hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ خیلی وقت بود شرکت نکرده بودم....خسته نباشید دوستان امشب به قصه دل من گوش میکنی ... فردا مرا چو قصه فراموش میکنی.... 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ مرسی دوستِ عزیز یوسف وار وا اسفاها همی زنم دیدارِ خوبِ یوسفِ کنعانم آرزوست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ تنور لاله چنان برفروخت باد بهار كه غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ دیدنِ رویِ گل و سیر چمن نیست بهار به خدا بی می و معشوق گناه است ،گناه آن بهار است که بعد از شبِ جانسوزِ فراق به هم آمیزد ناگه، دو تبسّم ،دو نگاه 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ هیچ خردمند نپرسد ز مست مصلحت مردم هشیار را روح گرفتار و بفکر فرار فکر همین است گرفتار را 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ ای دوست بیازار مرا هر چه توانی دل نیست اسیری که ز آزار گریزد 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ دانی ملخ چه گفت چو سرما و برف دید: تا گرم جست و خیز شدم نوبت شتاست جان را بلند دار که این است برتری پستی نه از زمین و بلندی نه از سماست 2 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ تا چند بسته ماندن در دام خود فریبی با غیر آشنایی،با آشنا غریبی؟ 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ یغماگر افلاک، سخت بازوست دردی کش ایام، هوشیار است 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ تا درختِ دوستی کی بر دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم 2 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است یادش به خیر 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ تیره آن چشم که بر ظلمت و پستی بیند مرده آن روح که فرمانبر پیکر گردد گر دو صد عمر شود پرده نشین در معدن خصلت سنگ سیه نیست که گوهر گردد 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ در وهــم مــینـگـنـجـد کـانـدر تـصـور عـقـل آیــد بــه هــیــچ مــعــنـی زیـن خـوبـتـر مـثـالـی 1 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند 4 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ . در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشتخو را نکشند گر عاشق صادقی، زکشتن مهراس مردار بود هرآنکه او را نکشند میرزاده عشقی 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ دوش آن غم دل که مینهفتم باد سحرش ببرد سرپوش آن سیل که دوش تا کمر بود امشب بگذشت خواهد از دوش 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ شما هر آینه ، آیینه اید و من همه آه عجیب نیست كز اینسان مكدرید از من نه در تبری من نیز بیم رسوایی است به لب مباد كه نامی بیاورید از من... 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ نمی گویم به وصلِ خویش شادم گاهگاهی کن بلا گردانِ چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ نه خود اندر زمین نظیر تو نیست که قمر چون رخ منیر تو نیست 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ تو را در دل درخت مهربانی به چه ماند ؟ به گلزار خزانی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده