Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ در دنیای فلسفه سوالاتی هستند که بعد از گذشت قرن ها هنوز بی جواب موندند... هر فیلسوف و متفکری با توجه به دید خودش و نظریات خودش نسبت به جهان طوری سعی کرده برای اون سوالات پاسخی بیاره... بعدها همیشه اون نظریات توسط فیلسوف ها و متفکریم دیگه به دلایلی رد شده... هیچ اطمینانی وجود نداره که برای بعضی سوالات پاسخی وجود داشته باشه... بسیاری سوالات در علم فلسفه هستند که شاید هرگز برای اونها پاسخی نباشه... مسلما این خواسته ای نابجا هست که مطلبی اینجا مطرح بشه و من از دوستانم یا خودم انتظار پاسخی داشته باشم زمانی که بزرگترین فیلسوف های جهان از پاسخ دادن به اونها ناتوان بودند... هدف از مطرح کردن مسائلی اینچنینی تنها این هست که کمی با هم فکر کنیم... همین... بنده قبلا سوالی شبیه به این رو در باشگاه مهندسین مطرح کرده بودم... نمیدونم دوستان به یاد میارند یا خیر... با این تفاوت که در اونجا ما این امکان رو داشتیم که به مسئله با دید علمی هم نگاه کنیم بلکه پاسخی برای اون باشه... در اینجا چنین نیست... همه ی ما میدونیم در فلسفه ی وجودی خدا , خدا یک واقعیت کامل و بی نهایت تعریف شده... این بدین معناست که توان انجام هر چیزی رو داره... میتونه به خواست خودش خلق کنه... به خواست خودش به وجود بیاره و از بین ببره... خدا همه جاست... همه چیزه... هیچ ضعفی نداره... توانای مطلقه و ما وجودمون رو محتاج وجود اون هستیم... سوال اینه : آیا خدا میتونه سنگی خلق کنه که آنقدر سنگین باشه (بی نهایت سنگین) که حتی خودش (بی نهایت توانگر) هم نتونه اون رو بلند کنه ؟ 20 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ در دنیای فلسفه سوالاتی هستند که بعد از گذشت قرن ها هنوز بی جواب موندند... هر فیلسوف و متفکری با توجه به دید خودش و نظریات خودش نسبت به جهان طوری سعی کرده برای اون سوالات پاسخی بیاره... بعدها همیشه اون نظریات توسط فیلسوف ها و متفکریم دیگه به دلایلی رد شده... هیچ اطمینانی وجود نداره که برای بعضی سوالات پاسخی وجود داشته باشه... بسیاری سوالات در علم فلسفه هستند که شاید هرگز برای اونها پاسخی نباشه... مسلما این خواسته ای نابجا هست که مطلبی اینجا مطرح بشه و من از دوستانم یا خودم انتظار پاسخی داشته باشم زمانی که بزرگترین فیلسوف های جهان از پاسخ دادن به اونها ناتوان بودند... هدف از مطرح کردن مسائلی اینچنینی تنها این هست که کمی با هم فکر کنیم... همین... بنده قبلا سوالی شبیه به این رو در باشگاه مهندسین مطرح کرده بودم... نمیدونم دوستان به یاد میارند یا خیر... با این تفاوت که در اونجا ما این امکان رو داشتیم که به مسئله با دید علمی هم نگاه کنیم بلکه پاسخی برای اون باشه... در اینجا چنین نیست... همه ی ما میدونیم در فلسفه ی وجودی خدا , خدا یک واقعیت کامل و بی نهایت تعریف شده... این بدین معناست که توان انجام هر چیزی رو داره... میتونه به خواست خودش خلق کنه... به خواست خودش به وجود بیاره و از بین ببره... خدا همه جاست... همه چیزه... هیچ ضعفی نداره... توانای مطلقه و ما وجودمون رو محتاج وجود اون هستیم... سوال اینه : آیا خدا میتونه سنگی خلق کنه که آنقدر سنگین باشه (بی نهایت سنگین) که حتی خودش (بی نهایت توانگر) هم نتونه اون رو بلند کنه ؟ سعی کردم نظر بدم اینبار ولی باز هم نمی دونم چی باید بگم!!!! 2 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ سعی کردم نظر بدم اینبارولی باز هم نمی دونم چی باید بگم!!!! بحث خیلی خوبیست وافن جان مزاحم میشیم ایشالا 3 لینک به دیدگاه
anthonio montana 3249 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ عجب سوال خفنی:jawdrop:... نظر خودت چیه؟اگه هر جوری بهش پاسخ بدی به تناقض میرسی 4 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ سعی کردم نظر بدم اینبارولی باز هم نمی دونم چی باید بگم!!!! یعنی اینقدر سخته ؟ بحث خیلی خوبیست وافن جان مزاحم میشیم ایشالا مرسی سهیل عزیز... متظرم... لطف میکنی... :icon_gol: 3 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ خدا جسم نیس که بتونه اونو بلند کنه 4 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ عجب سوال خفنی:jawdrop:... نظر خودت چیه؟اگه هر جوری بهش پاسخ بدی به تناقض میرسی جواب شاید به اون شکلی که فکر میکنی اصلا براش نباشه... اصلا مگر در پارادوکس جوابی هم هست ؟ اصل مسئله همینه... پاردوکس... قبلا به تناقض در فلسفه ی خدا در اون یکی تاپیک اشاره کرده بودم... دوستان فرمودند وجود نداره و نظر شخصی هست و نتیجه گیری های بی مورد... من دوست دارم ببینم دوستان چی فکر میکنند... دارم یاد میگیرم... بعدا خودم نظرم رو میگم... 4 لینک به دیدگاه
ayhan 2309 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ سوال اینه : آیا خدا میتونه سنگی خلق کنه که آنقدر سنگین باشه (بی نهایت سنگین) که حتی خودش (بی نهایت توانگر) هم نتونه اون رو بلند کنه ؟ این سوال غلطه. قدرت خدا شامل محال نمیشه.. مثلا خدا میتونه کره زمینو بزاره تو یه تخم مرغ در حالی که نه زمین کوچیک شه و نه تخم مرغ بزرگ شه؟ غیر ممکن شامل قدرت خدا نمیشه.... 8 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ خدا جسم نیس که بتونه اونو بلند کنه جهان خلقت همه از ماده هست... خدا خودش ماده رو خلق کرده... چطور خالقی بی نهایت قدرتمند و بی نهایت توانا و ابدی توانایی دخالت در چیزی رو که خودش خلق کرده نداره ؟ در فلسفه ی خدا , خدا موجودی بی نهایت تواناست... مثل اینکه به این مسئله اصلا توجه نکردید... بی نهایت توانا... هیچ مانعی نداره... قدرتش هیچ مرزی نمیشناسه... اینکه جسم هست یا نیست اصلا اهمیتی نداره... 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ هییییییی مرسی ویفرجونم ببین حوصلشو داری اگه لینک کتاب الفبای فلسفه رو هم پیدا کن بزار ارزش چندبار خونده شدن رو داره 7 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ اونجا یه چیزایی بلغور کردم ولی اینجا مثل وافن 6 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ خدا جسم نیس که بتونه اونو بلند کنه فکر نکنم دلیل خوبی باشه!!! این یعنی پاک کردن صورت سوال!! 2 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ جهان خلقت همه از ماده هست... خدا خودش ماده رو خلق کرده... چطور خالقی بی نهایت قدرتمند و بی نهایت توانا و ابدی توانایی دخالت در چیزی رو که خودش خلق کرده نداره ؟ در فلسفه ی خدا , خدا موجودی بی نهایت تواناست... مثل اینکه به این مسئله اصلا توجه نکردید... بی نهایت توانا... هیچ مانعی نداره... قدرتش هیچ مرزی نمیشناسه... اینکه جسم هست یا نیست اصلا اهمیتی نداره... همون جوابی که آیهان داده 1 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ فکر نکنم دلیل خوبی باشه!!!این یعنی پاک کردن صورت سوال!! دقیقا... همون جوابی که آیهان داده بسیار خوب... 2 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ این سوال غلطه. قدرت خدا شامل محال نمیشه.. مثلا خدا میتونه کره زمینو بزاره تو یه تخم مرغ در حالی که نه زمین کوچیک شه و نه تخم مرغ بزرگ شه؟ غیر ممکن شامل قدرت خدا نمیشه.... پس چرا میگن غیرممکنه خدا وجونداشته باشه شاید خدا از عهده اون غیر ممکنه که دارای صفت غیرممکنه برنیومده برا خدا غیرممکنی وجود نداره ما تو فلسفه اینو شنیده ایم 3 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ این سوال غلطه. قدرت خدا شامل محال نمیشه.. مثلا خدا میتونه کره زمینو بزاره تو یه تخم مرغ در حالی که نه زمین کوچیک شه و نه تخم مرغ بزرگ شه؟ غیر ممکن شامل قدرت خدا نمیشه.... محال رو شما دارید تعریف میکنید... این محال از نظر شما و از دید شما به محال تبدیل شده... آیا از دید موجودی بی نهایت توانگر هم محال هست ؟ آیا مسئله ی "محال" از اینجا ناشی نمیشه که توانایی های ما دارای مرز هستند ؟ شما از کجا میدونید که خدا نمیتونه زمین رو در تخم مرغی قرار بده ؟ کاری به بزرگ کردن با کوچک کردن تخم مرغ نباید داشته باشید... با این کار دارید اصل سوال رو تغییر میدید... این مثال خوبی برای اثبات حرفتون نیست... در آخر همونطور که عرض کردم غیر ممکن از ناتوانی انسان ها که فانی هستند و قدرتی محدود دارند ناشی میشه... در فلسفه ی وجود خدا چیزی به نام "محال" یا "غیر ممکن" تعریف نشده... :icon_gol: 6 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ این سوال غلطه. قدرت خدا شامل محال نمیشه.. مثلا خدا میتونه کره زمینو بزاره تو یه تخم مرغ در حالی که نه زمین کوچیک شه و نه تخم مرغ بزرگ شه؟ غیر ممکن شامل قدرت خدا نمیشه.... این سوال از نظر تو محاله! همونطوری که نصف کردن ماه و . . . برای تو محاله! ولی برای خدا که کل جهان رو تو 6 روز ردیف کرد نباید همچین مساله ی سختی باشه!!!! 4 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ فکر میکنم یه مقدار مسئله درست مشخص نشد... منظور از این سوال در حقیقت این نیست که خدا رو یا توانایی خدا رو زیر سوال ببرند... یا برعکس اون تایید کنند... صرفا مسئله بررسی این قضیه هست که معنای واقعای بی نهایت بودن چیه... قبلا سوال دیگه ای شبیه به این پرسیده بودم... که در اون اصلا حرفی هم از خدا زده نشده بود... در علم فلسفه (البته اگر بتونیم اسمش رو علم بزاریم) سوالات اینچنینی خیلی زیاد هستند... برای مثال چطور میدونید که هستید ؟ که اون گفته ی معروف من می اندیشم پس هستم از اونجا اومد... مسئله این هست که ما انسان ها از درک مسئله ی "بی نهایت" بودن عاجز هستیم... چون خودمون بی نهایت نیستیم و کلا موجوداتی ضعیف و فانی هستیم... در نتیجه درک این قضیه برای ما خیلی خیلی سخته... فیلسوف ها با بیان این سوالات سعی در این دارند که یک توضیح یا درکی از اصل بی نهایت بودن برای انسان ها به وجود بیارند... 5 لینک به دیدگاه
danielo 15239 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ دلیل اینکه اخوندها از فلسفه متنفر هستند همین هست دیگه. بعضی موقع ها چیزهایی گفته میشه که هیچ جوابی براشون ندارند 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۸۹ پارادوکس، ناسازنما یا متناقضنما به هر گزاره یا نتیجهای گفته میشود که با گزارههایِ قبلیِ گفته شده در همان نظریه یا دستگاهِ نظری، و یا با یکی از باورهایِ قویِ پیشزمینه، شهودِ عقلی و یا باورِ عمومی در تناقض باشد. اگر پارادکس به معنایِ تناقض با یکی از گزارههایِ همان نظریهای باشد که پارادکس در آن پدید آمده این امر یک ضعفِ جدی برایِ آن نظریه محسوب شده و آن را بیاعتبار میکند. اما پارادکسهایِ بسیاری وجود دارند که نه با دستگاهِ نظریای که از آن پدید آمدهاند، بلکه با باورِ عمومیِ ما در تناقض اند. برایِ این قبیل «پارادکس»ها در واقع این نامِ دقیقی نیست. پارادوکس در منطق به حکم یا احکامی ظاهرا صحیح گفته میشود که منجر به تناقض میشوند یا با شهود مطابقت نمییابند. در عین حال به جملات متناقض و حتی مخالف که یک حقیقت واحد را بیان میکنند نیز پارادوکس میگویند. با دقت در پارادوکسها معمولا مشخص میشود که یا از ابتدا تناقضی در مسئله وجود نداشته یا جوابی که در نگاه اول حیرت انگیز مینموده مشکل و تناقضی ندارد و یا اینکه فرضیات استفاده شده اصولا صحیح نبوده یا در کنار هم ناصحیح هستند. شناخت این ابهامها و حل کردن پارادوکسها باعث پیشرفتهای بسیاری در علوم تجربی، ریاضیات و فلسفه گشته. هرچند که هنوز پارادوکسهای بسیاری دارای جواب پذیرفته شدهای نیستند. ویلیام کواین پارادوکسهای منطقی را به سه دسته تقسیم کرد: یک سوال مهم: باتوجه به اینکه خدا قادر مطلق است ایا خدا میتواند جسمی را خلق کند که آنقدر سنگین باشد که نتواند ان را بلند کند؟ اگر شما هر جوابی به این سوال بدهید قدرت خدا نقض خواهد شد پارادوکسهای حقیقی پارادوکسهای حقیقی به ما نتایجی را ارائه میدهند که هر چند در وحله اول مهمل، عجیب یا غیر منتظره به نظر میرسند ولی در واقع صحیح هستند و هیچ خلل یا ناهماهنگی در فرضیات یا استدلالات آنها وجود ندارد. از این دسته پارادوکسها میتوان به پارادوکس روز تولد، پارادوکس جنسیت و مسئله سه کارت اشاره کرد. پارادوکسهای مجازی پارادوکسهای مجازی پارادوکسهایی هستند که نه تنها مهمل به نظر میرسند بلکه در واقعیت نیز فرضیات یا استدلالات استفاده شده در آنها ناصحیح است. پارادوکس اسبها یا مسائلی که در انتها نتیجهای مانند ۱ = ۲ میدهند از این دستهاند. تناقض پارادوکسهایی که در هیچکدام از دستههای فوق نباشند معمولا تناقض هستند. این دسته از پارادوکسها با استفاده از اصول پذیرفته شده منطق ما را به نتایجی میرسانند که با هم متناقض هستند. از این دسته پارادوکسها میتوان به پارادوکس اعدام غیر منتظره اشاره کرد. بعضی اوقات دسته چهارمی برای پارادوکسها استفاده شدهاست: تناقض صحیح پارادوکسی است که در آن میپذیریم که گزارهای در یک لحظه هم صحیح و هم نا صحیح است. در فلسفه بعد از ارسطو چنین حکمی باطل تلقی میشود اما در منطق ناسازگار گاهی از آن استفاده میشود. چند مثالِ هیجانانگیز از پارادکسها پاردکسِ دروغگو این پارادکس نسخههایِ متعددی دارد و هر کدام بنوبهٔ خود جالب اند. به این نمونه توجه کنید: متنِ پارادکس: جملهای که در زیر میآید صحیح است. جملهای که در بالا آمد ناصحیح است. پایانِ متنِ پارادکس. هیچیک از جملاتی که در متنِ پارادکس آمد قادر نیستند صادق یا کاذب باشند - کمی به آنها فکر کنید. نسخهٔ دیگرِ پارادکس: یک آرایشگر در شهری هست که میگوید: «فقط و حتماً سرِ کسانی را اصلاح میکنم که خودشان سرِ خودشان را اصلاح نمیکنند». سوال این است: این آرایشگر سرِ خودش را اصلاح میکند یا نه؟ اگر بکند باید نکند و اگر نکند باید بکند! راهِحل این پارادکس یکی از بحثانگیزترین پارادکسهایِ تاریخ بودهاست و راهِحلهایِ مختلفی برایِ آن پیشنهاد شدهاست. مهمترین راهِحلِ آن گذاشتنِ قیدِ زیر بر رویِ همهٔ زبانها ست: در هیچ زبانی حقِ صحبت دربارهٔ صدق و کذبِ گزارههایِ خودِ آن زبان وجود ندارد. در نظریهٔ مجموعهها این حرف معادلِ آن است که هیچ مجموعهای حق ندارد عضوِ خودش باشد. پارادکسِ تپه شن یا مویِ سر یک دانه شن را در نظر بگیرید. مطمئناً این یک دانه یک تپه شن محسوب نمیشود. حالا فرض کنیم تعدادی دانه شن داریم که هنوز آنقدر نشدهاند که تپه شن به حساب بیایند. اگر به این تعداد فقط یک دانه اضافه کنیم مطمئناً ناگهان یک تپه نخواهیم داشت. آنچه هست هنوز هم تپه شن نیست. پس هیچ تعدادی شن یک تپه شن نیست. همین استدلال را میشود با مویِ سر انجام داد و نتیجه گرفت که همهٔ انسانها کچل اند! راهِحل این معضل به این دلیل پدید میآید که قواعدِ شفاف و دقیقِ منطقِ کلاسیک را به کلماتِ ذاتاً مبهمِ زبانِ طبیعی اعمال کردهایم. حال یا باید بگوییم زبانِ انسان ایراد دارد و ابهام یک ضعف است، و یا اصالت را به زبان داده و بگوییم زبان هرچه هست به همین صورت درست است، این منطقِ کلاسیک است که ایراد دارد. دراینصورت باید منطقی بسازیم که در آن گزارهها بتوانند ابهام داشته باشند، یعنی گاهی نه صددرصد صادق و نه صددرصد کاذب باشند، بلکه ارزشی بینابین را اختیار کنند. به این نوع منطق منطقِ فازی گفته میشود. 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده