bar☻☻n 5895 ارسال شده در 9 شهریور، 2015 همه جا مرتع گرگ است، به امید که اند میش هایم کــه تــه چشم تو آغل دارند؟ هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است همـــه تا دامنــــه ی کــــوه تحمل دارند 3
دختر باران 18625 ارسال شده در 9 شهریور، 2015 دیگران را تلخ می آید شراب جور عشق ما زدست دوست میگیریم و شکر میشود 3
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 9 شهریور، 2015 دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم 2
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 9 شهریور، 2015 من شاخه ی خشکیده ی یک کهنه درختم در گوشه ی باغی نه به بارم، نه به دارم 8
THE LOST BLADESMAN 135 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 محبت آتشی در جانم افروخت که تا دامان محشر بایدم سوخت عجب پیراهنی بهرم بریدی که خیاط اجل میبایدش دوخت 6
sky bird 51 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی Sent from my GT-I9500 using Tapatalk 7
THE LOST BLADESMAN 135 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 یارایاراگاعی دل مارا به نسیم نگاهی روشن کن چشم تار دل را چو مسیحا به دمیدم اهی روشن کن 8
sky bird 51 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 نه اختیار منست ای معاملت لیکن رضای دوس مقدم بر اختیار منست Sent from my GT-I9500 using Tapatalk 7
THE LOST BLADESMAN 135 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم ور نه با تو ماجراها داشتیم گفت و گو آیین درویشی نبود 5
yanāl 2221 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟ 4
Tamana73 28835 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 یوسف گمگشده باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور 4
yanāl 2221 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 رنگ دستت نه به حنّاست که خون دل ماست خوردن خون دل خلق به دستان تا چند؟ 3
Tamana73 28835 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا 2
Mahnaazz 13133 ارسال شده در 10 شهریور، 2015 اگر پیچیده موهایم به جور باد با پاییز دلم بر گرمی دست عروسک باز راضی نیست 5
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن در جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن 5
vergil 11695 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی / 3
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 :hapydancsmil: یاد باد آنکه مرا یار عزیزت خواندی یاد این یار عزیز کهن از یاد مبر 4
vergil 11695 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 ره آورد سفر را میفروشیم نگاه دربدر را میفروشیم دوچشم کور تو غرق تماشاست که ما خون جگر را میفروشیم / 4
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 من رفتنی شدم، تو زبان بازکرده ای آن هم فقط همین که "برو، در پناه حق" 5
vergil 11695 ارسال شده در 11 شهریور، 2015 قطره ی اشکیم اما در درون دل نهان گر به سوی دیده ره یابیم دریا می شویم / 4
ارسال های توصیه شده