رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تمام هستی من ایه ی تاریکیست

که تو را در خود تکرار کنان

به سحر گاه شکفتا ها و رستن های ابدی خواهد برد

من در این ایه تو را اه کشیدم اه

من در این ایه تو را با درخت و اب و اتش پیوند دادم...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ناودان ها ناله ها سر داده در ظلمت

در خروش از ضربه های دلکش باران

می خزد بر سنگفرش کوچه های دور

نور محوی از پی فانوس شبگردان

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ميان جعفرآباد و مصلى

عبيرآميز مى آيد شمالش

به شيراز آى و فيض روح قدسى

به جوى از مردم صاحب كمالش

  • Like 2
لینک به دیدگاه

زمان گذشت

زمان گذشت و شب روی شاخه های لخت اقاقی افتاد

شب پشت شیشه های پنجره سر میخورد

و با زبان سردش

ته مانده های روز رفته را به درون میکشد

  • Like 5
لینک به دیدگاه

در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند

تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود

گر رود از پى خوبان دل من معذورست

درد دارد چه كند كز پى درمان نرود

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...