Occ.Health 1065 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تهی بود نسیمی سیاهی بود و ستاره ای هستی بود و زمزمه ای لب بود و نیایشی من بود و تویی نماز و محرابی.. 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ يار در پرده و ما پرده بر انداخته ايم از ازل او به چنان ما به چنين ساخته ايم گر كمان ميكشد اينك به كمين امده ايم ور كه شمشير زند ما سپر انداخته ايم 2 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من وانکار شراب این چه حکایت باشد لااقل آنقدرم عقل و کفایت باشد 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دوشينه شكستيم به يك توبه دو صد جام امروز به يك جام دو صد توبه شكستيم 3 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد زدنیای شما قسمتم این باد 3 لینک به دیدگاه
@نیوشا 752 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دو زلفونت بود تار ربابم چه میخواهی از این حال خرابم توکه با ما سر یاری نداری چرا هر نیمه شو آئی بخوابم...... 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من امشب کهکشانها را سفرخواهم نمود در ره دلدار شيرينم خطر خواهم نمود با قلم شعرى برايش مى سرايم،شعر ناب در فراقش بارش خون از بصر خواهم نمود 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت جان مژده دادهام که چوجان در برارمت تا شویمت از آن گل عارض غبار راه ابری شدم ز شوق که اشگی ببارمت 2 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تمام درد من اینجاست تو هر کاری کنی خوبی من از تو از خودم از ما از این احساس ترسیدم. :banel_smiley_52: تو باید جای من باشی ببینی در تو جی دیدم تو باید جای من باشی بفهمی من چرا تنهام. 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ می روم تا در میخانه کمی مست کنم جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم آنقدر مست که اندوه جهانم برود استکان روی لبم باشد و جانم برود برود هر که دلش خواست شکایت بکند شهر باید به من الکلی عادت بکند 1 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی 2 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یار با من چون سر یاری نداشت:w00: ذره ای در دل وفاداری نداشت 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تو غره بدان مشو که می,می نخوری صد لفمه خوری که می غلامست آنرا 2 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ آنسان که سوخت دل عاشقان شهر از های هوی مجلس مستان چه انتظار 4 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد 5 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دانی که را سزد صفت پاکی آن کو وجود پاک نیالاید 3 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دست منو تو دست غم گذاشتی :w00: برای من همیشه کم گذاشتی. :w00: تموم بی وفایی هاتو ای یار به گردن چرخ و فلک گذاشتی. :w00: 3 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یاس باید کربلا را طی کند همرهی با راس گل بر نی کند 4 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد ؟ ابري كه در بيابان بر تشنه اي ببارد 3 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دلیل اینکه آرومم امید لمس دستهاته همین لبخند پنهانی کنار لحن گیراته 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده