hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تمام حاصل عمرش همین است که دارد یک پسر بیچاره مادر 3 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ره میخانه و مسجد کدام است که هر دو بر من مسکین حرام است نه در مسجد گذارندم که رند است نه در میخانه کاین خمار خام است 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا دو چشمش به رخم حیران نیست به چه کار آیدم این زیبایی؟ بشکن این آینه را ای مادر حاصلم چیست ز خود آرایی؟ 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ شب فراق که داند که تا سحر چندست مگر کسی که به زندان عشق دربندست 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تو را آن به که رویِ خود ز مشتاقان بپوشانی که شادی جهان گیری غم لشگر نمی ارزد 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ درد تو سرشت توست درمان ز كه خواهی جست تو دام خودی ای دل تا چون برهانندت 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز وگرنه عاشق و معشوق راز دارانند 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دل از طلب چون پي بيچون گشتن دريا خواهد شدن ز افزون گشتن دل خون شد و شکر ميکند زانکه بسي دلها خون شد در هوس خونگشتن 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ نه رازش می توانم گفت با کس نه کس را می توانم دید با وی 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یاران همه مخمور و قدح پر می نابست ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت حالیا نیرنگ و نقشی خوش بر آب انداختی 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری 3 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح آن دهد که چه گفت و چه ها شنید 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت نداني قدر وقت ايدل مگر وقتيكه درماني 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا یار تویی غار تویی،خواجه نگه دار مرا 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۸۹ آن سرخ و سبز "سایه" بنفش و کبود شد سرو سیاه من ز غروب چمن بگو 3 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۸۹ وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من تا چه شود به عاقبت در طلب تو جان من 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده