رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

يار در پرده و ما پرده بر انداخته ايم

از ازل او به چنان ما به چنين ساخته ايم

گر كمان ميكشد اينك به كمين امده ايم

ور كه شمشير زند ما سپر انداخته ايم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من امشب کهکشانها را سفرخواهم نمود

در ره دلدار شيرينم خطر خواهم نمود

با قلم شعرى برايش مى سرايم،شعر ناب

در فراقش بارش خون از بصر خواهم نمود

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تمام درد من اینجاست تو هر کاری کنی خوبی :a030:

من از تو از خودم از ما از این احساس ترسیدم. :banel_smiley_52:

تو باید جای من باشی ببینی در تو جی دیدم :w16:

تو باید جای من باشی بفهمی من چرا تنهام. :ws44:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

می روم تا در میخانه کمی مست کنم

جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم

آنقدر مست که اندوه جهانم برود

استکان روی لبم باشد و جانم برود

برود هر که دلش خواست شکایت بکند

شهر باید به من الکلی عادت بکند

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...