Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۹۴ ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت 2 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج سزد اگر همه دلبران دهندت باج 1 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم 2 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم 2 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ مرغ روحم که همیزد ز سر سدره صفیر عاقبت دانه خال تو فکندش در دام 2 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار این موهبت رسید ز میراث فطرتم 2 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ من و همصحبتی اهل ریا ؟ دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس 1 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شدهام بی سر و سامان که مپرس 1 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد 4 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست 4 لینک به دیدگاه
Sepandarmaz 1327 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ تاب بنفشه میدهد طره ی مشک سای تو پرده ی غنچه میدرد خنده دلگشای تو 5 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ وگرچه خوانچهي خورشيد دايم است وليک چه فايده که همه خود همي خورد تنها / 6 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۹۴ اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وان گه به یک پیمانه می با من وفا داری کند 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده