رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

من اما در دل کهسار رویاهای خود، جز انعکاس سرد آهنگ صبور

این علف های بیابانی که میرویند و می پوسند

و می خشکند و می ریزند، با چیز ندارم گوش

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز

مرگ خود می‌بینم و رویت نمی بینم هنوز

 

بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم

شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نفس آدم ها

سر بسر افسرده است

روزگاری است در اين گوشهء پژمرده هوا

هر نشاطی مرده است

دست جادویی شب

در به روی من و غم می بندد

می كنم هر چه تلاش

او به من می خندد ...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد

دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد

 

ذروهٔ کاخ رتبتت راست ز فرط ارتفاع

راهروان وهم را راه هزار ساله باد...

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...