کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق جز محنت و غم نیستی ، اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینی من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می چشی ای عشق... 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ قضا چو قصد کند صعوه ای چو ثعبانی است فلک چو تیغ کشد زخم سوزنی کاری است پروین اعتصامی 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۹۰ تو ای خیال دلخواه زیباتری از آن ماه کز اشک شوق دادم یک عمر شست و شویت چون سایه در پناه دیوار غم بیاسای شادی نمی گشاید ای دل دری به رویت... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ تن در این کارگه پهناور سالها ماند ولی کار نداشت 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا می كنم هر شب... 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اسفند، ۱۳۹۰ تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا می كنم هر شب... بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۹۰ من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ میخورد مرغ دل از دوری خال و خط تو غم بی دانگی و حسرت بیدامیها 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ آب نوشید چو نوشابه نیافت درم آورد چو دینار نداشت 1 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ تو را در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم جرس فریاد میدارد که بر بندید محمل ها لسان الغیب 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ شوق لبت برد از یاد حافظ / درس شبانه ورد سحرگاه 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ هیچ دانی چه کسی گشت استاد آنکه شاگرد شد و عار نداشت 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اسفند، ۱۳۹۰ تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم با آسمان مفاخره كردیم تا سحر او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ ما در این گلزار کشتیم این مبارک سرو را تا که گردد باغبان و تا که باشد آبیار 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ ره نمودند و نرفتی هیچ گه جز راه کج پند گفتند و نپذرفتی یکی را از هزار (پروین اعتصامی) 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم .....گل بدامن میفشاند اشک خونینم هنوز 2 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ زین بی هنران سفله ای دل مخروش که انها همه میروند و ما میمانیم 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۰ مى دو ساله و محبوب چارده ساله همين بسست مرا صحبت صغير و كبير 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده