hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام 2 لینک به دیدگاه
ruya 499 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من اگر روح پريشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازي دوران دارم دل گريان،لب خندان دارم به تو و عشق تو ايمان دارم 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۸۹ می خواهم از خدا به دعا صد هزار جان تا صد هزار بار بمیرم برای تو 1 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۸۹ وطن یعنی چه آغاز و چه ویران وطن یعنی همین جا یعنی ایران 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۸۹ نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک 2 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۸۹ کاشکی دود آه می دیدم حیف دل را شکاف و روزن نیست 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تماشای دل من کرده از دور از آن در جان آتش اضطراب است 3 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود،عزم وطن نمی کند 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ديريست که رندانه شرابي نکشيديم در گوشهي باغي مي نابي نکشيديم 1 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من و انکار شراب این چه حکایت باشد لااقل اینقدرم عقل و کفایت باشد لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ديري است كه دلدار پيامي نفرستاد ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد سوي من وحشي صفت عقل رميده آهو روشي كبك خرامي نفرستاد لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دلا بسوز که سوز تو کارها بکند دعای نیمه شبی رفع صد بلا بکند لینک به دیدگاه
Occ.Health 1065 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در پشت شیشه های اتاق تو آن شب نگاه سرد سیاهی داشت دالان دیدگان تو در ظلمت گوئی به عمق روح تو راهی داشت لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تیر غمم زدی به جان تا که به خون نشانی ام هرچه کنی بکن بُتا،زانکه خطا نمی کنی 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۸۹ يک قصه بيش نيست غم عشق وين عجب کز هر زبان که ميشنوم نامکرر است 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ترسم آن سیمین بدن باشد در آغوش رقیب دیده ام تقویم را،امشب قمر در عقربست 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست زان روی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده شدهست 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۸۹ لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است و از پی دیدن او دادن جان کار من است شرم از ان چشم سیه بارش و مژگان دراز هر که دل بردن او دید و در انکار من است ----------------- ببخشید 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده