MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت جان مژده داده ام که چوجان در برارمت 1 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ تا چند زنم به روی دریاها خشت بیزار شدم ز بت پرستان کنشت 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود.... لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ تا کی در انتظار گذاری به زاریم باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز جان سوز بود شرح سیه روزگاریم.... 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دامن کشان همی رفت در شرب زر کشیده صد ماهرو ز رشکش جیب غضب دریده 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دل زود باورم را به کرشمه ای ربودی چو نیاز ما فزون شد تو بناز خود قزودی به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی.... 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ ياد باد انكه زما وقت سفر ياد نكرد به وداعي دل غم ديده ما شاد نكرد لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ در آن مدت که من در بسته بودم سخن با آسمان پیوسته بودم گهی برج کواکب میبریدم گهی ستر ملایک میدریدم یگانه دوستی بودم خدائی به صد دل کرده با جان آشنائی... 4 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود 3 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان زتن درآید 2 لینک به دیدگاه
melpomene 541 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت ولي اجل به ره عمر رهزن امل است 1 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر داراز خود عزم وطن نمی کند 1 لینک به دیدگاه
melpomene 541 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ در مذهب ما باده حلال است وليكن بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است 2 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن تنگ تر گردد کمند 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس 1 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۸۹ دی گله ای زطره اش کردم از سر فسوس گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده