* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ بچه ها آرومتر ونوس رفته بخوابهعهههه ونوس نخوابیدی هنوز شیطون گوش وایسادی ببینی ما چی میگیم نخیر هم, منو گوش واستادن!!!!! نووووچ آهان قراره کیک بخوریم پس آره قراره خان داداشم میلاد بخره من رفتم لالاشب بخیر شب بخیر گلم, بووووس بوووووس لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ هستین اما چرا نیستین ما هستیم نقل قول:کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (3 عضو و 0 مهمان) ven000s_68, RAPUNZEL+, میلاد68+ پایه ثابتای گیلان معلومه با تایپ مشکل داری چون کمتر از واقعیت میتایپی :ws28: نه خونه کم حرفم :ws28: مینا شبیه آواتارتی؟؟؟ نه بابا وای جااااااااااااااااااااان یه چاله روی لپشه میخنده میره تو خیلی از لپش خوشم اومد دوس داشتم بوشش کنمممممم:dancegirl2: ولی خوب روم نمیشد دفعه اول بود همو دیدیم منم که زود احساساتی میشم میگم که؛ بچه ها تو رو ببینن چی میگنکلا ما معمارا کلاس میذاریم دیگه این مینا و سمیرا ماشالله پرحرف و باحالن من زیاد حرف میزنم؟ نه خدایی اون روز خیلی حرف زدم راس میگی تو میگی خجالتی ولی منو اگه جاهای دیگه ببینی باورت نمیشه من کلا برخوردای اول به شدت خجالتیم اصلا حرف نمیزنم اولین بار تو یه جمعی میرم سرمو به زور بالا میارم منتها نمیدونم چی شد اون روز انقد با بچه ها راحت بودم خودمم تعجبم گرفته بود نمیدونم چون بچه هارو از قبل میشناختم بود یا یه دلیل دیگه که تازه یاد گرفتم: چند وقت پیش یه روانشناسه داشت حرف میزد میگفت اگه آدم خجالتی هستید و تو یه جمعی احساس ناراحتی میکنید بیان کنید بگید که راحت نیستید تا ببینید اونا هم مثل شمان منم اولین بار تو جمع خودمون بیان کردم همون اول که اومدم و خوشبختانه اثر کرد همون موقه امین گفت ما هم حس خوبی نداریم شاید واسه اینه که تازه همدیگه رو دیدیم و این حرفش باعث شد من یکم آرومتر بشم وگرنه همیشه مثل همون موقعی هستم که باهاتون احوال پرسی کردم اگه دقت کرده باشی اون موقه خیلی استرس داشتم و کم حرف زدم ولی بعد از بیان کردن ناراحتیم تخلیه شدم و راحت تر حرف زدم شاید هم چون خیلی حرف رو دلم بود از انجمن زیاد حرف زدم اووووووم, بااااشه؛ سری بعد فقط دخترا میخوایم بریم پارک شهر سوووو سووووو باجهههههههههههههههه من که پایم:dancegirl2: اگه سمیرا قول بده چای بیاره و ونوس میوه و کلا بیخیال شکم نباشیم میام یه کاری نکن رندت کنم خشکت کنم زیر آفتاب بعد خشک شدتو بریزم تو پاکت چای میلاد بشیا کارد بخوره تو اون شکمت تازه اول شبه کجا پس راستی این سمیرا کو هدا و سپیده چرا نمیان رفته بودم دیلمان شب هم اونجا خوابیدیم تو چادر به شیوه غار نشینی به اتفاق خانواده یخ کردیم تا خود صبح 2 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ برچسبا منو کشته نصفش کار خودمه 2 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ نه خدایی اون روز خیلی حرف زدم راس میگیتو میگی خجالتی ولی منو اگه جاهای دیگه ببینی باورت نمیشه من کلا برخوردای اول به شدت خجالتیم اصلا حرف نمیزنم اولین بار تو یه جمعی میرم سرمو به زور بالا میارم منتها نمیدونم چی شد اون روز انقد با بچه ها راحت بودم خودمم تعجبم گرفته بود نمیدونم چون بچه هارو از قبل میشناختم بود یا یه دلیل دیگه که تازه یاد گرفتم: چند وقت پیش یه روانشناسه داشت حرف میزد میگفت اگه آدم خجالتی هستید و تو یه جمعی احساس ناراحتی میکنید بیان کنید بگید که راحت نیستید تا ببینید اونا هم مثل شمان منم اولین بار تو جمع خودمون بیان کردم همون اول که اومدم و خوشبختانه اثر کرد همون موقه امین گفت ما هم حس خوبی نداریم شاید واسه اینه که تازه همدیگه رو دیدیم و این حرفش باعث شد من یکم آرومتر بشم وگرنه همیشه مثل همون موقعی هستم که باهاتون احوال پرسی کردم اگه دقت کرده باشی اون موقه خیلی استرس داشتم و کم حرف زدم ولی بعد از بیان کردن ناراحتیم تخلیه شدم و راحت تر حرف زدم شاید هم چون خیلی حرف رو دلم بود از انجمن زیاد حرف زدم باجهههههههههههههههه من که پایم:dancegirl2: یه کاری نکن رندت کنم خشکت کنم زیر آفتاب بعد خشک شدتو بریزم تو پاکت چای میلاد بشیا کارد بخوره تو اون شکمت رفته بودم دیلمان شب هم اونجا خوابیدیم تو چادر به شیوه غار نشینی به اتفاق خانواده یخ کردیم تا خود صبح عههههه؛ پس دفعه بعد منم بگم که احساس ناراحتی میکنم, ولی خب اون خجالتی بودن من دلیل داشت گلم؛ هی نگید کم حرفی ؛ کم حرفی برچسبا منو کشته نصفش کار خودمه آره خیلییییی باهاله؛ سمیراااا ؛ کدوم کار توئه؟؟؟؟ لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ عههههه؛ پس دفعه بعد منم بگم که احساس ناراحتی میکنم, ولی خب اون خجالتی بودن من دلیل داشت گلم؛ هی نگید کم حرفی ؛ کم حرفی راست میگه بنده خدا گلی کلاس بالا گذاشت برامون خودش گفت من نگفتم 1 لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ یه کاری نکن رندت کنم خشکت کنم زیر آفتاب بعد خشک شدتو بریزم تو پاکت چای میلاد بشیا کارد بخوره تو اون شکمت رفته بودم دیلمان شب هم اونجا خوابیدیم تو چادر به شیوه غار نشینی به اتفاق خانواده یخ کردیم تا خود صبح 1 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ راست میگه بنده خدا گلی کلاس بالا گذاشت برامون خودش گفت من نگفتم نه بابا؛ یه دلیله دیگه داشت لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ راستشو بگو ببینم کدوم دلیل و میگی لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ راستشو بگو ببینم کدوم دلیل و میگی کی به کی میگه کم حرف!!!! باز مینا بگه یه چیزی!!! اون پارک نزدیک خونه عمم بود؛ همش اونا تو اون پارکن؛ درضمن من تا حالا.... بگذریم لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ کی به کی میگه کم حرف!!!! باز مینا بگه یه چیزی!!! اون پارک نزدیک خونه عمم بود؛ همش اونا تو اون پارکن؛ درضمن من تا حالا.... بگذریم بگذریم دیگه تو چرا اینقدر گیر میدی حالا من تا حالا چی:w00: لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ بگذریم دیگه تو چرا اینقدر گیر میدی حالامن تا حالا چی:w00: رو سر من داد نزنااااااااااااااااااااااا لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ رو سر من داد نزنااااااااااااااااااااااا حالا برو کفترا رو دون بده به مرغابی ها غذا بده و مرغارو جا کن تا بعد لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ حالا برو کفترا رو دون بده به مرغابی ها غذا بده و مرغارو جا کن تا بعد چه خبره؛ از الان مرغارو جا کنم!!!!!!!!! بذار یکم بچرخن خدایی چه جایی رفته بودیم, هم غاز داشت ؛ هم کبوتر لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ چه خبره؛ از الان مرغارو جا کنم!!!!!!!!! بذار یکم بچرخن خدایی چه جایی رفته بودیم, هم غاز داشت ؛ هم کبوتر چه فایده ای داشت باسه اونا هم کلاس گذاشته بودی چرا نرفتی دونشونو بدی معلوم بود دون نخردن هیچ اعتراضی وارد نیست محکوم شدی لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ چه فایده ای داشت باسه اونا هم کلاس گذاشته بودیچرا نرفتی دونشونو بدی معلوم بود دون نخردن هیچ اعتراضی وارد نیست محکوم شدی :w58: وسط جمع زشت بود , میرفتم خب؛ شنیدم میخوای مسابقه اطلاعات عمومی شرکت کنی لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ :w58: وسط جمع زشت بود , میرفتم خب؛ شنیدم میخوای مسابقه اطلاعات عمومی شرکت کنی از کی شنیدی سمیرا 1 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ از کی شنیدی سمیرا نههههههههههههههههه خب حالا مگه چیه؟!!!ناراحن میشی من پشیمونم شرکت کردم ؛ حسش نیس لینک به دیدگاه
میلاد68 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۹۰ نههههههههههههههههه خب حالا مگه چیه؟!!!ناراحن میشی من پشیمونم شرکت کردم ؛ حسش نیس چرا مگه مگه چیه ما فقط می خواستیم کلاس تو رو بیاریم پایین چرا شرکت نمی کنی اگه نباشی همه نقشه هامون به فنا میره لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده