soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ الهه جون این چیزا واسه ما عادیهتو کلاس ما ،سه نفر هستیم که شیطون ترین ها هستیم امروز دوتاشون خواستن برن جمع شدیم تو حیاط ویه گروه تشکیل دادیم شعر بارون بارون میخوندیم آخه اون دوتا لر هستن سرپرستی پرتشون کرد بیرون بعد وقتی میای اینجا واسه ما قیافه میگیری؟:vahidrk: اه حنانه خاطره ها رو تازه کردی... شب با دوستم از طبقه اول تا 4 دونه دونه همه درهارو بستیم...تو اتاق در تراس رو محکم چفتش کردیم.. بنده خداها از خواب بیدار شدن میگن چیکار میکنین شما 2 تا؟ گفتیم هیچی داریم درارد میبندیم:5c6ipag2mnshmsf5ju3 هم اتاقیاش انگار اون دانشگاه و خوابگاه به اون گندگی جز من و دوستم حراست نداشت بله خوابیدم با اجازتون ... اصن حرفای شما رو هم گوش نمیکنم که! خوابم! آره دارم میبینم...داری فیض میبری! لالایی میگیم برات 3 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ الهه الان که دارم گوش میدم ببین چی میگن دوستم داره میگی مریم(یکی از دوستام)برگتو قشنگ بگیر بعد به اون یکی میگه زهرا درس بخون من بعد از خدا امیدم به توئه بعد اون یکی میگه هم اونوری بگیر برگتو هم اینوری یعنی بهترین روش ها رو دارن میگن وای خداااااا غش کردم از خنده الهه خوابگاه بهترین جاییه که آدم میتونه شاد باشه اصلا عالیهههههههههههههه به تیم ما سه نفر میگن بی خیال ها 3 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ الهه الان که دارم گوش میدم ببین چی میگندوستم داره میگی مریم(یکی از دوستام)برگتو قشنگ بگیر بعد به اون یکی میگه زهرا درس بخون من بعد از خدا امیدم به توئه بعد اون یکی میگه هم اونوری بگیر برگتو هم اینوری یعنی بهترین روش ها رو دارن میگن وای خداااااا غش کردم از خنده الهه خوابگاه بهترین جاییه که آدم میتونه شاد باشه اصلا عالیهههههههههههههه به تیم ما سه نفر میگن بی خیال ها حنانه تو عادت کردی دیگه... من اصلا نمیتونم تحمل کنم...2 روز واسم خوش میگذره ولی روز سوم بعضی چیزارو نمیتونم تحمل کنم... زیادی بعضی کارام رو برنامه س ..و این اصلا خوب نیس:icon_pf (34): 1 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ یادمه ترم یک که تازه اومده بودم بهشون گفتم لطف کنید نظم رو رعایت کنید ترم دو یه پرتقال رو همه تو دست میچلوندن بعد ما میخوردیم البته من دوران راهنمایی هم زندگی خوابگاهی داشتم اما هیچی الان نمیشه اصلا منو به زور تو خوابگاه کنترل میکنن امروز سرپرستمون بهم گفت تو کی میخوای بری؟ گفتم معلوم نیست گفت تورو خدا زودتر برو خوابگاه رو ریختی به هم آخه اسمم تو خوابگاه زلزله ست 2 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ شاید حق با توئه..و اگه منم تو همچین شرایطی قرار میگرفتم نظرم عوض میشد... ولی تجربه های 1 الی 2 هفته ای زندگی تو اردوگاه شهرای دیگه رو داشتم...که اونجام هم اتاقیامو مجبور میکردم.. :5c6ipag2mnshmsf5ju3 1 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ الهه جان زندگی سختی زیاد داره وبا همین سختی هاست که آدم ساخته میشه آبجی من تو شهر خودمو رفته دانشگاه همیشه به من میگه اگر من میرفتم یه شهر دیگه،تاب نمی آوردم اما من قبول ندارم چون شرایط خود به خود تاثیر میذاره رو آدم ببین من خونه که بودم حتی تو لیوان کسی آب نمیخوردم الان همه از یه بطری آب میخوریم گاهی شرایط واقعا سخته مثلا همون شبی که الان عکس هاشو گذاشتم،تا صبح بیدار بودیم من بعد از نماز دیگه چشمام باز نمیشد رو زمین خوابیدیم هوا یخ بود اول صبح اما من خوابیدم میدونی این شرایط آدم رو صبور میکنه وبعد ها تو زندگی با مشکلات خیلی راحت دست وپنجه نرم میکنیم 2 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ قاسم اومده..هنوز داره تو پاتوق شهرسازا پستارو میخونه و تشکر میزنه دوسیا ساعت داره 2 میشه...بریــــــــــــــــــم؟ 1 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ الهه جان زندگی سختی زیاد داره وبا همین سختی هاست که آدم ساخته میشهآبجی من تو شهر خودمو رفته دانشگاه همیشه به من میگه اگر من میرفتم یه شهر دیگه،تاب نمی آوردم اما من قبول ندارم چون شرایط خود به خود تاثیر میذاره رو آدم ببین من خونه که بودم حتی تو لیوان کسی آب نمیخوردم الان همه از یه بطری آب میخوریم گاهی شرایط واقعا سخته مثلا همون شبی که الان عکس هاشو گذاشتم،تا صبح بیدار بودیم من بعد از نماز دیگه چشمام باز نمیشد رو زمین خوابیدیم هوا یخ بود اول صبح اما من خوابیدم میدونی این شرایط آدم رو صبور میکنه وبعد ها تو زندگی با مشکلات خیلی راحت دست وپنجه نرم میکنیم اهوم موافقم 1 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ آره الهه جون منم فردا ساعت8:30 حرکت دارم به سمت خونه برم بقیه وسایلمو جمع کنم واتاق رو جمع وجور کنم آخه هم اتاقیام هنوز درس دارن فکر کنم تا صبح بیدار باشم 2 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ [FLASH=width=1 height=1] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] 2 لینک به دیدگاه
M_O_R_T_E_Z_A 708 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ مخلص اقا حمید هستیم رو زمین خداییم/گندم جو هندونه و ...میکاریم سبز میشن ما نگا میکنیم... بعد برداشت میکنیم ....خلاصه رو زمینیم جا داره سلام کنم به برادر قاسم اقا گل گلاب elahe.elahe عزیز هنانه خانم و بقه ی دوستان ..... امیدوارم هرکجا که هستید پر فروغ باشید:icon_pf (44): 3 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ سلاممم آقا مرتضی بنده elahe.elahe2 می باشم! نه elahe.elahe:ws3: و همچنین برای شما،همه ارزوهایی ک کردی ... 4 لینک به دیدگاه
Hamid Ghobadi 12840 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ سلام مرتضی جان سلام الهه نظرسنجی مسابقه عکس هم تموم شد! دارم تاپیک اعلام نتایج رو آماده میکنم! 3 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ سلام مرتضی جانسلام الهه نظرسنجی مسابقه عکس هم تموم شد! دارم تاپیک اعلام نتایج رو آماده میکنم! سلامممم بوشه...اینباربه نفر 4-5 از اخرم مدال بزار...300 امتیازم بگو بدن! باشه؟ 1 لینک به دیدگاه
Hamid Ghobadi 12840 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ عکس بعضی ها هفتم مشترک شده! 1 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ عکس بعضی ها هفتم مشترک شده! اینی ک گفتی یعنی چی؟ 1 لینک به دیدگاه
Hamid Ghobadi 12840 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ تا چند دقه دیگه میفهمی! 1 لینک به دیدگاه
soil eng 17164 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ تا چند دقه دیگه میفهمی! کالری میسوزونی بخوای زودتر بگی:icon_razz:!!! لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۹۲ کیـــــــــــــــــــــــــــــــه 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده