Thorin Oakenshield 417 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۴ داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند 3 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۴ دگر ز منزل جانان سفر مكن درويش كه سير معنوى و كنج خانقاهت بس 3 لینک به دیدگاه
mahdimmm25 22 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۴ سالها دل طلب جام جم از ما میکرد انچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد 4 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 دی، ۱۳۹۴ دل من سیاس ولی آبی رو خیلی دوس دارم روزای روشن آفتابی رو خیلی دوس دارم من ازین دعواهای راس راسکی بدم میاد دوستیای _حتی_ قلابی رو خیلی دوس دارم 6 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۴ منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن حافظ 5 لینک به دیدگاه
ZOLEIKHA 542 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۴ ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجه ی عاقل ، هنری بهتر از این ؟ "حافظ " 4 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۴ نبودی ببینی عذاب چطور می کشه آدمو باید از یه جایی به بعد ادامه نمی دادمو... 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۴ وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو بگویم غم شب های جدایی 4 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۴ یار را بی پرده بتوان دید هر سو بنگری ما ز وهم خود به روی او نقاب افکنده ایم 5 لینک به دیدگاه
ZOLEIKHA 542 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۴ ما چو ناییم و نوا در ما ز توست ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست " مولانا " 6 لینک به دیدگاه
masomeh meshkani 121 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 بهمن، ۱۳۹۴ تصورکن بهاری را که از دست تو خواهدرفت خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت 4 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۴ تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد؟ و بی پرندگی عصرهای آبان را؟ سرم به یاد تو گرم است زیر بال خودم اگر به خانه ام آورده ای زمستان را 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۴ از قصه ی چشم او، کارم به خدا افتاد در آخر این قصه، افسانه شدن زیباست 3 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۴ تنها به غمم تسکين، بخشد غزلِ حافظ آنجا که چه زيبا گفت، داد از غم تنهايی 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۴ تنها به غمم تسکين، بخشد غزلِ حافظ آنجا که چه زيبا گفت، داد از غم تنهايی یک چند بکودکی باستاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک در آمدیم و بر باد شدیم خیام 5 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۴ یک چند بکودکی باستاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک در آمدیم و بر باد شدیم خیام مادرم شاعر نیست! در عوض نصف غزل های جهان را گفته شعر را میفهمد مادرم قافیهی لبخند است وزنِ احساس ردیفِ بودن ... مادرم مثنوی معنوی است حافظ و سعدی و خیام و نظامی اصلاً مادرم شعرترین منزوی است 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۴ مادرم شاعر نیست!در عوض نصف غزل های جهان را گفته شعر را میفهمد مادرم قافیهی لبخند است وزنِ احساس ردیفِ بودن ... مادرم مثنوی معنوی است حافظ و سعدی و خیام و نظامی اصلاً مادرم شعرترین منزوی است تا چند اسیر عقل هر روزه شویم در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم در ده تو بکاسه مِی از آن پیش که ما در کارگه کوزهگران کوزه شویم خیام 4 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۴ مادرم گفت که عاشق نشوی، گفتم چشم چشمهای تو مرا بی خبر از چشمم کرد 3 لینک به دیدگاه
masomeh meshkani 121 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اسفند، ۱۳۹۴ دیده ای نیست نبیند رخ ریبای تورا نیست گوشی که همی نشنود اوای تورا 3 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۹۴ دیده ای نیست نبیند رخ ریبای تورا نیست گوشی که همی نشنود اوای تورا آفاق را گردیده ام مهر بتان ورزیده ام بسیار خوبان دیده ام اما تو چیز دیگری 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده