Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان 3
دختر باران 18625 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم.. 2
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس 2
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 ساقیا یک جرعهای زان آب آتشگون که من در میان پختگان عشق او خامم هنوز 2
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 تنت به ناز طبیبان نیاز مند مباش وجود نازکت آزرده ی گزند مباش 2
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 تنت به ناز طبیبان نیاز مند مباش وجود نازکت آزرده ی گزند مباش نیازمند مباد گزند مباد 2
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا 2
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 ای صاحب کرامت! شکرانه سلامت روزی تفقدی کن، درویش بینوا را 2
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها 1
دختر باران 18625 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 نیازمند مبادگزند مباد :icon_pf (34):همین که شما گفتیمرسی تصحیح کردی 1
دختر باران 18625 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت میکنم تو کعبه ای هر جا روی قصد مقامت میکنم 2
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 من آینه دل را ز تو این جا صقالی می دهم من گوش خود را دفتر لطف کلامت می کنم 1
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 :icon_pf (34):همین که شما گفتیمرسی تصحیح کردی خواهش میکنم خانم مهندس 2
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد میدارد که بربندید محملها 2
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 اي دل نه اندر ماجرا مي گفت آن دلبر تو را هر چند از تو کم شود از خود تمامت می کنم 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم 1
Sepandarmaz 1327 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 31 مرداد، 2015 تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم 2
ارسال های توصیه شده