اعضای خانواده نزد پدر به فراگیری موسیقی پرداخت. بیژن با خوانندگی در رادیو سنندج نخستین فعالیت حرفه ای خود را آغاز کرد.

اولین سازی که او برگزید تنبک بود اما او پس از آن به عنوان نوازنده ملودیکا و تار در گروه خانوادگی کامکارها حضور داشت.

بیژن در سال ۱۳۴۸ با استاد محمدرضا لطفی آشنا شد. به گفته خودش این آشنایی نقطه عطفی در زندگی او به شمار می آید چرا که لطفی بعد از پدر نقش به سزایی در آشنایی او با تار و موسیقی ایرانی داشت.

او از نخستین کسانی بود که در مقام نوازنده تنبک به گروه شیدا پیوست اما پس از مدتی با آمدن ارژنگ در گروه او به نوازندگی رباب روی آورد.

چندی بعد فصل تازه ای در زندگی بیژن باز شد. بیژن به پیشنهاد لطفی به نوازندگی دف پرداخت و پس از چندی این ساز خانقاهی را به عرصه اجراهای عمومی برد. استقبال مردم و دستان توانمند بیژن دلیلی بر ادامه حضور پر شور دف در موسیقی سنتی ایرانی شد. تا آن جا که اینک این ساز جزء جدایی ناپذیری از این موسیقی به شمار می آید.

او علاوه بر اجرای کنسرت های متعدد به همراه مطرح ترین گروه های موسیقی در داخل و خارج کشور و شرکت در جشنواره های معتبر جهانی، در مقام آهنگساز، نوازنده و خواننده در بیش از ۱۲۰ آلبوم حضور داشته و ساخت موسیقی نزدیک به ۲۰ برنامه تلویزیونی، سریال و فیلم را در کارنامه خود جای داده است.

از میان این آثار می توان به شلیره، گل صد برگ، دف و نی، دف و رباب، افسانه تنبور و...اشاره کرد.

 

 

553200_357521040960102_687074724_n.jpg

  • Like 9
لینک به دیدگاه

استاد حسین یاوری

 

hosein%20yavari.jpg

یاوری نی نواز نابینایی بود که بنا به روایت هم عصرانش بیش از هر نوازنده دیگری در کار یافتن و ضبط گوشه های موسیقی ایرانی تلاش کرد، اما به سبب فضایل اخلاقی خاصی که داشت، نه تنها مانع از ظبط صدای سازش می شد، بلکه به دشواری نیز دانسته های خود را به دیگران می آموخت. با مرگ او در نخستین سال های بعد از انقلاب گنجینه ای از دانش و موسیقی نیز به خاک رفت. او در تمام عمر در فقر، در اتاقی محقر در باغی نیمه ویران در حاشیه زاینده رود اصفهان زندگی می کرد و شاید شفاف ترین صدای ضبط شده ساز او مربوط به فیلم مستندی باشد که خسرو سینایی در سال های دهه ۵۰ درباره او ساخته است. استاد حسین یاوری در سال ۱۲۸۵ در خانواده ای فقیر متولد شد. در کودکی پدرش را از دست داد. روز ها کار می کرد و عصر و شب به درس و تمرین می پرداخت.

مرحوم حسین احمدیان ملقب به یاوری فرزند عباس به سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در خطه زنده رود اصفهان چشم به جهان باز کرد. در سن ۱۴ سالگی پدر را از دست داد و به ناچار تحت سرپرستی مادر قرار گرفت. استاد یاور در کوچکی شاگرد چاقو سازی در اصفهان بود. یک روز صدای نی چوپانی را می شنود و پیش چوپان می رود ، نی چوپان را می گیرد و در مواقع بیکاری در مغازه نی میزد. تا اینکه روزی نایب اسدالله از آنجا عبور می کند و صدای نی یاوری را می شنود ، نی را از وی گرفته و یک قطعه در آواز دشتی می زند که استاد یاور همیشه از آن صدای ملکوتی یاد می کردند و بعد یاور را نزد شاگرد خود مهدی نوایی جهت فراگیری نی می فرستد و اين استاد و شاگردى تا پايان عمر استاد نوايى ادامه داشت.

شاگردان استاد یاوری: ۱ - استاد عباس غازی ۲ - استاد عباس کاظمی ۳ - استاد هنرمند ۴ - جناب آقای شیخ صراف و ... بودند.

استاد تاج اصفهانی درباره یاوری می گوید: « ياورى استاد است و رديف ها و گوشه هاى بسيارى را بلد است ولى خيلى باهوش است و آنچه مى داند براى همه نمى گويد مگر براى اهل معرفت.»

یاوری معتقد بود كه موسيقى از «فارس» شروع مى شود، در «اصفهان» تكوين مى يابد و در «تهران» خراب مى شود !!!

 

بار ها مى گفت موسيقى ما ۲۴ دستگاه بود و هر كدام را در ساعت خودش مى نواختند تا اثر گذار باشد و ۲۴ بيت براى اين ۲۴ دستگاه مى خواند.

 

 

استاد حسین یاوری - در آخرین سال های عمر خویش

 

استاد نور علی برومند زمانی نزد استاد حسین یاوری در اصفهان آمده بودند و از دقت استاد یاوری در اجرای فواصل و ریزه کاری های موسیقی بسیار تعریف می کردند. استاد یاور دارای استعداد و هوش و حافظه ای قوی و استثنایی بود و در حفظ و ترویج موسیقی همواره کوشا بود و در اثر زحمات شبانه روزی ، بیش از ۴۸۶ گوشه و مقام در دستگاه های مختلف و آوازهای ایرانی را به طور کامل از بر داشت. استاد یاوری تا پایان عمر همسر اختیار نکرد و در اواخر عمر به علت عناد و دشمنی در یکی از شهرهای ایران او را مسموم کردند و در غذای او جیوه ریختند و در نتیجه او نابینا شد.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دیروز داشتم یه مطلبی درباره حمیرا میخوندم که به عنوان یکی از سبک سازا وکسی که تو موسیقی سنتی تو دوره خودش تاثیر ویژه ای گذاشته ازش اسم برده بود و اینکه زیر نظر قمرملوک وزیری و ملوک ضرابی و...دوره های آواز و گذرونده

 

در آخر هم نوشته بود که صداش قابلیت سوپرانو از اوج تا فرود رو داره (که جز کمیاب ترین قابلیت های صداست)مطلبش و در اولین فرصت اینجا میذارم....برام جالب بود ....(البته بعد از بیوگرافی اساتید)

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد جواد معروفی

 

javad%20maroofi.jpg

 

سال هـزار و دويست و نود و يك در تهران چشم بر جهان گشود. مادرش "عـذرا" و پدرش "موسی معـروفی" از شاگردان برگزیده درویش خان و از موسيقی دانان بزرگ دوره خود بود. پنج سال داشت که خواهـرش "نرگس" به دنیا آمد. چند سال بعـد در هـمان دوره کودکی مادرش را از دست داد و در خانواده پدری بزرگ شد.

ابتدا موسيقی را از پدر می آموخت و تار می نواخت و با نواختن ويولن نيز آشنا شد .بعـد از دوره ابتدایی، در چهارده سالگی در دوره ای که وزيری مدير هـنرستان موسيقی بود، به آنجا رفـت و به تحصيل مشغول شد. به پيانو روی آورد و نزد خانم تاتیانا خاراطیان به یادگـیری تکـنیک نوازندگی پیانوی کلاسیک مشغول شد. اتودها و پرلودهای شوپن، سوناتهای موتسارت، بتهوون، شوبرت و فـوگ های باخ را با مهارت می نواخت. در کناد موسیقی کلاسیک، موسیقی ایرانی را هـم ادامه داد و تحصيلات موسيقی را نزد عـلی نقی وزيری کامل کرد.

 

در هجده سالگی با "شـمس زمان" ازدواج کـرد که حاصل این ازدواج چهـار فــرزند بود. "منوچهر" ،" شکوه زمان ( گـیتی )" ، "ژیلا" و "فـرهاد".

 

درسال هـزار و سيصد و دوازده (در بيست و يك سالگی) به دليل استعداد شگـرفـش در موسيقی به استخـدام وزارت فـرهـنگ وقـت در آمد و معـلم موسيقی مدارس تهران شد و به آموزش سلفـژ و ديکته موسيقی در هـنرستان پرداخت. او از سال هـزار و سيصد و نوزده هـم زمان با افـتتاح راديو به اين موسسه پيوست و سال ها تک نواز پيانو بود. از سال هـزار و سيصد و سی و دو به سرپرستی موسيقی راديو منصوب شد و هـمزمان با آن به عـضويت شورای عـالی موسيقی نيز در آمد. معـروفی هـمچنين رهـبر ارکستر شماره يک و رهـبر ارکستر بزرگ گـلها بود. او تنظيم آهنگ های شيدا، عارف، رکن الدين خان و درويش خان و بسياری ديگـر از آهـنگسازان معـروف ايرانی را به عـهـده داشت. خودش می گويد:

"از بدو تاسيس راديو در سال هـزار و سیصد و نوزده در آنجا هـم مشغول شدم. در آن موقع سنی نداشتم ولی هـم نوازنده پيانو بودم و هـم رهـبر ارکستر شماره يک. سال اولی که راديو تاسيس شد، در اولين ارکستر راديو اين نوازنده ها بودند: صبا، حبيب سماعی، حسين تهرانی، مرتضی نی داوود و خود من. بعدها که برنامه گلها تاسيس شد من رهـبر ارکستر آن شدم و نوازنده پيانو و سوليست هـم بودم. برای ارکستر گـلها هـم قطعاتی تنظيم می کردم."

 

او در نواختن پيانو برای موسيقی ايرانی، از روش مشير هـمايون بيشتر از مرتضی محجوبی اقـتباس می کرد. اما شيوه ای ويژه و يکتا داشت که تکـنيک در آن آشکار بود. معـروفی بيش از چهل سال سابقـه فعاليت در زمينه آهـنگسازی دارد. معـروفی و پدرش نخستين کسانی محسوب می شوند که قـطعاتی در دامنه موسيقی ايرانی برای پيانو ساخته و تنظيم کرده اند. اولين قـطعه ای که مـعروفی ساخت "ترانه های خیام" بر اساس رباعـيات خيام بود که در سال هـزار و سيصد و پانزده اجرا شد.

 

از جمله خدمات فـرهـنگی و آموزشی استاد می توان به سال های تدريسش در دانشگاه تهران اشاره كرد. در آن زمان روش ساخت آهـنگ و فرم های اصيل موسيقی را تدريس می كرد. استاد در سال های عـمرش در دانشگاه تهران و هـنرستان موسيقی شاگـردان بسياری تربيت كرد كه خودشان از هـنرمندان به نام كشور هستند. اردشير روحانی، افـليا پرتو، انوشيروان روحانی، پرويز اتابيگی (اتابـكی)، مهين زرين پنجه و ساسان محبی. خودش می گويد:

"سبک من را انوشيروان روحانی، اردشير روحانی، افـليا پرتو، مهين زرين پنجه و ساسان محبی خوب می نوازند. آنها شاگردان خوبـم بوده اند. آنها هم موسيقی ايرانی را می دانند و هـم موسيقی غـربی را. موسيقی ايرانی را وقتی به شاگرد درس می دهـيـم که دست روان داشته باشد و موسيقی کلاسيک را زده باشد. چون موسيقی کلاسيک دست را روان و نت خوانی را قوی می کند. بعدا موسيقی ايرانی به او درس می دهـيـم، چون موسيقی ايرانی تکنيک مفصلی دارد. "

 

جواد معروفی فردی فروتن، خوش مشرب و صمیمی بود. شاید بتوان گفت از جمله کسانی بود که درطول عمرهنری خود سعی وافری درآشتی موسیقی سنتی و غربی داشت.

 

جواد معـروفی در بامداد روز سه شنبه شانزدهـم آذر ماه هـزار و سيصد و هـفـتاد و دو در تهران در گـذشت.

 

آلـبـوم آهـنـگـهـای جـواد مـعـروفـــی

ـ خـوابـهـای طـلائـی

ـ فـانـتـزی ژیلا

ـ رومی

ـ کـوکـو

ـ ساری گـلـین

ـ پـیـش درآمـد اصـفـهـان ( ساخـتـه : رضـا مـحـجـوبـی ، تـنظـیـم : جـواد مـعـروفـی )

ـ پـرلـود شـمـاره پـنـج

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

استاد صفی الدین ارموی

Safiyeedin_Urmavi.jpg

 

صفی‌الدین در ارومیه‌ی آذربایجان متولد شد و سالهای فعالیت علمی و هنری خود را در بغداد (دربار آخرین خلیفه عباسی، مستعصم) و اصفهان (در خدمت شمس الدین محمد بن محمد جوینی، وزیر هلاکو) سپری کرد و از این روی، در برخی منابع صفی الدینِ بغدادی یا اصفهانی نامیده می‌شود. گرچه وی به داشتن خط خوش و پنجه شیرین در نوازندگی عود و آشنایی با علوم مختلف مشهور است، نوشته‌های کوتاه اما پربار و به غایت تاثیرگذارش در زمینه علم نظری موسیقی، وی را به پدیده تاریخ موسیقی ایران بدل کرده است. تا آنجا که می‌توان بخش بزرگی از آثار پس از صفی‌الدین را دنباله و شرح آراء وی تلقی کرد.

اما چرا نام صفی‌الدین و رساله‌های او چنین بر فراز بزرگان موسیقی و دست آوردهای ایشان می‌درخشد؟ حال اینکه وی نه تنها اولین مولف در تاریخ موسیقی ایران نبوده، حتی در قیاس با دیگر دانشمندان هم دوره خود، از نویسندگان پر کار در این زمینه نیز به شمار نمی آید. با یک مرورکوتاه بر سالهای پیش از وی، به نام‌های درخشانی چون زلزل رازی و خاندان موصلی (۱۳۸-۲۰۶ه / ۷۵۶-۸۲۲م)، محمدبن احمد خوارزمی (قرن چهارم هجری / ۱۰ م)، ابونصر فارابی (در گذشته ۳۳۹ه / ۹۵۵م)، ابوالوفاء بوزجانی (درگذشته ۳۸۸ه / ۹۸۸م)، ابو علی سینا (درگذشته ۴۲۸ه /۱۰۳۷م) و بسیاری دیگر بر می‌خوریم که هر یک دارای نوشته‌هایی ارزنده و مفصل در زمینه‌های مختلف موسیقی ( از جمله فواصل، ابعاد، مقامات، ضرب‌ها و اوزان) هستند

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
. بسیاری از این آثار امروزه به شکل نسخه‌های خطی پراکنده در موزه‌های سرار دنیا موجودند. این تالیفات تنها بخشی از تلاش‌های اهالی فن در زمینه موسیقی در دوران صفی‌الدین و پیش از او به شمار می‌رود! الباقی عبارتند از ابداع سازهای نو، نگارش کتاب‌هایی با عنوان اغانی و ترجمه کتاب‌های یونانی در زمینه موسیقی در این میان، آثار صفی‌الدین از نظر عمق و ایجاز، از موثرترین آراء و اندیشه‌ها برای هم عصران و همچنین نسل بعد از وی به شمار می‌آید.

برای گشودن راز تاثیرگذاری صفی‌الدین می‌بایست او را در مقطع تاریخی ویژه خود و به عنوان بخشی از یک حرکت بزرگ نگاه کرد. حرکتی که در بستر نوعی گفتگوی غیر مستقیم میان نخبگان و عامه مردم شکل گرفته، مجال پدیدار شدن وزن ها، فواصل و مقام‌های گوناگون را چه در اجرا و چه در محاسبات ریاضی مربوط به آن فراهم آورده بود. بخشی از این تنوع را می‌توان محصول تبادل فرهنگی اقوام مختلف دانست که با وجود شرایط نابسامان سیاسی و اجتماعی، در گستره جغرافیاییِ ایران آن روزگار در کنار یکدیگر می‌زیستند و برای آموزش علوم مختلف در این قلمرو گسترده سفر می‌کردند.

از طرفی نقش پیشرفت‌های چشمگیر در زمینه ریاضیات و کاربرد آن در دیگر شاخه‌های علومِ متداول را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. برای مثال، اندکی پس از طرح مفهوم لگاریتم توسط خوارزمی، شاهدِ به کار گیری آن در آثار فارابی هستیم. در واقع استفاده از لگاریتم عملیات ریاضی را از ضرب و تقسیم به جمع و تفریق تبدیل می‌کند و این امر به ساده تر شدن بررسی فواصل در یک هنگام (معادل فارسی برای اکتاو) می‌انجامد. همچنین بیان فواصل به صورت لگاریتمی، امکان تبیین واحد فاصله موسیقایی را نیز فراهم میکند. واحد لگاریتمیِ فارابی فاصله ایست که لگاریتم اعشاری آن برابر ۰.۰۰۲۱ باشد. این واحد را به پیروی از دکتر مهدی برکشلی یک "فارابی" می‌نامیم. به این ترتیب ۱۴۴ فارابی برابر یک هنگام خواهد بود. این اندیشه، ۹۰۰ سال پس از فارابی به وسیله دانشمندی فرانسوی به نام ساوار نیز مطرح شد و واحد ارائه شده توسط وی (که عبارت است از فاصله ای با لگاریتم ۰.۰۰۰۱) ساوار نام گرفت و امروزه یکی از واحدهای متداول در مطالعات نظری موسیقی به شمار می‌رود. این نمونه ایست از فضای علمی حاکم و مسیر شکل گیری مفاهیم نو در موسیقی با به کارگیریِ دست آوردهای ریاضی و فیزیکی آن دوران

با در نظر گرفتن عوامل یاد شده و همچنین تکامل ساختمان سازها و فنون نوازندگی تا زمان صفی‌الدین، گویی همه عناصر لازم برای پی ریزی بنای رفیع و شکوهمند موسیقی این تمدن، آماده شده بود و تنها چارچوب مستحکمی لازم بود تا هر یک از این قابلیت‌ها را در موضع خود به کار گیرد و افراشتن بنا را پشتوانه باشد. چنین مهمی به دست توانا و مبتکر صفی‌الدین به انجام رسید. فراموش نکنیم که این اتفاق همزمان است با رشد و شکوفایی چشمگیر دیگر رشته‌های هنری و آفرینش آثار ماندگارِ ادبی، معماری، نگارگری، خطاطی و غیره در قرن‌های هفتم و هشتم.

در همین دوران است که صفی‌الدین از طرفی با ارئه گام ۱۷ قسمتی معروف خود، قابلیت اجرای مجموعه مقام‌های موجود را در یک پرده بندی واحد، فراهم کرد و از طرف دیگر با تبیین دقیق قوانین ملایمت، قوی ترین ابزار ممکن را برای خلق گامها و فضاهای موسیقایی تازه، در اختیار اهل فن قرار داد. ابتکارات وی به اینجا پایان نگرفته و تا مرز تکمیل شیوه‌های نگارش موسیقی، تحلیل دقیق دوازده مقام مشهور و تبیین ۹۱ دایره ملایم نیز پیش رفت.

مبانی نظری ارائه شده در نوشته‌های صفی‌الدین مورد پسند موسیقیدانان پس از وی قرار گرفت و از این روی نوعی زبان علمی مشترک میان اهل فن، تثبیت شد. این امر یکی از اساسی ترین پایه‌های مورد نیاز برای ادامه حیات علمی موسیقی در هر قوم و تمدنی به شمار می‌رود و اهمیت یا حتی شاید ضرورتِ آن، زمانی آشکار می‌شود که وسعت جغرافیاییِ دربرگیرنده مبادلات فرهنگی و پیشرفت‌های علمیِ قرن‌های هفتم و هشتم را نیز در نظر آوریم.

بدون کمرنگ نمودن ماهیت خلاقانه و نگاه مبتکرانه صفی‌الدین (یا هر یک از دیگر نخبگان هم دوره وی) در خاطر داشته باشیم که وی آخرین گام‌های اوجی را پیمود که در طی چندین قرن و متاثر از تلاش‌های تک تک افرادِ به نام و بی نام در زمینه موسیقی, قوام آمده بود. به عبارتی، گام تعدیل شده صفی‌الدین نه فقط محصول محاسبات ریاضی و تجربه عملی یک ریاضی دان نابغه، که نتیجه یک انتخاب قومی و ملی ست که در اندیشه صفی‌الدین به زبان قواعد و فرمول‌های ریاضی تبیین شد. همینطور قوانین ملایمت وی، در واقع بیان هوشمندانه ذائقة زیبایی یک تمدن است که در قالبِ چند قانون ِ ساده، آنچه موجب تنافر گردد را کنارگذاشته تا لحنِ تالیف شده برای نفسِ سلیم خوشآیند باشد!

نگاه کوتاهی به جزییات تخصصی آثارِ وی، گام بعدی ما خواهد بود برای جستجوی ریشه هایی که چیستی و چگونگیِ موسیقی سنتی/اصیلِ امروز ما را رقم زده است.

ابداعات و نوآوریهای وی در علم موسیقی امروزه نیز مورد استفاده همگان است. از آثار بسیار برجسته او می‌توان به "رساله شرفیــه" ، "ادوار" و "ایقاع" اشاره نمود. این اثار در سال 1937 میلادی توسط بارون دولانژ به زبان فرانسه ترجمه شد.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد درویش خان

 

Darvishkhan.jpg

 

غلامحسين درويش معروف به درويش خان در سال 1251 خورشيدي در تهـران مـتولد شد. پـدرش حاجي بشير اهل طالقان و مادرش از ترکمانان تکه بود.

علت شهرت وي به درويش خان هم به اين نكته باز مي‌گشت كه پدرش هـنگـام صـدا زدن فـرزندش هميشه از لفظ «درويش» استـفاده مي‌کرد وهـمين نام بعـدها به عـنوان نام خانوادگي غـلامحسين برگزيده و او به درويش خان يا غـلامحسين خان درويش معـروف شد. درويش خان دوران کودکي را در خانوادهً دولتـشاهي گذراند و در هـمين خانه مادر خود را از دست داد. پـدرش که کمي با موسيقي آشنا بود و سه تار مي نواخت، غلامحسين را در ده سالگي به شعـبه موسيقي مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون ،سپرد كه به سرپرستي موسيو لومر فرانسوي ايجاد شده بود.

غلامحسين در آنجا خط موسيقي و نواختـن شيـپـور و طبل کوچک را فرا گرفت. پس از مدرسه، ابـتدا نـزد داود کليمي تارزن رفت تا مشق تار کند. پس از مدت کمي آموزش از استاد خود گوي سـبقـت را ربود و به مرتبه عالي نوازندگي دست يافـت؛ اما حضور در جلسات درس استاد بي بديل تار آن زمان، يعني آقا ميرزا حسيـنقـلي او را به دنياي ديگري کشاند. هـمچنين آشنايي با برادر بزرگتر آقا ميرزا حسينقلي، ميرزا عبدالله نوازنده تار و سه تار، به کار او غناي بـيشتري بخشيد.

درويش چندي در دسته موسيقي عزيزالسلطان و سپس در دسته موسيقي کامران ميرزا نايب السلطنه، نوازندگي طبل را بر عهده داشت. کار درويش در آن سن و سال نوجواني چنان مورد استقبال ناصرالدين شاه قرار گرفته بود که او را تارچي خطاب مي‌کرد. مهـارت درويش در نوازندگي موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدين شاه (1313 قـمري) به دستگـاه شعـاع السلطنه پسر مظفرالدين شاه ،والي فارس، دعوت شود.

در سفر اول به شيراز، به اصرار شعـاع السلطنه، با دخـتر مستـشار نظام که در فارس اقامت داشت، ازدواج کرد. حاصل اين پـيوند دو دخـتر بود، که اولي در سن 16 سالگي ديده از جهـان فـروبست، و دخـتر دوم با نام فـخـر تـنهـا فرزند درويش شد.

چندي بعدرابطه صميمي ميان درويش و شعاع‌السلطنه به هم خورد. چرا که از سويي درويش از اينکه، هـمواره در پـناه دستگـاه شعاع السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزاده‌اش رهايي از اين بند را آرزو داشت و از ديگر سو شعاع‌السلطنه، برآشفته مي‌شد از اينكه نوازنده خاص او در مجالس اشخاص ديگـر، حضور مي يافت.

در نتيجه چنين نگاه بود كه هنگام بازگشت شعاع‌السلطنه به فارس، درويش از رفـتن با او سرباز زد. اين سرپيچي سبب شد تا از سوي شاهزاده دستور قطع انگشتان اين نوازنده نامي صادر شود. اما درويش خان به مدد يكي از دوستانش از اين مصيبت رهايي يافت.

پس از اين اتفاقات درويش به برگزاري كلاسهاي درس براي علاقه‌مندان به موسيقي و تار و سه تارنوازي همت گماشت. وي دراين دوره به گروه اخوان‌الصفا و ديدگاه‌هاي آنها نزديك شد و منش و روش آنها را برگزيد و به ظهـيرالدوله «تـنهـا مرکز صوفيگري موسيقي پـرور» آن زمان سرسپرد. درويش با تشکيل ارکستر موسيقي «انجمن اخوت» و اجراي کنسـرت‌هاي عمومي که سرپرستي آنها را خود به عهده داشت، در جـهـت هـر چه مردمي‌تر کردن موسيقي ايران و کمک و ياري به مستـمندان و بلاديدگـان گـام برداشت.

کـنسرت براي جمع آوري اعانه به نـفع قحطي زدگـان روسيه، کـنسرت براي ايجاد مدرسه فرهنگ، کنسرت به نفع حريق زدگـان آمل، کـنسرت براي بازسازي خرابـيهاي آتـش سوزي بازار و نيز کـنسرت براي غـارت شدگـان اروميه، از جـمله تلاشهاي او به شمار ميرفت.

«يا پـير جان» تـکـيه کـلام درويش بود، او به هـمه از روي صفا «يا پـير جان» مي‌گفت. بعدها همين سه کلمه يکي از القاب درويش خان شد.

درويش خان در نوازندگي دستي چيره و تكنيكي منحصر به فرد و در نواختن تار و سه تار به يك اندازه مهارت و توانايي داشت. از مضرابي قـوي و در عـين حال شفاف برخوردار بود وزيرهايش پي در پي، شمرده و پـخـته بود و پـنجه‌اش روي ساز نرم و لطيف حرکت مي‌کرد. قدرت او در نوازندگي چنان بود که شنوندگان سازش از تعـجب، غالباً ساکت و خاموش مي‌شدند. استحکام و زيـبايي آثـارش، نشان از نبوغ سرشار و پـشـتوانه صحيح موسيقي کلاسيک در ذهن او داشت.

درويش از نبوغي خاص نيز بهره مي‌برد و همين نبوغ سبب شد تا برخي از فرم‌هاي موسيقي ايراني را ابداع كند كه از جمله آنها مي‌توان به تـثـبـيت رنگ و ابداع درآمد و افـزودن سيم ششم به تار اشاره كرد.

صفحات به جا مانده از اين استاد فقـيد به خوبي ميزان مهـارت و تـوانايي‌هاي او را نشان مي‌دهد. صفحاتي که با هنر نمايي استادان نامور موسيقي ايراني مانـند سيد احـمدخان، سيد حسين طاهرزاده، اقـبال السلطان، عـبدالله دوامي، رضاقـلي خان تـجـريشي، باقـرخان رامشگـر، مشير همايون شهـردار، حسين‌خان هنگ آفـرين، اکبر خان رشـتي و ميرزا اسدالله خان پر شده است.

صفحه «بـيداد همايون » که با پـيانو مشير همايون شهـردار همراه است از نمونه‌هاي برجسته اي است که پـنجه شيرين و مضراب روان آن استاد فـقـيد را بيان مي كند.

درويش در اواخر عـمر کـنسرتـهـاي ديگري نيز با حضور هنرمنداني چـون، عـارف قـزويني، حاجي خان ضرب گـير، حسين خان اسماعيل‌زاده، ابـراهيم منصوري، رضا محجوبي و رکن‌الدين خان مختاري در گراند هتل اجرا كرد.

شمار شاگردان درويش‌خان بسيار بود، ولي تنها چـند تن از آنها به پـيشرفت و شهرت رسيدند. او به شاگرداني که موفق به طي دوره مخـتلف درسش مي‌شدند، نشاني به شکـل تـبرزين هديه مي‌کرد، که از مس و نـقره يا براي شاگردان سطوح عالي، طلا بود.

از شاگردان او که موفـق به دريافـت تـبرزين طـلا شدند، مي توان از مرتضي ني داوود، ابوالحسن صبا، موسي معـروفي و سعـيد هـرمزي نام برد. شاگردان ديگـر او که مسـتـقـيـم يا غـير مسـتـقـيم از او کسب فـيض کردند، عبارتـنداز: حسيـنعلي غـفاري، شکري (اديب السلطنه)، علي محمد صفايي (سازنده سه تار)، عبدالله دادور (قـوام السلطان)، حسين سنجري، ارسلان درگاهي و نورعلي برومند.

درويش خان شيـفته گل و گياه بود و در حياط خانه‌اش گلهاي رنگارنگ بـسياري داشت، که هـمه را به دست خود پـرورش داده بود.

در پایان شب دوم اسفند ماه سال ۱۳۰۵ هجری خورشیدی برای بازگشت درویش خان از محفل موسیقی به خانه درشکه‌ای دو اسبه کرایه می‌کنند و استاد سوار بر درشکه به طرف خانه حرکت می‌نماید. درآن زمان خودرو به تازگی وارد خیابان‌های شهر شده بود و شمار آنها به سختی به ۵۰ دستگاه می‌رسید. زمانیکه درشکه درویش خان از خیابان امیریه به سمت شمال می‌پیچد، خودرو فوردی از جهت مخالف بادرشکه و اسب‌های آن برخورد می‌کند، اسب‌های درشکه درجا تلف می‌شوند و استاد از درشکه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر به زمین برخورد می‌کنند، بی درنگ مردم رسیده و زخمی را به بیمارستان نظمیه تهران که بهترین بیمارستان آن زمان تهران بود می‌رسانند. ولی ضربه سنگین بوده و استاد گرانقدر موسیقی ایران پس از ۵ روز، بر اثر ضربه مغزی فوت می‌نماید.

زماني كه وي درگذشت روزنامه‌ها نوشتند تار مرد. پيكر درويش در ظهير الدوله نزديك امامزاده قاسم دفن شد و بر سر مزار وي اين ابيات نوشته شده است.

درويش اگر از اين جهان رفت

مشنو که فـقير و ناتوان رفت

درويش هـنرور زمان بود

استاد هـنرور زمان رفت

فرياد ز بوستان برآمد

کان بلبل خوش ز بوستان رفت

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد مرتضی محجوبی

mahjoubi.jpg

 

مرتضی خان محجوبی در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی چشم به جهان گشود. او از همان سالهای آغازین زندگی با موسیقی آشنا شد . چون هم پدرش نی مینواخت و هم مادرش با پیانو آشنایی داشت.

مرتضی خان از آن دسته از هنرمندان مکتب نرفته ولی خط نوشته است که سر پنجه سحر اميز و آبشار روان احساسش نغمه خوان دل عاشقان شد او اين ساز را از مادرش آموخت .توانايی او به قدری بود که پيش درامد اصفهان ساخته درويش را بدون اموزش نواخت. برای بارور کردن استعدادش نزد دو استاد بزرگ آن زمان به شاگردی رفت در حالی که هنوز شش سال بيش نداشت. اساتيد وی سلطان حسين خان هنگ آفرين و محمود مفخم الممالک بودند. هنگ آفرين از تحصيلکرده های موسيقی نظام بود. نزد ميرزا عبدا... رديف کار کرده بود و از نوازندگان بنام سه تار در ان زمان بود. مرتضی خان شيوه های خاص نوازندگی پيانو را نزد مفخم آموزش ديد و معلومات رديفی خود را نزد هنگ آفرين تکميل کرد. در ضمن نزد حاج خان ضربی به ياد گيری تنبک و اصول تصانيف پرداخت. قوت و مايه بی نظير سازش حاصل بهره وری از اين ايام بوده است. منزل انها مکان تجمع اساتيد و موسيقی دانان مشهور آن زمان بودمرتضی خان دارای استعداد و توانايی غير قابل وصفی در ساز زدن داشت. حضور در کنار استادانی زبده و تلاش بی حدش از وی نوازنده ای اعجوبه و قهار ساخت. تا جايی که در ده سالگی به همراه آواز عارف قزوينی کنسرتی در سينما فاروس ( لاله زار ) برگزار کرد.

در ده سالگی به همراه برادرش رضا محجوبی(که از نوازندگان ويلون و آهنگ سازان به نام ولی گمنام آن زمان بود ودر اواخر عمرش به دليلی نا معلوم مجنون شد)در کافه پدرش ( که اولین کافه تهران در آن زمان بود)که محل آمد و شد اعيان در لاله زار بود پيانو مينواخت. وی در دوازده سالگی موفق شد رديف دوره عالی را به اتمام برساند ودر سيزده سالگی متکفل خانواده ای چهارده نفره شده بود. وی ۱۳۰۶برای ضبط صفحه به بيروت و حلب (در سوريه) رفت و بيش از ۱۰۰ صفحه با آواز تاج اصفهانی - بديع زاده - وزيری - ضرابی - بنان -حکمت شعار و... و نوازندگی ابوالحسن صبا و حسين ياحقی(دايی پرويز ياحقی)و ارسلان درگاهی و شهنازی پر کرده است که همگی در آرشيو راديو محفوظ است. همگی با تکنوازی وی در شور و آواز افشاری که نمونه والايی در بی نظيری ساز اوست آشنا هستيم .

زندگی مرتضی محجوبی همانند ديگر هنرمندان آن زمان با آرامی و سلامت همراه نبود و اجتماع سفله و کرکس صفت او را نيز از گزند خود مصون نداشت و آن رفاه و آرامشی را که لازمه رسيدن به اوج است برای او محيا نکرد.

 

خصوصيات ساز مرتضی محجوبی:

1.کوک: کوک مرتضی خان بر پايه پرده ها و فواصل خاص موسيقی ايرانی بود

2.اصالت نوازندگی: حفظ سبک اصيل ايرانی در اجرای ماهرانه نوانس ها .(همان طور که ميدانيد نوانس ها و تزينات از ارکان مهم واصلی سازهای ايرانی است و به مقتضای ساختمانشان اين صدا ها به راحتی قابل اجرا است.ولی در ساز پيانو بسيار مشکل و يا غير ممکن است)

3.ضرب شناسی: تسلط در اجرای آوازها و تصانيف و نمايش ظرافت آنها از طريق مالش ها و تکيه ها

اين نوازنده گمنام پيانو در سال۱۳۴۳ قبل از شليک توپ سال نو در تنهايی و فراموشی در انزوای خود به آسمان بال گشود و خبر مرگش يک هفته بعد به علت سال نو به دوست داران موسيقی اعلام شد و مزارش در کنار بانو قمر الملوک وزيری در گورستان ظهير الدوله است.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

استاد مشیر همایون

m-homayoon.jpg

 

حبیب الله مشیر همایون شهردار در سال ۱۲۶۴ دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در مدرسه آلیانس به پایان رساند و سپس به خدمت دولت درآمد. پدرش از نزدیکان سپهسالار بود و دو پیانو به ایران آورد، که یکی را در خانه خود نگاه داشت و به این ترتیب، همایون از ۶ سالگی نواختن پیانو را آغاز کرد.

 

وی مدت زیادی شاگرد محمد صادق خان، بهترین استاد و نوازنده‌ی سنتور زمانش بود و ردیف موسیقی ایرانی را به وسیله سنتور آموخت و روی پیانو تقلید کرد، از همین روی در نواختن پیانو صاحب سبک خاصی شد که بسیار شبیه سبک سنتور بود. در ۱۰ سالگی به نوازنده‌ای چیره دست بدل شد، که بسیار به شنیدن آوای سازش رغبت می‌کردند.

استاد مشیر همایون شهردار مدت زیادی به کارهای دولتی اشتغال داشت. مدتی قاضی شعبه اول دادگاه در وزارت دادگستری تهران بود. پس از آن دادستان دادگستری اصفهان و چندی بعد رئیس اداره‌ی ذوب آهن شد. اما بدون در نظر گرفتن سلسله مراتب رشد اداری، او همیشه یک موسیقی دان و هنرمند بود.

در سال ۱۳۲۰ بازنشسته شد و از آغاز تأسیس رادیو با این مؤسسه همکاری داشت. او همچنین به طور مداوم همکار شورای موسیقی رادیو ایران بود. مشیر همایون شهردار بسیار تلاش می‌کرد تا ردیف موسیقی ایرانی را به هر ترتیب بر روی پیانو منتقل کند که این خودپایه‌ای برای ایجاد ادبیات پیانو در آن زمان بود. وی قطعه‌ی جالبی را در دستگاه راست پنجگاه بر روی پیانو اجرا کرد که از مشکل‌ترین قطعات موسیقی ایرانی به حساب می‌آمد.

در سال ۱۹۰۹ میلادی استاد شهردار به دعوت کمپانی His master Voice به لندن سفر کرد و تعدادی آهنگ ایرانی بر روی صفحات ضبط کرد که متأسفانه در دسترس نیست. در سال ۱۳۱۲ شمسی نمایندگان کمپانی کلمبیا با وسایل کار به تهران آمدند و او را برای ضبط آهنگ‌های ایرانی دعوت کردند. محصول آن زمان یکی از عالی‌ترین قسمتهای موسیقی ایرانی است. قطعاتی که مشیر همایون همراه با ظلی خواننده‌ی معروف و فقید اجرا کرده است. این قطعات هنوز مورد توجه اهل فن و موسیقی شناسان است. مقدمه این آهنگ‌ها همه از خود مشیر همایون است که نهایت استادی، نوجویی و نوآوری خود را در ابداع این قطعات به اثبات رسانده است.

مشیر همایون علاوه بر نوازندگی پیانو، در آهنگسازی نیز دست داشت و بسیار مبتکر و خلاق بود. او تعدادی اپرت نیز تصنیف کرده که شعر و آهنگش هر دو از خود اوست. در اپرت روش خاصی داشت، یعنی تلاش می‌کرد تا از اشعار گذشتگان و استادان سخن قطعاتی را انتخاب کرده و در اپرت خود به کار برد. اپرت یوسف و زلیخا و خسرو و پروانه از بهترین آثاری بود که این آهنگساز، تصنیف کرد: “دوستان شرح پریشانی من گوش کنید” یکی از ترانه های اپرت یوسف و زلیخا است که هنوز مردم زمزمه می‌کنند و به یاد دارند.

خسرو و پروانه را مشیر همایون از افسانه “مادام کاملیا” (اثر الکساندر دوما) گرفته بود؛ چرا که در زمان اقامتش در فرانسه تحت تأثیر آن قرار گرفته بود. او این افسانه را به نام خسرو و پروانه در تهران اجرا کرد که نتهای این اپرت را “ابراهیم منصوری” هنرمند معروف نوشته بود.

چندی بعد، مشیر همایون دست به خلق اپرت رستم و سهراب زد. ملودی‌های این اپرت در دست است اما افسوس! که هیچگاه به صفحه نرفت. شهردار، هنگامی که در رادیو مسئولیت شورای موسیقی را قبول کرد، ارکستری به نام ارکستر ویژه بنا نهاد. این ارکستر قطعاتی را که برای ارکستر تنظیم شده بود به سبک موسیقی غربی اجرا می‌کرد. به دنبال آن ارکستر فارابی به وجود آمد که مشیر همایون آهنگ‌هایی برای این ارکستر ساخت.

 

استاد شهردار، در شاعری نیز دستی داشت و سرگذشت خود را به نظم چنین نقل کرده است:

دو سطر از سرگذشت من فراگیر و زان پس پندهای پر بهاگیر

زهجرت در هزار و سیصد و چهار شدم وارد در این دشت محن زار

چو فارغ گشتم از تحصیل دانش شدم با بخت خویش اندر کشاکش

سپس دعوت شدم از انگلستان که سازم صفحه‌ای از لحن ایران

 

دفتر زندگی صاحب این همه شور و احساس، هنرمند وطن پرست و آزاده پس از ۷۰ سال خدمت به موسیقی ملی ما در روز ۱۱ بهمن ماه ۱۳۴8 (در سن ۸4 سالگی) بسته شد.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد کلنل علینقی وزیری

 

vrn3ycvsmu1117myc33.jpg

 

 

 

استاد ‌علی‌نقی‌ وزیری‌‌‌ موسیقیدان‌ و پایه‌گذار موسیقی‌ جدید ایران در سال‌ ‌1266‌ به‌ دنیا آمد و از ‌14‌سالگی‌ با موسیقی‌ آشنا شد. وی‌ در ‌31‌ سالگی‌ به‌ مدت‌ ‌5‌ سال‌ در پاریس‌ و برلین‌، به‌ تحصیل‌ و تجربه‌ در علوم‌ متعارف‌ موسیقی‌ غرب‌ پرداخت‌‌.

وزیری‌ در ‌1302‌ که‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌‌ مدرسه‌ عالی‌ موسیقی‌ را تأسیس‌ کرد و به‌ چاپ‌ کتاب‌های‌ متعدد و کنسرت‌ها و ضبط صفحات‌ گرامافون‌ اقدام‌ کرد.

در این‌ فرصت‌‌ به‌ تحقیق‌ در زمینه‌ موسیقی‌ پرداخت‌ و هیئت‌ علمی‌ دانشگاه‌ تهران‌ پس‌ از مدتی‌ وی‌ را به‌ عنوان‌ استاد کرسی‌ هنر و زیباشناسی‌ به‌ تدریس‌ در دانشگاه‌ مأمور کرد.

وزیری‌ پس‌ از شهریور ‌1320‌ به‌ ریاست‌ اداره‌ موسیقی‌ کشور و مجله‌ موسیقی‌ و اداره‌ رادیو مشغول‌ شد‌ اما چون‌ با کارشکنی‌ها مواجه‌ شد به‌ دانشگاه‌ برگشت‌ و تا پایان‌ زندگی‌ به‌ تدریس‌ پرداخت.

وزیری اولین‌ پایه‌گذار و پدر موسیقی‌ جدید ایران‌ پس‌ از انقلاب‌ مشروطه‌ است‌ و باید او را پایه‌گذار موسیقی‌ جدید ایران‌ دانست.

وزیری‌ در ساختن‌ و پرداختن‌ نخستین‌ سرود ملی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ نیز فعالیت‌ کرد و قطعاتی‌ مانند ای‌ وطن‌‌ خاک‌ ایران‌ و نیز مارش‌ ظفر را ساخت.

استاد وزیری‌ همچنین‌ نخستین‌ کتاب‌ در رشته‌ موسیقی‌ ایرانی‌ به‌ شیوه‌ علمی‌ را با نام‌ ‌شیوه‌نامه‌‌ تار نوشته‌ است.

استاد علی‌نقی‌ وزیری‌ سرانجام‌ در 18 شهریور سال 1358، در ‌92‌ سالگی‌ درگذشت‌‌.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

استاد حسین تهرانی

 

 

rcyb1bwtwg4zt2lozdsf.jpg

 

حسین تهرانی از استادان برجستهٔ موسیقی ایرانی و نوازنده برجسته ضرب (تمبک) بود. وی در سال ۱۲۹۰ شمسی در تهران، خیابان ایران متولد شد و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان امیر اتابک به پایان رساند. تهرانی در کودکی زحمات و مصائب فراوانی متحمل شده بود و آثار آلام و مصائب دوران طفولیت تا پایان عمر در چهره اش باقی بود. وی در جوانی با آنکه از حیث مادی در مضیقه بود ولی هیچگاه از عشق خود که همین یک مشت پوست چوب باشد مأیوس نشد و ضرب را به زیر عبا میگرفت و با پشتکار وجدیت به نزد استاد خود حسین‌خان اسماعیل‌زاده می‌رفت. تهرانی از سال ۱۳۰۷ کار جدی خود را نزد اسماعیل‌زاده آغاز کرد و به علت رایج نبودن خط موسیقی، تمرینات تنبک را به کمک اصطلاحاتی مثل: "بله و بله و بله دیگه" و "یکصدو بیست و چهار" و غیره به حافظه می‌سپرد.

 

چندی بعد تهرانی به محضر استادانی چون : رضا روانبخش، مهدی قیاسی و کنگرلو که در تنبک نوازی تبحری داشتند، راه یافت و به سبک هر یک آشنایی کامل پیدا کرد. ولی او استاد اصلی خود را ابوالحسن خان صبا می‌دانست زیرا نکات فراوانی از او آموخت که بعدها بسیار از آن بهره گرفت و آن قدر زحمت کشید تا در سایهٔ سعی و کوشش و عمل توانست با هر کوشش و نغمه‌ای، ریتم آن را با انگشتان سحرآور خود به روی ضرب بیاورد. او در سال اول تأسیس رادیو تهران در آن مؤسسه به فعالیت پرداخت و در سال ۱۳۲۳ به مدرسهٔ موسیقی کلنل وزیری راه یافت و تدریس تنبک را در آن مدرسه به عهده گرفت و کار خود را تا سال ۱۳۲۸ که هنرستان موسیقی ملی به همت روح الله خالقی شروع به کار کرد، ادامه داد. وی برای اولین بار دست به ایجاد گروه تنبک زد و برای آنها قطعاتی را تنظیم کرد که در اجرای آنها، گروه لزوماً به دو یا چند دسته مختلف تقسیم می‌شدند.

 

دربارهٔ مرحوم حسین تهرانی، مطلبی به قلم منوچهر همایون پور در کیهان شمارهٔ ۹۸۰۳ مورخ اسفند ماه ۱۳۵۴ چنین آمده:

حسین تهرانی پسر میرزا اسماعیل، یکی از کسبهٔ مورد احترام خیابان عین الدوله بود. میرزا اسماعیل دوستدار موسیقی بود و گهگاه دوستان نوازندهٔ خود را به خانه، میهمان می‌کرد. در آن روزها، حسین کودکی خردسال بود اما مجالس شبانهٔ پدر، و ساز و آواز دوستان او، شوق و عشق به موسیقی را در وجود او بر می‌انگیخت هرچند که از ترس پدر جرأت ابراز و افشای آن را نداشت. حسین کمی که بزرگتر شد، دور از چشم پدر، پوستی تهیه کرد و بر روی گلدانی کشید و در زیر زمین خانه، بدون معلّم، به نواختن ضرب مشغول شد. او شب‌ها هم از ترس پدر و هم از شدت اشتیاق به ضرب، تنبک گلدانی خود را در رختخواب خویش می‌گذاشت ولی سرانجام پدرش از قضیه آگاه شد و با تندخویی حسین را از محبوب خود جدا کرد.

 

حسین ظاهراً و به احترام پدر تنبک را کنار گذاشت امّا عشق او به ضرب آنچنان سرسری نبود که با این حیله‌ها از بین برود. او همواره با نواختن به در و پنجرهٔ خانه پیشخوان دکان و هر چیزی که صدا می‌داد، انگشتان سحر آفرین خود را به کار می‌گرفت و به هر چه که به دستش می‌رسید صدا در می‌آورد. چند سال بعد حسین به زورخانه راه پیدا کرد و ریتم‌های زورخانه، هنر ضرب را در وجود او پرورش دادند اما در همان احوال، حادثهٔ مهمّی در زندگی او روی داد که زندگی‌اش را دگرگون کرد، به این معنی که یک روز در خانهٔ یکی از اعیان آن روز خیابان عین الدوله با آقای بدیع زاده استاد آواز و موسیقی ایرانی آشنا شد و استعداد ونبوغ او، بدیع زاده را تحت تأثیر قرار داد. چند روز پس از آن مجلس، جشنی در خانهٔ یکی از محترمین آن زمان برپا بود و شخصیت‌های ادبی و هنری مهمّی مانند مرحوم ذکاءالملک فروغی و استاد ملک الشعرا بهار و ابوالحسن خان صبا و حبیب سماعی و بدیع زاده در آن شرکت داشتند. آقای بدیع زاده در این مجلس داستان حسین و استعداد فوق‌العادهٔ او را در ضرب نوازی با حضار در میان گذاشت و آن قدر از او تعریف کرد که فی‌المجلس کسی را به دنبال حسین فرستادند. و به این ترتیب حسین برای نخستین بار در چنان مجلسی و با چنان اساتیدی روبرو شد. سازها کوک شدند و طبق معمول صبا و سماعی پیش درآمدی را شروع کردند و حسین نخستین آزمایش هنری خود را با دو استاد مسلم موسیقی و ریتم آغاز کرد. در آغاز کار، چهرهٔ معصوم و سادهٔ حسین سبب شده بود که کسی به او توجه نکند ولی پس از شروع شدن چهار مضراب، حضار کم کم متوجه شدند که با تنبک نواز چیره دستی روبرو هستند. صبا که از همان اول به استعداد حسین پی برده بود، از این آشنایی خوشحال بود اما حبیب سماعی که خود ضرب می‌نواخت بی‌میل نبود که سر به سر حسین بگذارد لذا ریتم عوض کرد ولی حسین از عهدهٔ همراهی آن برآمد. سماعی ریتم را تندتر کرد بلکه حسین را جا بگذارد اما حسین باز هم از عهده برآمد. آنگاه نوبت به بدیع زاده رسید که آهنگ ضربی سنگینی آغاز کرد و حسین هم به خوبی از عهدهٔ آن برآمد و چون ساز آواز تمام شد مرحوم فروغی و مرحوم بهار دربارهٔ ظهور هنرمندان نابغه از قشرهای ناشناختهٔ اجتماع به تفضیل سخن گفتند و به گرمی حسین را به ادامهٔ کارش تشویق کردند. اما کار حسین تهرانی و استاد صبا به اینجا ختم نشد. صبا بی‌اندازه از حسین و استعداد او خوشش آمده بود و حسین به شدت مجذوب وشیفتهٔ استاد شد و این اشتیاق او را به کلاس درس استاد صبا کشاند واین آشنایی و دوستی ولطف و ارادت به جایی کشید که حسین رحل اقامت به خانهٔ استاد صبا کشید و معتکف آن استان گردید. پس از شهریور ۱۳۲۰ مرحوم روح‌الله خالقی با شرکت و همت جمعی از دوستان هنرمند و هنر دوست خود انجمن موسیقی ملی را پایه گذاری کرد که حسین از اعضای اصلی آن و تنها نوازندهٔ تنبک در انجمن بود. به همین سبب با تشویق و راهنمایی خالقی، کلاس آموزش تنبک تأسیس کرد و شاگردانی تربیت نمود که مرحوم علی زاهدی معروف‌ترین آنها بود. حسین در سال‌های بعد همچنین فعالانه به این کلاس می‌رسید و تا آخرین روزهای عمر، آن را رها نکرد. به این ترتیب آنچه که امروز به نام هنر ضرب یا تنبک نوازی در همهٔ محافل هنری و ارکسترهای معروف کشور اجرا می‌شود مرهون زحمات چهل سالهٔ حسین تهرانی است.

 

در واقع تا قبل از حسین تهرانی، آلت ضرب یا تنبک از کم‌ارزش‌ترین آلات موسیقی بود و نوازندهٔ تنبک بی‌ارج‌ترین عضو یک ارکستر به شمار می‌رفت و موظف به انجام کارهای دیگر ارکستر بود و مثلاً آلات موسیقی را از محل کار به درشکه و از محل درشکه به محل جشن یا میهمانی می‌برد و می‌آورد و در یک کلمه پادوی ارکستر بود. زیرا نواختن تنبک، کار مهمی به شمار نمی‌رفت و واقعیت هم همین بود. صفحه‌های موسیقی که در پنجاه شصت سال پیش ضبط شده‌اند نشان می‌دهند که نوازندگان ضرب یک صدای مبهم و بی‌ارزشی از ضرب درمی‌آوردند که هیچ شباهتی با صدایی که اکنون از از تنبک درمی‌آید ندارد. اما حسین تهرانی با نبوغ ذاتی و استعداد خدادادی و گذشت و فداکاری، این آلت کم‌ارزش را از ذلت نجات و به درجه و مقام کنونی خود رساند. حسین تهرانی از ثروت و مال و منال دنیا بهرهٔ چندانی نداشت. همهٔ ثروت او منحصر به خانهٔ محقری در یکی از محلات دوردست تهران بود که با قرض از بانک‌ها و کمک وزارت فرهنگ و هنر تهیه کرده بود.

او در تنبک‌نوازی تحول‌های اساسی ایجاد نمود، به طوری که می‌توان او را پایه‌گذار ضرب‌نوازی نوین نام نهاد. از آثار منتشر شدهٔ او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

کاست «ضرب آهنگ» که در طرف اول او صدای لوکوموتیو را با تنبک ایجاد کرده‌است و در طرف دوم قطعهٔ زرد ملیجه را با سنتور استاد فرامرز پایور اجرا کرده‌است.

کاست «ضرب اصول» هم کاری است از استاد پایور به همراهی تنبک استاد تهرانی که آهنگ زیبای «چهار مضرابی ماهور» اثر استاد ابوالحسن صبا هم در آن موجود است.

 

او برای اولین بار نت‌نگاری برای تنبک را انجام داد. او اولین کتاب آموزش تنبک را با همکاری هوشنگ ظریف و مصطفی کمال پورتراب و حسین دهلوی به چاپ رساند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

استاد حسین دهلوی

 

hosein%20dehlavi.jpg

حسین دهلوی آهنگساز و رهبر ارکستر مضرابی و ازچهره‌های پیش کسوت مدیریت موسیقی در ایران هفتم مهر سال 1306 در تهران متولد شد .

 

آموزش موسیقی را در پنج سالگی نزد پدرش معزالدین دهلوی که از شاگردان مرحوم علی اکبرخان شهنازی(نوازنده و ردیف دان نامدار تار و فرزند میرزا حسینقلی) آغاز کرد ، اگر چه چندان دوامی نیاورد و دهلوی کودک بعد از رها کردن این ساز در 9 سالگی و به تشویق مادرش به سمت ساز ویلن و آموزش آن نزد پدرش رفت.

دهلوی دوره اول ویلن را نزد پدر فراگرفت و سپس دوره دوم (ردیف راست کوک) را نزد ابوالحسن صبا گذرانید و وارد هنرستان موسیقی شد و از آن پس به فراگیری علمی موسیقی گرایش پیدا کرد.

 

مدتی بعد روبیک گریگوریان رئیس وقت هنرستان، وی را به حسین ناصحی معرفی می‌کند تا هارمونی، کنترپوان و اصول آهنگسازی را از او فرا بگیرد.

مدتی بعد که پروفسور توماس کریستین داوید (استاد اتریشی) به دعوت دانشگاه تهران، به ایران می آید، حسین دهلوی آموزش آهنگسازی را نزد او ادامه می‌دهد.

دهلوی فارغ التحصیل آهنگسازی از هنرستان عالی موسیقی است (1339). او در دوره هنرستان با همکاری ابوالحسن صبا ارکستر شماره یک هنرهای زیبا را راه اندازی و در همین دوره چند اثر از آثار صبا را برای ارکستر تنظیم کرد. پس از درگذشت صبا (1336) رهبری این ارکستر که بعداً ارکستر صبا نامیده شد به دهلوی واگذار و در همین دوره شاخه های 2 ، 3 و 4 نیز به آن افزوده شد. این ارکسترها از زمان افتتاح تلویزیون ایران (1337) به صورت هفتگی در تلویزیون به اجرای برنامه پرداختند.

در سال 1341حسین دهلوی به ریاست هنرستان موسیقی ملی برگزیده شدو تا فروردین 1350 در این مقام باقی بود.

دراین سال وی برای سفر دوساله مطالعاتی به آلمان و اتریش رفت. دهلوی در مدت ده سال تصدی هنرستان به خوبی این سازمان آموزشی را اداره کرد و نظم، تحول و جهشی در هنرستان پدید آورد. او خود در دوره دوم هنرستان رشته های تئوری موسیقی ایران، تلفیق شعر و موسیقی، فرم موسیقی ایران، هارمونی و ارکستر را شخصاً تدریس می کرد.

 

دهلوی از سال 1376 تصنیف اپرای مانا و مانی را به مناسبت سال جهانی کودک (1379) آغاز کرد. ساخت این اثر سه سال به طول انجامید که به خاطر محدودیت های استفاده از صدای خواننده زن تا به حال به اجرا درنیامده و فقط موسیقی سازی آن در خرداد 1379 با همت و رهبری علی رهبری با ارکستر فیلارمونیک اسلواکی در شهر براتیسلاو اجرا و ضبط شده است.

 

دهلوی همواره به نوآوری در زمینه های مختلف اندیشیده است. تدوین متد تنبک به وسیله او و جمعی دیگر شامل حسین تهرانی، مصطفی پورتراب، فرهادفخرالدینی و هوشنگ ظریف (به عنوان شاگرد حسین تهرانی) برای ارتقای جایگاه تنبک در موسیقی ایرانی و تسهیل آموزش این ساز، توجه به ساخت سنتور کروماتیک برای جبران نقیصه کوک این ساز برای استفاده در ارکستر از جمله این مواردند.

 

نخستین اثر دهلوی در زمینه ارکستر موسیقی ملی «سبک بال» در سال 1332 براساس موتیف کوتاهی ملهم از قطعه قاسم آبادی ساخته ابوالحسن صبا در شور تصنیف شده است. این اثر در آلبوم مذکور با کیفیت ضبط زنده همان زمان ارائه شده است. «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر» دیگر اثر این آلبوم حاصل همکاری مشترک دهلوی با فرامرز پایور است. این اثر که در سال 1337 تصنیف شده شامل آواز بیات اصفهان، دستگاه همایون (گوشه لیلی و مجنون)، چهارمضراب چهارگاه و دستگاه ماهور است.

دهلوی تجربیات بسیاری در تلفیق شعر و موسیقی ایرانی دارد و آثار «گفت وگوی دل» در شور (1336) و «فروغ عشق» در بیات اصفهان حاصل تجربیات آهنگساز در این زمینه است.

دهلوی قطعاتی از ابوالحسن صبا را نیز برای ارکستر تنظیم کرده است. «به یاد صبا» (برگرفته از قطعه «به یاد گذشته» در دشتی - 1337)، «شوشتری» ( چهارمضراب برای ویولن و ارکستر - 1338) و نغمه ترک (براساس قطعه دوضربی بیات ترک) از آن جمله‌‌اند.

 

اجرای 15 قسمت از اپرای 26 قسمتی «بیژن و منیژه» (تصنیف در سال‌های 54 و 55 )

و انتشار پارتيتور آهنگ‌هاي خود به نام‌هاي «دوئو سنتور در سه گاه»، «شورآفرين در شور براي ارکستر»، «چهارنوازي مضرابي در اصفهان»، «سوئيت بيژن و منيژه براي ارکستر زهي»، «بيژن و منيژه براي ارکستر سمفونيک» (8 قسمت)، «سرباز براي آواز گروهي و ارکستر» و... تنها بخشي از آثار چاپ شده اوست.

دهلوی در سال 1371 ارکستر مضرابی را تشکیل داد که صرفاً شامل سازهای مضرابی سنتور، تار، قانون، عود و بم تار (تارباس) بود.در کنسرت های مهرماه 1371 قطعات دیگری از جمله تصنیف قدیمی باغ تفرج (در همایون)، نغمه ترک، پیش درآمد سه گاه، پیش درآمد همایون، سرود گل، نوا و چهارمضراب دشتی (برای گروه سنتور) گفت وگوی دل و... اجرا شد.

 

یکی از مهمترین آثار حسین دهلوی کتاب «پیوند شعر وموسیقی آوازی» است که جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش هنر را به خود اختصاص داد.این کتاب حاصل بیش از 40 سال تجربه دهلوی در تلفیق موسیقی با شعر ایرانی است که به شیوه ای علمی و متدیک فرایند کار را توضیح می‌دهد.

دهلوی در سال 1382 به عنوان چهره‌ماندگار مورد تقدیر قرار گرفت.

وی به حق از معدود موزیسین‌هایی است که تجربه‌های قویمی در مدیریت موسیقی و سازماندهی به کارهای گروهی بزرگ داشته و دارد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...