رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

روزی به جای لعل و گوهر سنگریزه ای

بردم به زرگری که بر انگشتری نهد

بنشاندش به حلقه زرین عقیق وار

آنسان که داغ بر دل هر مشتری نهد...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

تا به کی باید رفت

از دیاری به دیاری دیگر

نتوانم،نتوانم جستن

هر زمان عشقی و یاری دیگر

کاش ما آن دو پرستو بودیم

که همه عمر سفر می کردیم

از بهاری به بهاری دیگر

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...