sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ تو را چنانکه توئی هر نظر کجا بیند به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک... 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ کارم ز غمت به جان رسیده است فریاد بر آسمان رسیده است 3 لینک به دیدگاه
Marziam 467 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ ترا من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند در شاخ "تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی 2 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ یار بی پرده از در و دیوار در تجلی ست یا اولی الابصار... 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ رسيد موسم آن كز طرب چو نرگس مست نهد بپاى قدح هركه شش درم دارد 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ درد عشقي كشيده ام كه مپرس زهر هجري چشيده ام كه مپرس 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ سخن عشق نه آنست كه آيد بزبان ساقيا مى ده و كوتاه كن اين گفت و شنفت 1 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ تن ز جان و جان ز تن مستور نيست ليك كس را ديد جان دستور نيست 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ تا لشكر غمت نكند ملك دل خراب جان عزيز خود به نوا مى فرستمت 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ تا عشق چون نسیم به خاكسترم وزد شک از تو وام كردم و در باورم زدم از شادی ام مپرس كه من نیز در ازل همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم...[h=1][/h] 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ من نه آن رندم كه ترك شاهد و ساغر كنم محتسب داند كه من اين كارها كمتر كنم 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ مرداب و صلح كاذب او ،غیر مرگ نیست خیزاب زندگی است همه گرچه تندخوست... 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ تا به غايت ره ميخانه نميدانستم ورنه مستوري ما تا به چه غايت باشد 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ در این دو سال چه زخمی زدی به خود ؟ پرسید گرفته پاسخ خود هم بدون گفت و شنود چه زخم ؟ آه ، چه زخمی است زخم خنجر خویش كشنده زخم به تدریج زخم بی بهبود... 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ در صومعه چون راه ندادند مرا دوش رفتم به در ميكده ديدم كه فراز است 3 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ تا كی زنم دوباره به گرداب دیگری در چشم های تو دل مشكل پسند را ؟... 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ از كران تا به كران لشكر ظلم است ولي از ازل تا به ابد فرصت درويشان است 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ ترسم كه صرفه اى نبرد روز بازخواست نان حلال شيخ ز آب حرام ما 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۰ از وى همه مستى و غرورست و تكبر و ز ما همه بيچارگى و عجز و نيازست 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده