رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

در قدمهای خیال تو بدامن هر دم

وز لب روح‌فزا راح مصفا می‌ریخت

چون صبا شرح گلستان جمالت می‌داد

از هوا دامن گل برسرصحرا می‌ریخت

اشک از آنروی ز ما رفت و کناری بگرفت

کاب او دمبدم از رهگذر ما می‌ریخت

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...